در حال بارگذاری ...

یادداشتی بر نمایش”فنز” به نویسندگی و کارگردانی”محمد رحمانیان”

”فنز” در روساخت خود بیانگر خانواده‌ای است با شاکله‌ای متوازن(دو زن، دو مرد) و هدفی به ظاهر مشترک(هواداری از تیم منچستر یونایتد) که هر کدام از آنان در انتظار فرا رسیدن لحظه‌ای هستند تا بزرگترین کار زندگی خود را انجام دهند.

حسین شاکری، عضو هیئت مدیره انجمن نویسندگان و منتقدان خانه تئاتر:
تعصب، تعصب کور، تعصب خشک، عشق، عشق کور، عشق خشک نه تنها به وحدت نمی‌انجامد و نمی‌توان با آن حرکتی رو به جلو داشت بلکه در نهایت سبب از هم گسیختگی بنیان‌های اجتماعی می‌شود.
محمد رحمانیان در تازه‌ترین کار خود”فنز” که هم اکنون در سالن چهارسوی مجموعه تئاترشهر با بازی پرویز پرستویی، مهتاب نصیرپور، حبیب رضایی، ترانه علیدوستی و احمد مهران‌فر در حال اجراست، غرور و تعصبی کورکورانه را به نمایش می‌گذارد.
”فنز” در روساخت خود بیانگر خانواده‌ای است با شاکله‌ای متوازن(دو زن، دو مرد) و هدفی به ظاهر مشترک(هواداری از تیم منچستر یونایتد) که هر کدام از آنان در انتظار فرا رسیدن لحظه‌ای هستند تا بزرگترین کار زندگی خود را انجام دهند.”فرانکی”، مرد بزرگ خانواده، با تعصب کورکورانه‌ی خود از تیم محبوبش، از گزارشگری فوتبال محروم شده است، اما این عشق بی‌منطق آن چنان در او رسوخ کرده که حتی هنگام گزارش وضعیت آب و هوا نیز خود را از اعلام برنامه‌ی تیم منچستر یونایتد محروم نمی‌کند. او که در اوایل نمایش”سانی” را به خاطر از دست دادن کارش به دلیل علاقه به یک موسیقی خاص سرزنش می‌کند، خود به دلیل غرور و خودخواهی نمی‌پذیرد که به همان دلیل از کار اخراج شده است. بزرگترین لحظه‌ی زندگی او برد تیم محبوبش است.
”نانسی”، همسر”فرانکی”، با خود که از دست رفته سر در گم است و تنها چیزی که او را در این خانه نگه داشته، حمایت از”اگنس” و”سانی” است در مقابل زورگویی‌های”فرانکی”.
”اگنس” خواهر کوچک”فرانکی” در رویای حضور در تیم فوتبال دختران است اما غیرت مردانه”فرانکی” او را تنها تبدیل به هواداری بی‌چون و چرا کرده است و”سانی” برادر کوچک و ساده”فرانکی” می‌پندارد برای بزرگ بودن و بزرگ شدن باید دنباله رو”فرانکی” باشد.
مکان نمایش انگلستان انتخاب شده است که به دلیل شهرت تماشاچیان فوتبالش به خشونت‌های بی‌حد و حصر معروف است و از طرفی دیگر به دلیل وجود پررنگ سنت می‌تواند بدیلی باشد برای هر جامعه‌ای که به جای ایجاد وحدت از طریق محبت و احترام به آراء دیگران، تنها از طریق خشونت و وادار کردن دیگران به پیروی از تفکری تک محوری در تلاش برای پیشبرد اهداف خویشند.
”فنز” در روساخت خود وضعیت خانواده‌ای متعصب در هواداری از فوتبال را به نمایش می‌گذارد اما در میان ساخت تزلزل عمیق خانواده به دلیل مرد سالاری از هم گسیخته و سرکوب احساسات و خواسته‌های زنان و دیگر اعضا را نشان می‌دهد. این تزلزل در خانواده‌ای به ظاهر متوازن و یگانه(عدد زوج چهار، دو زن، دو مرد) آن جا نمایان می‌شود که”جی جی” راننده تاکسی عاصی وارد نمایش می‌شود و با زبان پر از لیچار و عامیانه‌ی خود همانند آینه‌ای در مقابل”فرانکی” قرار می‌گیرد. از این لحظه است که خانواده از هم می‌پاشد(عدم توازان، تبدیل چهار به پنج)”اگنس” که راه حلی برای خواسته‌ خود می‌یابد. با تصور این که می‌تواند کار بزرگ خود را از طریق”جی جی” انجام دهد با او فرار می‌کند، سانی که یگانه الگویش”فرانکی” است و از او حساب می‌برد، لحن گفتار و واژگان پر از لیچار”جی جی” را برمی‌گزیند و”نانسی” که تا آن زمان زنی است که جوانی خود را از دست داده و پذیرای سرنوشت محتوم خود است سر به اعتراض برمی‌دارد و ایستادگی می‌کند.
”فنز” همچنین در ژرف ساخت خود می‌تواند نمایانگر جامعه‌ای باشد و تک تک افراد خانواده ما به ازای عینی گروهی از جامعه.
”فرانکی” در این ژرف ساخت، بدیل گروهی می‌شود که با ایجاد هدفی هر چند کوچک و تعصب کور بر آن هدف و ایجاد رعب و وحشت به همراه خشونت سعی در راه بری جامعه دارد.
نانسی در مقابل به گروهی تعلق می‌گیرد که با مدارا به رویاهای خوش گذشته دلبسته و پذیرای سرنوشت محتوم است و در نهایت به جای مبارزه جامعه را ترک می‌کند.
”اگنس” را نیز می‌توان در آن دسته از جامعه جایی داد که به دنبال حفظ وحدت و پیشرفت جامعه نیستند و تنها هدف‌شان رسیدن به خواسته‌ای شخصی است و به همین دلیل فرار را بر ماندن ترجیح می‌دهند. هر چند که سرنوشت به دلیل عدم وجود خرد و تعقل در این دسته آنان را به سوی می‌برد که همان تجربیات را ناچارند به تکرار.
در این میان”سانی” نماد نسل جوانی است که بی‌الگو و بی‌انگیزه هیچ جایگاهی در این جامعه ندارند و حتی ارزش‌های جامعه را نیز نمی‌فهمند(قبول نشدن در مجمع هواداران به دلیل نپذیرفتن ارزش‌هایی بی‌دلیل در قالب سوال‌هایی بی‌اهمیت.)
خانواده”فنز” از آن زمان تبدیل به بدیلی جامعه شناختی می‌شود که عنصری ملی در صحنه حضور پیدا می‌کند؛ جام جهانی که توسط دزدان ربوده شده.”فرانکی” آن را مال خود می‌داند زیرا همه چیز را برای خود می‌خواهد. در این زمان است که”سانی” نماد نسل جوان بزرگترین کار زندگی خود را انجام می‌دهد؛ باز پس دادن جام(حرکتی ملی) آن هم توسط یک سگ که در قالب داستانی به بهانه لو نرفتن محل اختفا بوده اما در ژرف ساخت می‌تواند مظهر وفا به ساحت انسانی باشد.
این جامعه پرخشونت، تعصب و خودخواهی از هم می‌پاشد و صاحب قدرت و خشونت تنها می‌ماند با جامعه‌ای خالی از هواداران.