در حال بارگذاری ...
...

پیام محمد رحمانیان به بیست و سومین جشنواره تئاتر فجر

تاریخ عاشقان، نام زنی را بر گوشه‌ی خود حک کرده است. زنی به نام«پانته‌آ» همسر آبراداتس، سردار بابلی که به سپاه کوروش هخامنشی پیوست و در جنگ با مصریان کشته شد. تاریخ، تاریخ عاشقان از حضور پانته‌آ بر بالای جنازه‌ی همسر ...

تاریخ عاشقان، نام زنی را بر گوشه‌ی خود حک کرده است. زنی به نام«پانته‌آ» همسر آبراداتس، سردار بابلی که به سپاه کوروش هخامنشی پیوست و در جنگ با مصریان کشته شد. تاریخ، تاریخ عاشقان از حضور پانته‌آ بر بالای جنازه‌ی همسر می‌گوید. با اشکی در چشم و تیغی در مشت. نخست نگاهی تلخ بر عشق از دست رفته و آنگاه قلبی شکافته و مرگی خودخواسته. تاریخ، تاریخ عاشقان، پانته‌آ را وفادارترین خوانده و شاید عاشق‌ترین.
اینک ماییم و اشکی در چشم و تیغی در مشت، ایستاده بر بالای نعش این شهید بزرگوار که بر روی و دست و دل ما مانده است. تئاتر را می‌گویم. تئاتر به خاک و خون کشیده‌ شده‌ی زخمین جان سخت را. تئاتر که هر از چندگاه به مذبحش می‌کشانند و در آتشش می‌سوزانند. و او که نه قربت اسماعیل را دارد و نه مرتبت ابراهیم را، تنها به قصه‌ی ققنوس، دل خوش است و تولدی دوباره از میان خاکسترها. و او که هفت عمر نوح را تجربه کرده و هفتاد صبر ایوب را، حتی معجزتی را انتظار نمی‌کشد و مسیحی بر تن ایلعاذرش را.
«تئاتر برای همه» شعار امسال جشنواره‌ی ماست. «تئاتر برای همه» همچون انوار قدسی پروردگار که بر همه، یکسان می‌بارد. «تئاتر برای همه» همانند نان روزانه‌ی ما که برکت همه‌ی سفره‌هاست. «تئاتر برای همه» همچون مرگ که قانون سپنجی همه‌ی میرندگان است. «تئاتر برای همه» تقسیم عادلانه‌ی رنج‌هاست و زخم‌ها دانه‌ای اشک و گلبرگ‌های تبسم. عدالتی است که خنجرها را به تساوی میان هزاران پانته‌آی عاشق قسمت می‌کند. در فراخوان خونین این جشنواره که دعوتی همگانی است به مراسم خودزنی، همه خنجرها را بالا برده‌ایم و به کشته‌ی خود می‌نگریم.
آیا تا پایان وفادار می‌مانیم؟
محمد رحمانیان