در حال بارگذاری ...
...

با تاجبخش فناییان، کارگردان نمایش”ریچارد دوم”

سعی کرده ام با این گونه ترفندهای اجرایی بین قواعد نمایش شرق و غرب پل بزنم وبه تلفیق و یگانگی برسم. در این نمایش از نظر شیوه های اجرایی عناصر نمایش های کلاسیک سنتی وجود ندارد.


گروه گزارش:
تاجبخش فناییان متولد 1329 در تهران فارغ التحصیل رشته بازیگری و کارگردانی از دانشکدة هنرهای دراماتیک در مقطع کارشناسی و دانشگاه تربیت مدرس در مقطع کارشناسی ارشد و دارای دکترای مطالعات عالی هنر از دانشگاه تهران است. وی در دوران تحصیل نمایشنامه هایی چون«جشن سالگرد»(آنتون چخوف) و«پرده برداری»(روسودی سان سکوندو)را کارگردانی و در نمایش جنگ (‌نوشته ژان کلود و نیتالی) به کارگردانی زنده یاد هوشنگ حسامی بازی کرده و همزمان با پیروزی انقلاب از دانشکده هنرهای دراماتیک فارغ التحصیل می‌شود .
پس از پیروزی انقلاب با همکاری دوستان نزدیک خود چون محمد کاسبی ، محمد‌رضا هنرمند ، محسن مخملباف ، فرج الله سلحشور ، مجید مجیدی و ... حوزه اندیشه و هنر اسلامی( حوزه هنری) را تأسیس می کند و نمایشنامه های تیر غیب ، شب آخر ،رولت روسی( هر سه نوشته مخملباف) و همچنین «صابرین » ، «بند» ، «آب » و «سورپریز» ( از نوشته های خودش ) را در حوزه کارگردانی می کند . او مدتی نیز مسئولیت واحد نمایش رادیو را عهده می گیرد و چندین نمایش رادیویی کارگردانی و بازی می کند. در همین سالها در نمایش «حروفیه» نوشته حسین قشقایی و کارگردانی داوود دانشور به ایفای نقش می پردازد و نمایش «حر» را به صحنه می برد . فناییان در سال 66 نمایشنامه «پرده برداری» را بر اساس طرحی از حسین نوری می نویسد و با بازی سعید کشن فلاح در تئاتر مولوی به صحنه می برد . وی پرده برداری را اثری اکسپرسیونیستی درباره دغدغه ها و درگیری های ذهنی و درونی یک هنرمند مجسمه ساز می داند که می خواهد شاهکار زندگی اش را بسازد ولی در نهایت مجسمه ای کریه از چهره واقعی خود می سازد .
تاجر ونیزی
کمدی تراژیک «تاجرونیزی» نوشته ویلیام شکسپیر و با ترجمه علاء الدین پازارگادی از موفق ترین آثار صحنه ای فناییان در مقام کارگردان است که در سال 67 برای نخستین بار در ایران به روی صحنه می رود . به گفته ی فناییان این نمایش پس از 45 اجرا در تئاتر مولوی به دلیل استقبال خوب تماشاگر و ظرفیت محدود سالن تئاتر مولوی به تالار وحدت منتقل می شود و 45 شب نیز در آنجا بر صحنه می رود. تاجر ونیزی بعدها با گروهی جدید در قالب تله تئاتر توسط فناییان کارگردانی و چندین بار نیز از صدا وسیما پخش شد .
وی در سال 68 علاوه بر نگارش و اجرای نمایش «بانگ جرس» ( برداشتی از حوادث تاریخی بعد از انقلاب ) کمدی «مک بیرد» ( پارودی مکبث) را به صحنه می آورد . مک بیرد در سال 1966، پس از حادثه ترور جان اف کندی توسط بارباراگارسن به رشته تحریر در آمد . گارسن با الهام از این ماجرای سیاسی ، این حادثه را از جهاتی شبیه و نزدیک به نمایشنامه مکبث می بیند وبا نگاهی متفاوت ، کمدی مک بیرد را بر اساس تراژدی مکبث می‌نویسد. «لیرشاه» نمایش دیگری بر اساس آثار شکسپیر است که فناییان در سال 70 در سالن اصلی تئاتر شهر به صحنه می آورد. وی پس از آن به هنر شرق روی می آورد و دو نمایشنامه «دژهوش ربا» و «کمپیرک جادو» را با اقتباس از مثنوی معنوی مولانا می نویسد که در سالهای 77 و 81 در تالار وحدت به صحنه می روند. در این مدت «نصف شب است دیگر دکتر شوایتزر» اثر «ژیلبرسسبرن» ازآثار رئال معاصر را نیز در اسفند 77 در تئاتر مولوی کارگردانی می کند.
فناییان در زمینه نمایشنامه نویسی, نمایشنامه های «بند» «سورپریز» «آب » «پرده برداری» «بانگ جرس »، «دژ هوش ربا» و «شاهزاده و ساحره طناز» را به چاپ رسانده است. وی از سال 64در دانشگاه تهران به تدریس بازیگری و کارگردانی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد مشغول است.
از فعالیت های سینمایی او می توان به نگارش فیلمنامه «شمع شب» اشاره کرد. شمع شب درباره زنی است که شوهرش در جنگ مفقودالاثر شده و زن به دنبال اثبات وجود اوست. در حالیکه همه وجود او را منکر می شوند. زن، در نهایت وجود شوهرش را در قالبی دیگر می یابد و به تعریف دیگری از او وخودش می رسد. این فیلم در سال 78 تا مرز تولید نیز پیش رفت اما سرانجام به نتیجه نرسید و متوقف ماند. بازی در فیلم های توجیه (منوچهر حقانی پرست), عقود (عباس شادروان) سقای تشنه لب (رسول ملاقلی پور) و پرواز در شب (رسول ملاقلی پور) و چند مجموعه تلویزیونی و ساخت مجموعه تلویزیونی «حجر بن عدی» از دیگر فعالیت های او در سالهای گذشته بوده است.
او به تازگی ساخت تله تئاتر راهی به سوی کعبه از نوشته های آثول فوگارد را نیز به پایان برده است که به زودی از شبکه چهار سیما پخش می شود.
ریچارد دوم
فتاییان اکنون «ریچارد دوم » از نمایشنامه های ویلیام شکپیر را درتالار وحدت به روی صحنه دارد. موضوع این نمایش درباره واقعه ای تاریخی – سیاسی است که در فاصله بین قرون وسطی و رنسانس در انگلیس رخ داده است. واقعه ای که منجر به خیانت «بالینبروک» به عموی خود «ریچارد » و برکناری او از سلطنت و در نهایت قتل «ریچارد» می شود. فناییان «ریچارد دوم » را تغزلی ترین نمایشنامه شکسپیر می داند و در خصوص انواع سبک های اجرایی موجود در کارنامه کاری اش (کلاسیک,‌رئالیسم، اکسپرسیون و هنر شرق) می گوید: شناخت سبک ها اثر تعیین کننده و سرنوشت سازی در کیفیت اجرا دارد. همه عوامل سازنده یک نمایش ,‌درساختار وابسته به سبک و در محتوا وابسته به تم است. اگر این دو به درستی شناخته نشوند و زوایای پنهانشان بررسی نشود موفقیت کارگردان در گرو شانس خواهد بود و هنر مقوله ای نیست که بتوان در آن به شانس اکتفا کرد.
وی سپس می افزاید: آنچه باعث می شود در کارنامه کاری ام تنوع در سبک دیده شود تمایل به تجربه سبک های مختلف نیست بلکه علاقه به یک تم مشترک و مشابه در همه این آثار است و آن تمی است که تعادل میان احساس و عقل را بیان می کند. در مجموعه کارهایی که کرده ام چنین تمی دقیقاً وجود دارد یا دست کم من آنها را از این زاویه دیده‌ام و این تم را از آنها استخراج کرده‌ام .
وی در ادامه با بیان اینکه پرداختن به یک موضوع حول محور یک تم می‌تواند قوت و ضعف داشته باشد، می‌افزاید: در ریچارد دوم این تم با قدرت بیان شده است. شکسپیر شخصیت«ریچارد» را به عنوان یک نمونه انسانی به نمایندگی از کل انسانها می بیند که در برخورد با زندگی نمی‌تواند میان عقل و احساس هماهنگی ایجاد کند. «ریچارد» احساس گراست و همین موجب سقوط او می شود. در مقابل او«بالینبروک» که او را ساقط می کند به جنبه های عقلانی بیشتر توجه دارد. شکسپیر در این نمایشنامه نقصان هر دو شخصیت را به رخ می کشد و در واقع به زوال دوران قرون وسطی با همه احساس گرایی اش و آغاز شدن راسیونالیسم افراطی رنسانس اشاره دارد اما هیچ منظر روشن وامید بخشی را نمی نمایاند؛ از نظر شکسپیر عقل گرایی صرف نیز محکوم به شکست است.
وی در خصوص اجرا می گوید:«ممکن است هر کسی از متن شکسپیر تم جداگانه ای استخراج کند یا از زاویه دیگری به آن بنگرد و همه برداشتهایش نیز مبتنی بر داده های متن باشد. این ویژگی آثار شکسپیر است؛ اما من سعی کرده ام در شیوه اجرا با نگاهی تازه و نو در عین رعایت موازین و قواعد اجرای کلاسیک به اجرایی مدرن، جذاب و بدیع برسم و تفکر و اندیشه نشسته در پس واقعه داستان را منتقل کنم. در این نمایش صحنه های متعدد و متنوع مانند قصر، باغ، زندان، بیابان، صحنه نبرد و... با استفاده از چرخش ساختمانی واحد برحول یک محورهمراه با تغییر زاویه های گوناگون وتغییر نور، تغییر زمان و مکان را نشان می دهد. این تکنیک که ریشه درنمایش شرق دارد، به عنوان یک شیوه اجرایی دراین اثر به کار گرفته شده است و من در واقع سعی کرده ام با این گونه ترفندهای اجرایی بین قواعد نمایش شرق و غرب پل بزنم وبه تلفیق و یگانگی برسم. در این نمایش از نظر شیوه های اجرایی عناصر نمایش های کلاسیک سنتی وجود ندارد.
وی هنر شرق را هنری عمیق و جذاب برای همه مردم دنیا می داند و معتقد است:«هنرمندان دنیا جذب فلسفه و عرفان شرق شده اند و از سبک های شرقی بهره برداری می کنند ولی زاویه نگاهشان از غرب به شرق است.»
وی ادامه می دهد:«ما در شرق زندگی می کنیم و نگاهمان حتی به غرب ، شرقی است و می توانیم از زاویه نگاه خودمان به نمایشنامه های کلاسیک غرب بنگریم. علاوه بر این در نمایشنامه های شکسپیر ردپای هنر و تفکر شرقی دیده می شود و در همه نمایشنامه هایش دیالوگ های فراوانی براثبات این مدعا وجود دارد. تفاوت شکسپیر نیز با سایر نمایشنامه نویسان کلاسیک غرب همین است.»