گزارشی درباره امنیت شغلی و روانی در حرفه تئاتر (بخش اول)
توسعه و رشد زیربنایی در عرصه هنر نمایش در کشور ما روندی کند و بطئی دارد. دلیل اصلی این مسئله عدم وجود تعریف و باور مناسب در میان مسوولان و مردم است. در کشوری که ساختمان و مراکز تجاری بسیاری در طول سال ساخته میشود، رشد عمرانی مراکز نمایش نزدیک به صفر است. تا چنین مسائل زیربنایی صورت نپذیرد، امنیت شغلی و به تبع آن امنیت روانی و فکری نیز به وجود نخواهد آمد.

سعید محبی: امنیت شغلی چیست و مسوول برقراری و تامین آن در جامعه چه نهاد یا سازمانی است؟ مقامات دولتی چه وظیفه‌ای در این‌باره دارند؟ ساز وکارهای این موضوع در کجا و در درون چه نهادی تبیین می‌شود؟ بخش خصوصی و تشکلات مردمی چه نقشی در این ارتباط دارند؟ امنیت شغلی چه ارتباطی با امنیت روانی دارد؟ این سوالات مهمترین موضوعاتی است که در مبحث امنیت شغلی و روانی هنرمندان تئاتر مطرح است.
هر چند تعدادی از مسوولان و هنرمندان به عناوین مختلف در فضاهای مجازی، روزنامهها و مجلات سعی کردهاند به مسائل طرح شده جواب روشن و مناسبی بدهند اما تاکنون جواب قانع کننده و جامعی برای آن ارائه نشده است.
امنیت شغلی (Job Security) تعریف مشخصی ندارد اما شاید بتوان بهترین تعریف این واژه را چنین عنوان کرد: امنیت شغلی روندی است که به میزان معینی، مجموعه کار و واحد اشتغال را تهدید میکند و یا آنها را به چالش میکشاند. عدم امنیت شغلی در مجموعه کاری باعث بلاتکلیفی کارکنان مجموعه و در نهایت عدم تعلق خاطر به کار میشود. مجموعه چنین روندی به عدم اعتماد به نفس و از بین رفتن انگیزههای کاری کارکنان میانجامد. مهمترین آسیبهای امنیت شغلی و به تبع آن امنیت فکری و روانی در جامعه؛ کاهش انگیزه کاری، کاهش فعالیت گروهی و در نتیجه مشارکت اجتماعی در جامعه، افزایش جرائم و در نهایت از هم گسیختگی نهادهای پایه مانند خانواده است. هنگامی که امنیت شغلی در مجموعهای مانند هنر تئاتر به خطر میافتد، امنیت فکری و روانی مجموعه هم دچار تلاطم میشود و در نهایت مشکلات فراوانی را در بین هنرمندان تئاتر بوجود میآورد.
امنیت شغلی در تمامی زمینهها از جمله هنر نمایش امری حیاتی و مهم محسوب میشود. این موضوع در دو محور عمده قابل بررسی است: اول امنیت اقتصادی است که به مسائل مالی و معیشتی افراد بستگی دارد و در واقع نبض زندگی و شریانهای حیاتی هنرمندان تئاتر را شامل میشود. تشکیل خانواده، تامین هزینههای جاری زندگی و ایجاد استقلال مالی و فکری از شاخصهای مهم و مطرح این محور است. هر قدر در این بخش ساز و کارهای مناسب تر و بهتری وجود داشته باشد، امنیت بهتر و پایدارتری نیز ایجاد میشود. محور دوم، بهداشت روانی است که در سایه امنیت اقتصادی قابل تعریف است و چه بسا در مواردی، مهمتر و حیاتیتر از محور اول هم ارزیابی میشود. عدم امنیت روانی باعث هدر رفتن بخشی از توانایی و خلاقیت هنرمندان میشود و این مسأله در آفرینش هنری افراد تاثیر منفی خواهد گذاشت.
امنیت شغلی و به تبع آن امنیت روانی مسئلهای چند بعدی است که ساز وکار ایجاد و توسعه آن در چندین وزارتخانه و سازمان شکل میگیرد. یکی از نهادهای موثر و قابل تامل در این قسمت وزارت کار و امور اجتماعی است. این وزارتخانه با توجه به وظایف تعریف شده خود، حمایت از تمامی مشاغل از جمله اعضای انجمن نمایش را بر عهده دارد. این در حالی است که مهارتهایی مانند بازیگری، کارگردانی، نمایشنامهنویسی و دیگر عوامل تولیدی در عرصه هنر نمایش به عنوان شغل در این وزارتخانه به رسمیت شناخته نشده است. از سالها پیش هم پستهای سازمانی اداره تئاتر مهمترین اداره دولتی در زمینه تولید نمایش، ستارهدار شده است. ستارهدار شدن پستهای اداره تئاتر بر این امر دلالت دارد که در صورت بازنشسته شدن و یا فوت هنرمندانی که این پستها را اشغال کردهاند، پست مربوطه از بین میرود و هیچ شخص دیگری نمیتواند آن را اشغال کرده و به خود اختصاص دهد. در نتیجه در کشوری که حتی یک کارگر ساده رستوران از دیدگاه وزارتخانه عریض و طویل کار و امور اجتماعی، قابل شناسایی است و خدماتی که ارائه میدهد، دارای تعریف مشخص است و در صورت بروز اختلاف با کارفرما از طرف نهاد دولتی حق و حقوق نامبرده قابل پیگیری و دفاع است، هنرمند تئاتر در هر ردهای که قرار دارد، محلی از اعراب ندارد.
اما مسأله امنیت شغلی چگونه به وجود میآید؟ امنیت روانی با چه ابزاری ایجاد میشود و هنرمندان چگونه میتوانند از نتایج حاصله از این موضوع بهره مند شوند؟ دکتر قطب الدین صادقی نویسنده و کارگردان تئاتر در خصوص امنیت شغلی هنرمندان تئاتر میگوید: امنیت شغلی در خصوص کسانی معنی مییابد که شغل و حرفه تئاتر را به عنوان تخصص اصلی خود و برای امرار معاش برگزیدهاند و قرار است از محل درآمد تئاتر، تمامی هزینههای زندگی خود را تامین کنند. حق مشروع این افراد داشتن بازدهی مناسب است که عمر و سرمایه زندگی خود را در این راه صرف کردهاند. جامعه هنرمند تربیت نمیکند تا کارمند دفتر و یا راننده تاکسی شود. او باید قدرت تولید فرهنگ و هنر جامعه را بالا ببرد. برای همین هنرمند باید امنیت شغلی و در نهایت امنیت فکری و روانی داشته باشد تا به این خواسته اجتماع جامه عمل بپوشاند.
مردم به تنهایی و به صورت مستقل نمیتوانند زندگی هنرمند را تامین کنند. در سبد خرید روزانه جامعه شهری امروز، سیگار به تنهایی مهمتر از کالاهای فرهنگی همچون تئاتر، فیلم، موسیقی و باقی کالاهای فرهنگی است. دکتر صادقی حمایت دولت از هنرمندان تئاتر را امری الزامی قلمداد کرده و در این خصوص معتقد است: وقتی تودههای مردم نتوانند از هنرمند و زندگی او حمایت کنند، دولت باید این وظیفه را برعهده گیرد؛ چرا که بودجه و امکانات مالی و انسانی برای این کار را دارد. دولت موظف است برای توسعه زیربنایی کشور در تمام بخشها از جمله فرهنگ و هنر هزینه کند. تمام نظریه پردازان دنیا بر این سخن اجماع دارند که توسعه انسانی زیربنای دیگر توسعه هاست. فرهنگ و هنر تفنن و سرگرمی نیست، بلکه هویت و ماهیت تمام شهرها و جوامع است و تئاتر مادر تمام هنرهاست. این هنر مانند دیگر هنرها احتیاج به برنامه، فضا، بودجه و تعریف استراتژیک دارد. تامین این موارد برعهده نهادهای مردمی – دولتی است.
اما آیا توسعه زیربنایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی اول فرهنگ و هنر کشور در قد و قواره انقلاب و فرهنگ کشور است؟ انقلابی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب و تمام مدیران اجرایی کشور، انقلابی فرهنگی است تا انقلاب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی.
دکتر صادقی در جواب این سوال میگوید: متاسفانه جواب منفی است. حتی ساز وکارهای فرهنگی موجود هم در قد و قواره شهری مانند تهران نیست. در شهر بزرگی مانند تهران شش تا هفت سالن وجود دارد که در آنها نمایش حرفهای به صحنه میرود که همگی آنها را دولت اداره میکند. در حال حاضر قدمت تاریخی، بعد فرهنگی انقلاب و کثرت جمعیت شهری هیچکدام در شأن تئاتر کشور نیست و توسعه جدی و زیربنایی در تئاتر کشور اتفاق نیفتاده است.
بخش عمده نیروهای حرفهای و زبده هنر نمایش از مراکز دانشگاهی دولتی و آزاد وارد بازار کار میشوند. در کنار آنها گروههای حرفهای کارکشته نیز وجود دارند که مشغول فعالیت نمایشی هستند. به طور طبیعی تمام این افراد نیاز به مکان، مدیریت، دکور و وسایل مورد نیاز جهت اجرای نمایش دارند. چنانچه نیازهای اولیه یک گروه تئاتری برآورده نشود، از امنیت شغلی هم خبری نیست. دکتر صادقی در زمینه نیازهای ضروری یک گروه تئاتری، سالن نمایش را از مهمترین آنها دانسته و معتقد است: کثرت گروههای نمایشی و کمبود سالن نمایش فعالیت در زمینه تئاتر را سخت و پیچیده کرده است. عدهای در میان خیل مشتاقان وجود دارند که عمر خود را بر سر هنر تئاتر گذاشتهاند، کار و تحصیل کردهاند و حال میخواهند توانایی خود را به نمایش بگذارند. برای به ثمر رسیدن زحمات این هنرمندان دولت باید کمک کند و مسائل زیربنایی فرهنگ را توسعه دهد. این مقوله تنها در ایران صادق نیست، بلکه در تمام جهان این اتفاق به اشکال مختلف میافتد. در کشورهای مختلف از هنر تئاتر به عنوان یکی از فاخرترین اشکال هنری حمایت ویژه میشود. در کشور 9 میلیونی سوئد، 6 میلیون به دیدن نمایش میروند. شهرداری، فرمانداری، استانداری، وزارت فرهنگ و شرکتهای بزرگ در این کشور از هنر تئاتر حمایت میکنند. هنگامی که پیتر بروک در فرانسه نمایش "مهابهاراتا" را روی صحنه برد، 18 نهاد دولتی و خصوصی به او کمک کردند. این امر نشانه دهنده اهمیت هنر تئاتر در بین مردم و دولت است.
توسعه و رشد زیربنایی در عرصه هنر نمایش در کشور ما روندی کند و بطئی دارد. دلیل اصلی این مسئله عدم وجود تعریف و باور مناسب در میان مسوولان و مردم است. در کشوری که ساختمان و مراکز تجاری بسیاری در طول سال ساخته میشود، رشد عمرانی مراکز نمایش نزدیک به صفر است. تا چنین مسائل زیربنایی صورت نپذیرد، امنیت شغلی و به تبع آن امنیت روانی و فکری نیز به وجود نخواهد آمد. کارگردان نمایش "اگه نرفته بودی" در این خصوص میگوید: مسائل زیربنایی از مهمترین مواردی است که تا انجام نپذیرد، نمیتوان برای رشد و توسعه هنر نمایش تمهیدی اندیشید. اصلی ترین موارد زیربنایی در این بخش شامل فراهم کردن بودجه مناسب برای تولید تئاتر، جذب متخصصان تئاتری، راهاندازی سالنهای استاندارد نمایشی در نقاط مختلف شهر و در مجموع ایجاد فضای خلاقانه مبتنی بر تولید است که برای ایجاد امنیت شغلی و روانی هنر تئاتر مورد نیاز است. از طرفی دیگر هنرمند تئاتر باید در طول سال فعال بوده و ایدههای نمایشی خود را به طور مستمر کار کرده و به معرض نمایش بگذارد. اگر چنین استمراری در عرصه تولید تئاتر اتفاق نیافتد، هنر نمایش تماشاگران خود را از دست میدهد. نباید تنها در چند سالن و تنها در محدوده چهارراه ولیعصر و یا خیابان حافظ تئاتر خوب به صحنه برود. باید در تمام تهران نمایش به روی صحنه برود و تماشاگران آثار خوب را در همه جا پیدا کنند. در این صورت است که امنیت شغلی و روانی معنا مییابد.
اما عوامل ایجاد و تشدید عدم امنیت شغلی و روانی چیست؟ چه عواملی باعث میشود امنیت پایدار در عرصه هنرهای نمایشی به امنیتی ناپایدار تبدیل شود؟ دکتر صادقی درباره عوامل مختل کننده امنیت شغلی معتقد است: عدم تعریف مناسب از حرفه و شغل، عدم وجود امکانات مناسب کاری و سوء مدیریت سه عامل مهم است که باعث شده عدم امنیت شغلی و روانی در جامعه تئاتری بوجود آید. ستاره دار شدن پستهای اداره تئاتر یعنی ترویج عدم امنیت روانی. با چنین وضعیتی هنرمند تئاتر نمیتواند اثر مهم و ارزشمندی را تولید کند و برای امرار معاش در هر نمایش مبتذلی بازی میکند. او حق انتخاب و گزیده کاری در آثار فاخر را از خود میگیرد؛ چرا که هیچ چارچوبی برای تامین هزینههای زندگی برای او وجود ندارد.
در کشور ما سرانه تئاتر برای هر نفر، مبلغ بسیار اندکی است. کل بودجه تئاتر کشور 140 میلیارد ریال است که چنانچه این مبلغ به تعداد جمعیت کل کشور تقسیم شود، به هر شخص دوهزار ریال سرانه تئاتر تعلق میگیرد. با چنین مبلغی نمیتوان توقع داشت که هنر نمایش به مرزهای بالندهگی و رشد خود برسد.
[:sotitr1:]قطب الدین صادقی همچنین در خصوص وضعیت معیشتی هنرمندان تئاتر میگوید: حداقل معیشت زندگی ساده باید توسط دولت برای هنرمندان تئاتر فراهم شود. آنها هم مانند دیگر افراد جامعه حق زیستن دارند. عدم حمایت از هنرمندان حوزه نمایش باعث میشود که آنان فعالیت اصلی و انرژی خود را در جاهای دیگری مانند تلویزیون و سینما صرف کرده و در نهایت خستگی خود را برای تئاتر به ارمغان آورند. نتیجهای که از این موضوع عاید هنر نمایش میشود، عدم امنیت شغلی در حرفه تئاتر و واکنش روانی حاصل از آن است که به طور ناخودآگاه در آثار خلاقه نمایشی منعکس شده و آثاری بدبینانه و تلخ تولید میشود.
ایجاد امنیت شغلی و روانی در هنر نمایش نیاز به توسعه زیربنایی دارد. این توسعه باید با تعریف امروزی و مدرن هنرمند آغاز شود، برای همین نیازمند تعریف مناسب و جامع هنر نمایش هستیم.
دکتر صادقی نویسنده و کارگردان نمایش "باغ شکرپاره" در این خصوص معتقد است: در حال حاضر تلاش عمده دولت بر فرهنگ سنتی تکیه دارد. فرهنگ سنتی نیاز چندانی به حمایت ندارد؛ چرا که ریشه هزاران ساله در میان مردم دارد. به عنوان مثال اگر گروهی در روستای دور افتاده تعزیه اجرا کنند، اهالی روستا به تماشا مینشینند و وسایل لازم آن را هم فراهم میکنند. اما در خصوص هنر تئاتر که محصولی از جامعه مدرن است، این مسأله صدق نمیکند. از مهمترین ویژگیهای مدرنیته خلق فرهنگ شهری است که پایگاه آن جامعه شهری است. اهمیت و اعتبار یک شهر به تعداد چراغ های قرمز و یا تعداد پیتزا فروشیها نیست، به تعداد تئاترها و مراکز فرهنگی آن است؛ چرا که تئاتر یکی از زیربنایی ترین هنرهاست. متاسفانه میان معانی فرهنگی سنتی و فرهنگ مدرن ارتباط درست و معنی داری وجود ندارد و این امر به پیکره هنر نمایش ضربه جبران ناپذیری زده است.
از نظر علم جامعه شناسی، ارتباط جوامع مختلف با یکدیگر در سه رابطه مختلف قابل بررسی است: اول رابطه اقتصادی، دوم رابطه قدرت و سوم رابطه فرهنگی. رابطههای اقتصادی و قدرت در جوامع گذشته و بدوی معنا پیدا میکرد. در دنیای امروز رابطه فرهنگی مدنظر است.
دکتر صادقی کارگردان نمایش پیکرهای بازیافته در این خصوص معتقد است: رابطه فرهنگی از آن جهت مد نظر است که زبان اصلی ارتباط جهان در حال حاضر فرهنگ و هنر است. برای ایجاد ارتباط فرهنگی احتیاج به آمادگی و توان فرهنگی داریم. باید زبان فرهنگ مدرن را بدانیم و تئاتر یکی از مهمترین پدیده های دنیای مدرن است.
برای ایجاد امنیت روانی پایدار در تئاتر ابتدا باید جایگاه هنرمند ارتقا یافته و تثبیت شود و زندگی معیشتی و حرمت اجتماعی او در اجتماع در سطح قابل قبولی دیده شود.
دکتر صادقی در این زمینه میگوید: توسعه فضاهای تئاتری باید مدنظر دولت قرار گیرد. بودجه و فضای نمایش در کشور میبایست رشد مناسب و مطلوبی داشته باشد تا در نتیجه امنیت شغلی و به تبع آن امنیت روانی هنرمندان حاصل شود. توسعه تخصص گرایی از دیگر مواردی است که باید در تئاتر مدنظر قرار گیرد. در حقیقت اساس باید بر نخبه گرایی و تخصص سالاری قرار گیرد. در این صورت بسیاری از مشکلات مربوط به امنیت شغلی در تئاتر نیز حل خواهد شد. باید به تخصص افرادی که عمر خود را بر روی تئاتر گذاشتند، احترام گذاشت. تا زمانی که این مسائل حل نشود، مشکلات همچنان باقی است.
ادامه دارد......