یادداشتی بر نمایش”دفتر یادداشت”نوشته”ژان کلودکارییر”به کارگردانی”کتایون فیضمرندی”
کارگردانی این اثر بیشتر از هر چیز بر اساس مفهوم شناسی و روانشناسی رنگها صورت گرفته که بیشتر از هر عامل دیگری میتواند ذهن مخاطب را درگیر کند.
مهیار رشیدیان:
”دفتر یادداشت”در شرایطی نامتعادل میان شک و یقین سیر میکند. شرایطی که گاه به وضوح رئالیستی و یا گاه به همان وضوح غیر واقعی است. به این منظور که روایت این اثر در جایی مابین واقعیت و خیال سیر میکند. تا آنجا که گاهی مخاطب به این فرض میرسد که آیا شخصیت مرد قصه مسخ شده است، و یا اینکه از ابتدا خود را در لوای مخفی نگه داشتن نامش پنهان کرده است؟
از سوی دیگر اینکه این زن کیست، آیا از پیشتر مرد نمایش را میشناسد و یا تنها برای پناه گرفتن در خانه او میماند و تنها نامی را به اتفاق به زبان آورده است؟
در واقع این نمایش از یکسو بر پایه موقعیت استوار است و از سوی دیگر تنها این قدرت پردازش شخصیتهاست که روند پیشبرد قصه اثر را پی میگیرد.
در واقع اگر نیک بنگریم این اثر از فرانسه به فارسی در آمده و یکی از ویژگیهای آثار ادبیات نمایشی فرانسه بر پایه زبان و اصولاً حرکت اثر بر پایه ترفندهای زبانی استوار است که در حین دیدن اجرای دفتر یادداشت این جنبه خود به خود حذف میشود، زیرا آنچه که مخاطب با آن طرف است، اصولاً لحن و حالتهای صوتی بازیگران است و نه چیزی بنام درخشش و تاثیر زبان یک نمایشنامه فرانسوی.
با توجه و تاکید بر این نکته که زبان فرانسه، یکی از زیباترین زبانهای جهان و همچنین دارای ظرفیتهای بسیاری برای خلق آثار ادبی شناخته شده است. هر چند که ناهید نصیری برای دومین بار وادی ترجمه ادبیات و تئاتر را به اثری از کلودکاریر مفتخر کرده است، اما او قطعاً بیشتر درگیر صحت برگردان فارسی اثر بوده تا نوسانهای دراماتیکش. در ادامه میتوان تاکید کرد که داستان از نقطه A آغاز و در نقطه B با تغییر نشانهها، شرایط و موقعیت آغاز نقطه A روبرو هستیم. یعنی زن به عنوان یک کاتالیزور موقعیت موجود را بر هم میزند و اصولاً در روند خطی” دفتر یادداشت ”چالش ایجاد میکند. به این مفهوم که حتی خود شخصیت زن نیز درگیر این عدم تعادل رفتاری میشود. یعنی آنچه که از ابتدا خواستار آن بوده، در روند نمایش به راحتی از قید آن میگذرد. هر چند خود نیز معترف است که دروغ میگوید، اما هر چه مرد بیشتر دچار تغییر شخصیتی میشود، زن نیز با غلو غلیظتری دروغ میگوید.
البته این کشش متن تنها از جایگاه خود و با قدرت بسزایش وجود مخاطب را درگیر میکند. یعنی در واقع این تنها شرایط بصری روایت است که عامل انتقال صحیح متن میشود.
بسیاری معتقدند که کارگردان در بسیاری از موارد باید براحتی از کنار متن بگذرد و ریتم اثر را به دلخواهش تند و یا گاه کندتر کند و همچنین نوشته را با ایدههای شخصی اثر همسو کند. اما این تنها در صورتی است که مفهوم و تم اصلی اثر را قربانی نکرده و اصولاً به عنوان اجراگر ادبیات، جایگاهش را حفظ کند. هر چند که در این اجرا نیز گوشههایی از متن کلودکاریر حذف شده است، اما در نهایت به رسالت گروه اجرایی نسبت به نمایشنامه” دفتر یادداشت ” خدشهای وارد نشده است.
عمدهترین نکته جالب در اجرای این اثر این بود که زاویه ورود مخاطب به اثر از طراحی صحنه و لباس آغاز میشد.
شخصیت مرد نمایش در خاکستری مطلق قرار دارد. یعنی از سفید تا سیاه .آمیزهای از دو قطب مخاطب مخالف. اما در طول نمایش با ورود زن به داستان، رفته رفته دکور و فضای کلی نمایش از آمیزه سیاه و سفید به سوی رنگهایی که مشتقات آبی و نارنجی است، حرکت میکند.
اگر نیک بنگریم رنگ کلی تابلوها و دیگر اجزای دکور، کم کم به رنگ پتوی زن در میآیند. پتویی که آمیزهای از آبی و نارنجی است. در واقع کارگردانی این اثر بیشتر از هر چیز بر اساس مفهوم شناسی و روانشناسی رنگها صورت گرفته که بیشتر از هر عامل دیگری میتواند ذهن مخاطب را درگیر کند.
در ادامه باید تاکید کرد که متن” دفتر یادداشت ”تنها آمیزهای از دیالوگ و دستور صحنههای سینمایی بوده و کتایون فیض مرندی با نوع تربیت بازیگرها در روند اجرا خصوصیات تازهای برای آنها ساخته است.
خصوصیاتی که عامل اصلی شناخت و کسب معرفت از اثر است.