برگزاری سمینار”تئاتر ایران بعد از انقلاب” در تالار مولوی
پیش از دوم خرداد ۷۶، در زمان محدودیت تئاتر، وضع مالی مرکز هنرهای نمایشی بسیار خراب بود. تالار هنر، سنگلج، تئاترشهر و ... کاملاً مخروبه شده بودند. سالن اصلی ضعیف کار میکرد و سالن چهارسو هم به دلیل وجود فاضلابی در زیر آن که بوی تعفنی از آن برمیخاست به سختی کارش را ادامه میداد. اداره تئاتر یک ویرانه و غمخانه شده بود. در تالار وحدت هم پس از اجرایی که دکتر رفیعی درباره امام حسین علیهالسلام روی صحنه بردند، کار دیگری اجرا نشد. سایر سالنها نیز وضعیت مشابهی داشتند.
احمدرضا حجارزاده:
روز گذشته، شنبه بیستونهمین روز از ماه میانی تابستان، سمینار”تئاتر ایران بعد از انقلاب” در تالار مولوی دانشگاه تهران برگزار شد. از جمله اشخاص برجسته و صاحب نظری که در این سمینار به ایراد سخن پرداختند. آقایان دکتر قطبالدین صادقی، دکتر حسین سلیمی، دکتر خاکی و علیرضا نادری بودند. هدف از برگزاری چنین سمیناری که قرار بود در سه بخش سخنرانی، پرسش و پاسخ و تریبون آزاد اجرا شود، در آغاز برنامه توسط مجری، احساس نیاز، بررسی ضعف مشهود در تئاتر کشور و حضور انبوهی از معترضان، تحلیل شیوههای گوناگون مدیریتی در دورههای مختلف و تغییر در برنامه مدیران پیشین عنوان شد. اما این سمینار در زمان دو ساعته خود، تنها به بخش نخست برنامه تعیین شده پرداخت. برخی دیگر از چهرههایی که به رغم هماهنگیها و قول و قرارهای قبلی در این جلسه حاضر نشدند، آقایان پارسایی، خسرو نشان، دکتر علی رفیعی و ... بودند.
در آغاز برنامه دکتر حسین سلیمی که نزدیک به چهار سال از عرصه تئاتر دور بوده است، به ارائه نظرات خویش در باب مدیریت در تئاتر پرداخت. وی که پیشتر، سمت مدیر مرکز هنرهای نمایشی را عهدهدار بوده، سخنان خویش را با اشاره به رابطه تئاتر و روشنفکری در ایران شروع کرد. دکتر سلیمی گفت:«تئاتر و روشنفکری در ایران همزادند و تقریباً همزمان با ورود روشنگری بود که تئاتر نیز به این سرزمین وارد شد. ورود مدرنیسم به زندگی انسانها را باید به نوعی از شاخصههای مهم شکل گیری تئاتر دانست. هر کس سعی داشت به نحوی نشان دهد که از زندگی مدرن بیبهره نیست، به سمت تئاتر گرایش پیدا کرد. باز شدن فضای فرهنگی سیاسی و نیز توجه دولت به هنر، از دیگر دلایل رشد تئاتر و استقبال عامه مردم از آن بود. پیش از انقلاب، شکوفایی در عرصه تئاتر مقارن بود با شکل گیری گروه عبدالحسین نوشین.»
دکتر سلیمی در ادامه سخنان خویش به دوره سه گانه شکوفایی تئاتر پس از انقلاب اسلامی پرداخت: «مقطع نخست از شروع انقلاب بود تا اوایل جنگ تحمیلی که جو سیاسی ـ فرهنگی جامعه کاملاً باز بود. بحثهای آزاد، نشر گسترده اندیشهها، مدیرانی از خانواده تئاتر و سایر علاقهمندان به این حوزه، امکانات لازم را جهت ارتقای کیفی هنر تئاتر فراهم کردند. بسیاری از هنرمندانی که پس از انقلاب عملاً کار نکرده بودند یا به سوی سینما کشیده شدند، در عرصه نمایش درخشیدند و در مواردی هم سبب آشنایی برخی از بازیگران تئاتر با سینما فراهم شد. زمان جنگ، اوضاع به شکلی بود که درست در لحظه های موشک باران شهر، سالنهای نمایش، مثلاً تالار سنگلج پر از تماشاگر بود؛ یعنی بیرون بمب باران و صدای انفجار موشکها بود و در داخل اجرای نمایش!»
دکتر سلیمی با اشاره به این که پس از جنگ در حدود سه ـ چهار سال این دوره از رونق افتاد به دوره دوم اشاره میکند که موازی است با وزارت سیدمحمد خاتمی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. وی همچنین از سعی و تلاش آقای خاتمی و همکارانشان برای باز کردن حداقل فضای فرهنگی در جامعه یاد میکند و در این میان از دکتر علی منتظری نام میبرد که به عنوان یکی از مسئولان سابق مرکز هنرهای نمایشی، زحمات فراوانی برای ترقی این هنر کشیدند. در این دوره هفت ساله آقای منتظری بیش از شش سال را در یکی از پستهای مهم مرکز هنرها خدمت کرد. در این رابطه دکتر سلیمی اضافه میکند:«از آن جا که دولت بدون اجازه مقررات عمومی کشور نمیتواند کمکی به هنر تئاتر بکند، به همت آقای منتظری انجمنهای نمایش راهاندازی شد. همچنین مجله نمایش مورد بازسازی قرار گرفت و در کل تئاتر دوباره رونقی به دست آورد. اما با کنارهگیری خاتمی و منتظری، این فضای مناسب فرهنگی به سمت بسته شدن پیش رفت.»
دکتر سلیمی پس از ذکر این نکته که هنرمندان جامعه تئاتر در دوران شش هفت سالهای پس از آن موفقیتها، بسیار با مشکلات کاری و معیشتی و شرایط نامناسب زندگی مواجه شدند و رویگردانی دولت از این هنر، باعث تخریب بسیاری از بسترهای احیا شده تئاتر شد، دوره سوم تقسیم بندیاش را مختص به دوران پس از دوم خرداد میداند.
دکتر قطبالدین صادقی دیگر سخنران این سمینار نیز در تقسیمبندی تاریخی خود، فهرست سه گانهای چون دکتر سلیمی ارائه میکند. دکتر صادقی از بخش سوم روند تاریخی تئاتر با نام یک نقطه عطف یاد میکند و رفرمی را که حماسه دوم خرداد آقای خاتمی ایجاد کرد، حرکتی مثبت و گامی به جلو در تئاتر کشور میداند. وی با این عقیده که بزرگترین دوره اضمحلال در تئاتر، دوره ریاست دکتر شریفخدایی بر مرکز هنرهای نمایشی بود، عنوان میدارد:«تئاتر را آن زمان بورژوایی کردند. آن را از نفس و موضوعیت اجتماعیاش خارج کردند و این بزرگترین ضربه به تئاتر ملت ما بود. این ابداً قابل بخشش نیست. پس از آن نوعی آماتورگرایی شکل گرفت. نمایشهایی که امروزه به عنوان نمایشهای ما فرستاده میشوند به جوامع بینالمللی، هیچ ربطی به فرهنگ و اجتماع و عرفان و جغرافیا و چه و چه ما ندارد.»
درخواست عمومی و تصویب بودجه برای تئاتر
پیش از دوم خرداد 76، در زمان محدودیت تئاتر، وضع مالی مرکز هنرهای نمایشی بسیار خراب بود. تالار هنر، سنگلج، تئاترشهر و ... کاملاً مخروبه شده بودند. سالن اصلی ضعیف کار میکرد و سالن چهارسو هم به دلیل وجود فاضلابی در زیر آن که بوی تعفنی از آن برمیخاست به سختی کارش را ادامه میداد. اداره تئاتر یک ویرانه و غمخانه شده بود. در تالار وحدت هم پس از اجرایی که دکتر رفیعی درباره امام حسین علیهالسلام روی صحنه بردند، کار دیگری اجرا نشد. سایر سالنها نیز وضعیت مشابهی داشتند. مجله و انتشارات نمایش تعطیل شدند. فعالیتهای بینالمللی نیز به کل متوقف بود. فقط برخی نمایشهای عروسکی به خارج از کشور میرفتند. اما پس از جریان دوم خرداد، دولت یک باره تصمیم به بهرهگیری از هنر تئاتر کرد و آن را بسط و گسترش داد. رتبه دلیل اصلی این رویداد، خواست عمومی کشور بود. چرا که پیش از آن، هرگز در هیچ نشریهایی یا روزنامهای حتی یک خط، مطلبی با موضوع تئاتر درج نمیشد.»
دکتر حسین سلیمی با شرکت در سمینار”تئاتر ایران بعد از انقلاب” از سلسله سمینارهای فستیوال تابستانه دانشگاه علامه. با ذکر مطالب فوق افزود:«اولین کار ما تصویب یک ردیف بودجه برای تئاتر کشور بود که در شورای شهر نیز بودجهای برای اجرای تئاتر در استان تهران مصوب شد. همان زمان در یکی از نمایشهای خارجی، یک بازیگر ایرانی الاصل با ایفای نقشی که بر عهده داشت، دردسرهایی را به وجود آورد که موجب تصویب دو قانون شد: 1- وزارت فرهنگ و سایر نهادهای مربوطه موظف به حمایت از تئاتر شدند. 2- مسئولیت نظارت بر نمایشها به عهده مرکز هنرهای نمایشی گذاشته شد. این دو قانون از سوی بنده و دکتر منتظری به تصویب مرکز رسید و به این ترتیب تئاترشهر، سنگلج و سالنهای موجود در شهرستانها بازسازی شدند، اداره تئاتر به مرکز هنرهای نمایشی بازگشت،”جشنواره فجر” بینالمللی شد و تئاتر ایران را به جریان تئاتر جهان وصل کرد، ایران که از”یونیما”] جشنواره نمایشهای عروسکی[ اخراج شده بود دوباره به عضویت آن درآمد و اتفاقات فوقالعاده و بینظیر دیگری که تئاتر ما را از حاشیه به متن آورد.»
در حین اجرای سمینار، تقریباً تمام سخنرانان نگرانیهایی در مورد تئاتر ایران و آینده آن داشتند. نگرانی دکتر سلیمی به رخدادهای ناگوار در حال وقوعی مربوط است که میرود تا اختلالی اساسی در بدنه تئاتر ما ایجاد کند. وی در این باره میگوید:«نمیگویم قبلاً مشکلی نبود، چرا بود. ولی به تدریج سعی کردیم آنها را از بین ببریم. ولی هم اکنون، حتی پیش از روی کار آمدن دولت جدید، حس میکنم اتفاقات ناخوشایندی در شرف وقوع است که زمینه اختلال در تئاتر را مهیا میکند.»
دکتر صادقی اما نگرانیاش را این گونه تشریح میکند:«همیشه گفتهام هر نظام به دو اصل نیازمند است: اول مدیر خوب و دوم متخصص! اما نمیدانم چرا این جا مدیران و متخصصان همدیگر را پیدا نمیکنند؟ چرا سعی نمیکنند با کمک هم مشکلات و موانع تئاتر را از سر راه بردارند؟»
دکتر قطبالدین صادقی پیش از طرح هر مسالهای، در خصوص چهار ضعف بنیادین تئاتر ایران طی سالهای اخیر به ارائه نظرات شخصی میپردازد. به اعتقاد وی، عدم شیوه گزینش صحیح دانشجویان، نبود استادان ماهر و باسواد به تعداد دانشجوهای این رشته، کهنه بودن مفاد رسمی و تدریسهای نادرست، در اختیار نداشتن فضاهای کافی برای پرورش و به کارگیری آموختههای دانشجویان، چهار دلیل عمده و با اهمیت رکود تئاتر کشور است. درباره شیوه گزینش دانشجویان، دکتر صادقی معترض است که:«آنها غربال فرهنگی نمیشوند. هر بیاستعدادی که وارد این عرصه میشود فوراً مورد پذیرش قرار میگیرد. دانشجوها بیانگیزهاند و نسبت به فراگیری مطالب مورد نیازشان رغبتی نشان نمیدهند. همه این عوامل باعث میشود علاقهمندان حقیقی هنر تئاتر به سمت این رشته جذب نشوند.»
تئاتر؛ یک جریان اجتماعی شاداب
دکتر خاکی که به عنوان سومین سخنران پشت تریبون قرار گرفت، تمام تقصیرها را در عدم پیشرفت تئاتر، به گردن بیبرنامهگی میاندازد. اگر چه وی سخن خود را با این جمله از استانیسلاوسکی، به مبحث مربوطه آغاز میکند که”هنگامی یک بازیگر میتواند بازیگر خوبی باشد که دارای صداقت بازیگری باشد” اما پس از آن بحران عوامزدگی در تئاتر را پیش میکشد و قاطعانه از آن به عنوان عاملی در عقب ماندگی تمام عرصههای اجتماعی نام میبرد.
وی در پاسخ به این که چرا این گونه است؟، نبودِ برنامهای مسنجم را علت این عقب ماندگی میداند و سپس اذعان میدارد:«ما هرگز به هیچ مدلی حتی به عنوان مطالعه نگاه نکردیم. در حقیقت ما از یک فقدانِ جدیِ دانشِ تئوریک رنج میبریم.»
دکتر صادقی در ادامهی تشریح سایر دلایلی که منجر به نبود فرهنگ تئاتر دانشگاهی شده، علل دیگر این معضل را این گونه برمیشمارد:«بسیاری از اساتید دانشگاهها بیسوادند، ضعیفند، در نقل و توجیه مفاهیم و درک مطلب به دانشجو ناوارد و بیتجربهاند. همین مسائل باعث کم شدن فاصله استاد و دانشجو میشود. بنابراین دانشجو مرزها را میشکند، دیگر به اساتیدش احترام نمیگذارد و پر رو میشود. ما شاید به تعداد 2 دانشکده استاد، به معنای واقعی داریم. دروس دانشگاهی عامل دیگری است که در این بحران سازیها، مزید بر علت شده. بسیاری از مفاد درسی کهنهاند و خلاق نیستند. چیزی به آموختههای دانشجو نمیافزایند. روشهای تدریس نیز غلط است و تنها شاگردها را گمراه میکند. استادها از حال و روش تدریس یکدیگر بیخبرند. کسی نمیداند همکار دیگرش چه میکند.»
دکتر صادقی میافزاید:«امروز دانشجو یک عنصر گناهکار شناخته میشود و فضای کافی و مناسب در اختیارشان قرار نمیگیرد. بسیاری از سالنهای فعلی، پیش از این آشپزخانه بودهاند! به اندازه این 14 دانشکده، 14 سالن وجود ندارد. دانشجوها هم دیگر مثل سابق نیستند. آنها امروز کپی کارند یا کم حوصله و بیسوادند. تحقیق نمیکنند و انگیزهای برای یادگیری ندارند. دانشجویان نمیفهمند تئاتر یعنی عنوان کردن مسائل و روابط اجتماعی. تئاتر یک جریان اجتماعی شاداب است. هنگامی در یک جامعه تئاتر به ارتقاء و پیشرفت دست پیدا میکند که از 2 اصل مهم برخوردار باشد و آن این که در جامعه مسائل اجتماعی خیلی بزرگی وجود داشته باشد و شرط دیگر فراهم بودن رفاه است.»
دکتر صادقی 3 دوره تئاتر ایران را به دوران انقلاب، صلح و فرم تقسیم میکند.
شرکت در جشنوارهها، انگیزه گروههای شهرستانی
دکتر سلیمی طی بخش دیگری از سخنان خود در این سمینار به دو طرح نیمه کاره از زمان مدیریت خویش در مرکز هنرهای نمایشی تاکنون یاد میکند:«طرحی برای ساخت سالنهای ارزان قیمت نمایشی در دست اجرا داشتیم که حتی نمونههایی از آن را به شکل سوله مانند به مرحله عمل رساندیم و خیلی دوست داشتیم این پروژه ادامه پیدا میکرد و به سرانجام میرسید، که نشد و طرح دیگر تشکیل گروههای مستقل نمایشی(خارج از گروههای فضای تئاترشهر) بود که آن هم نافرجام ماند.» از نگرانیهای دیگر دکتر سلیمی درباره سرنوشت پرفراز و نشیب تئاتر، انتقاد گروهی مبنی بر جشنواره محور بودن تئاتر است. در این راستا، دکتر سلیمی شرایط عمومی تئاتر کشور را بسته به جشنوارهها میداند، به خصوص جشنواره فجر:«برخی گروههای شهرستانی، شرکت در جشنواره برایشان تبدیل به یک هدف و انگیزه شده. آنها یک سال تمام تمرین میکنند تا در جشنواره دیده شوند. وقتی این انگیزه را از آنها بگیری، در واقع مانع پیشرفت و معرفی گروههای مجرب تئاتری شدهای!»
واپسین سخنران جلسه علیرضا نادری بود که پس از تطابق این سمینار با برنامهای مشابه. مشکل بزرگ تئاتر را در جملهای موجز و مفید، عیان میکند:«به خاطر دارم در سال 53 جلسهای درست شبیه به همین سمینار برگزار شد و دقیقاً همین حرفها در آن نشست نیز عنوان شد. در عالم سیاست مثالی است که میگویند رازی وجود دارد که همه از آن باخبرند اما به یکدیگر نمیگویند. حال در این جا هم، همه ما میدانیم مشکل تئاتر در کجاست ولی آن را به یکدیگر بازتاب نمیدهیم و پیگیرش نمیشویم.»
نخستین سمینار”بررسی تئاتر ایران بعد از انقلاب” پس از سخنران مدعوین، با اعتراض جمعی از حاضران در جایگاه تماشاگران و مجادله و کشمکشهای عصبی و تاسف برانگیزی بین تماشاگران و برگزار کنندگان سمینار به جهت عدم برگزاری بخشهای”پرسش و پاسخ” و”تریبون آزاد” و همچنین شرکت نکردن دانشجویان رشته هنر در این سمینار، به پایان رسید.