گفتوگو با تاجبخش فنائیان کارگردان نمایش”ریچارد دوم”
در سال ۷۰ پس از ترجمه اثر آن را بسیار جذاب و شیرین یافتم. همیشه آرزو داشتم فرصتی پیش بیاید تا بتوانم این نمایش را اجرا کنم. سالهای زیادی را صبر کردم ولی دیدم ظاهراً این فرصت به این آسانی به دست نمیآید.
جمال جعفریآثار:
شما بهتر میدانید که اجرای نمایشنامههای شکسپیر نیاز به امکانات و شرایط مساعد اجرایی دارد. به نظر میرسد فعلاً امکانات لازم برای اجرای این گونه نمایشها مهیا نیست. با توجه به این مهم شما چطور به سراغ اجرای نمایش”ریچارد دوم” شکسپیر رفتید؟
در سال 70 وقتی نمایش ترجمه شد، آن را مطالعه کردم و آن را بسیار جذاب و شیرین یافتم. در بین آثار شکسپیر شاید قویترین، پیچیدهترین و مشکلترین نمایشنامه باشد. همیشه آرزو داشتم فرصتی پیش بیاید تا بتوانم این نمایش را اجرا کنم. سالهای زیادی را صبر کردم ولی دیدم ظاهراً این فرصت به این آسانی به دست نمیآید. تا این که به پیشنهاد یکی از دوستان اجرای این نمایش پذیرفته شد. اجرای آثار شکسپیر نه فقط در ایران بلکه در تمام دنیا سخت است و در این جا دشوارتر است، از این جهت که نمایش نتیجه بخش هست یا نه، اول باید بدانیم که ما دنبال چه هستیم!؟ من فکر میکنم به لحاظ ارائه تکنیک نو ما در اجرا موفق بودهایم. خوب اشکالات جزیی هست ولی ما را متقاعد میکند که نمایش را بهتر و بهتر بکنیم.
منظورتان از تکنیک نویی که در اجرای نمایش به کار بردید، چیست؟
منظور مجموعه عناصری است که در اجرا به کار میرود. ما در ساختار تکیه بر تمی کردیم که از مضمون نمایش برمیآمد که عبارت بود از تعادل میان احساس و عقل. از آن جا که این مفهوم یک مفهوم شرقی است بنابراین ساختار نمایش را هم براساس همین مفهوم و با توجه به فرهنگ شرقی سامان دادیم. ما دکور را مطابق با شرایط کلاسیک سنتی انتخاب نکردیم. از المانهای استفاده کردیم که ضمن نشان دادن وجوه کلاسیک. نشانههای نو و مدرن هم در آن باشد. به عنوان مثال با استفاده از پارچه جین در طراحی لباس یک فضای جدید را به وجود آوردیم. ما ورود و خروج به معنای سنتی و کلاسیک خودش را نداریم. در طراحی کل صحنه از پس زمینهای استفاده کردیم که به نوعی مفهوم هر پرده را نمایش میدهد. بازیها به مفهوم واقعی رئالیستی است ولی فرمها ضمن رعایت اصول کلاسک جنبههای زیبا شناسانه خودش را هم رعایت کرده. مجموعه این عناصر در کل اجرایی را به وجود آورده که در اجراهای دیگر از ریچارد دوم دیده نشده است.
با توجه به این که در بروشور نمایش هم اشاره شده، ریچارد دوم یکی از تغزلیترین نمایشنامههای شکسپیر است. این موضوع کمی قضیه را سختتر میکند چون ترجمههای آثار شکسپیر به همان صورت که هست ترجمه نمیشود. یعنی در ترجمه آوای تغزلی خود را از دست میدهد و تبدیل به یک سری استعارات پیچیده و بعضاً نامفهوم میشود. این قضیه تماشاگر را خسته و سر در گم میکند. شما با این مشکل چطور روبرو شدید؟
اتفاقاً ترجمه بسیار خوبی از این نمایشنامه شده که به روح تغزلی و شاعرانه نمایش نه تنها لطمهای وارد نکرد، بلکه به آن وفادار مانده. چون بازیها رئالیستی است ضمن حفظ ریتم و شاعرانگی و جنبههای موسیقایی نمایش در واقع سعی شده حق مطلب ادا بشود. متن به روانی و راحتی به تماشاگر منتقل میشود. ما میتوانستیم قسمتهایی را حذف کنیم و آن را تبدیل به تصویر کنیم. تا آن جا که توانستیم این عمل را انجام دادیم. ضمناً هیچ شخصیتی را از نمایش حذف نکردیم.
میزانسنهایی که در صحنه اجرا میشوند خیلی مبتنی بر طراحی صحنه هستند. با چرخش دکور میزانسن هم تغییر میکند. به نظر میرسد که حذف دکور به نوعی میزانسنها را هم از بین میبرد. به ما بگویید کارگردانی چقدر از طراحی صحنه وام میگیرد؟
ما با خسرو خورشیدی ازابتدا بده بستانهای زیادی داریم. طراحی صحنه مبتنی بر میزانسن است و دوباره میزانسن از طراحی صحنه الهام میگیرد. یعنی طراحی صحنه جدا از ایده نمایش صورت نمیگیرد. میزانسنها دوباره با توجه به طراحی صحنة به وجود آمده خود را آداپته میکنند، این میزانسنهای چرخشی هم در ابتدا طراحی شده بود. یعنی فکر نمایش مبتنی بر این گردشی است که هر بار صورت میگیرد. قطعاً طراح صحنه ایده را از کارگردان میگیرد و با خلاقیتهای خود آن ایده را تکمیل میکند. وقتی هم طراحی کامل شد به کارگردان کمک میکند تا ایدهای خودش را بهتر از هر موقع دیگر در نمایش لحاظ کند. این بده بستان از آغاز همکاری من با آقای خورشیدی بوده و در آینده هم ادامه خواهد داشت.