نشست مطبوعاتی نمایش”کچل کچل کلاچه” برگزار شد
امیر مشهدیعباس کارگردان نمایش ”کچل کچل کلاچه”در این نشست مطبوعاتی در پاسخ به این پرسش که چرا فعالیت در تئاتر کودک را انتخاب کرده است گفت:«به نظر من تئاتر کودک از تئاتر بزرگسال سختتر است اما صداقت و صمیمیتی در تئاتر کودک وجود دارد که در تئاتر بزرگسال نیست. احساس کردم از کار در تئاتر کودک بیشتر میتوانم لذت ببرم. البته این انتخاب خیلی خودآگاه هم نبوده است و بیشتر به حال و هوای خودم برمیگردد.»
نشست مطبوعاتی نمایش”کچل کچل کلاچه” به کارگردانی امیر مشهدیعباس، امروز در محل روابط عمومی اداره کل هنرهای نمایشی برگزار شد.
در ابتدای این نشست مشهدیعباس کارگردان نمایش به توضیح سوابق کاری خود پرداخت. وی فعالیتهای تئاتری خود را از سال 1372 با بازی در نمایش”نقطه کور” به کارگردانی کریم جوانشیر در تالار مولوی آغاز کرد.
مشهدیعباس در پاسخ به این پرسش که چرا فعالیت در تئاتر کودک را انتخاب کرده است گفت:«به نظر من تئاتر کودک از تئاتر بزرگسال سختتر است اما صداقت و صمیمیتی در تئاتر کودک وجود دارد که در تئاتر بزرگسال نیست. احساس کردم از کار در تئاتر کودک بیشتر میتوانم لذت ببرم. البته این انتخاب خیلی خودآگاه هم نبوده است و بیشتر به حال و هوای خودم برمیگردد.»
وی درباره فعالیتهای نویسندگیاش گفت:«من برای رفع نیازهای مالی برای تلویزیون و رادیو هم مینویسم. برای تئاتر هم مینویسم چون چیزهایی را که دوست دارم فرد دیگری نمینویسد اما خودم را نویسنده خوبی نمیدانم و در زمینه کارگردانی از خودم بیشتر راضی هستم.»
وی درباره وضعیت تئاتر کودک گفت:«کسی تئاتر کودک را جدی نمیگیرد. اداره کل هنرهای نمایشی برای دو سال جشنواره تئاتر کودک را تعطیل کرد و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که حدود 28 سال به شکل تخصصی در این زمینه کار میکرد در این سه سال اخیر به برگزاری رپرتوار رسیده و کارهای قبلی را اجرا میکند. افرادی هم که کار تئاتر میکنند یا میگویند برویم کار کودک انجام دهیم تا پول در بیاوریم و یا میگویند میخواهیم کار تئاتر انجام بدهیم و در این راه بهتر است با تئاتر کودک و نوجوان شروع کرده و تئاتر را تجربه کنیم.»
وی در توضیح دلایل انتخاب این متن گفت:«من صحبتی با خانم مقتدی مدیر تالار هنر داشتم که به مناسبت سال هانس کریستین اندرسن براساس قصهای از اندرسن نمایشی را کار کنم. قرار شد براساس جوجه اردک زشت نمایشی را بنویسم اما نتوانستم با کار ارتباط برقرار کنم. در عوض متنی را که دوست داشتم پیشنهاد دادم که خانم متقدی از آن خوششان آمد.»
وی در ادامه افزود:«من یک کلاس آموزشی تئاتر در آموزش و پرورش برگزار کردم که به نوعی تئاتر درمانی بود و با بچههای آنجا نمایشی کار کردم به نام”حسن کچل” و همان را به تالار هنر پیشنهاد دادم. این متن را سه مرتبه بازنویسی کردم و کار را با چهار تن از آن بچهها آغاز کردیم. البته به شکل کاملاً حرفهای، چون به اعتقاد من بازیگری را بلد بودند، منظورم از این حرف این است که بازیگری را بالاتر از حد توان خود بلد بودند.»
وی در ادامه خاطر نشان کرد:«این که بچههای این زمانه تغییر کردهاند، درست است اما باید به گونهای به این بچهها خوراک میدادیم که سنت را فراموش نکنند. چون برای ساختار شکنی ابتدا باید ساختار را شناخت. به همین خاطر تصمیم گرفتیم از قصههای سنتی استفاده کنیم و به نوعی آنها را به خورد بچهها بدهیم چون شاید آنها خیلی دوست نداشته باشند که این قصهها را بشنوند و ببینند.»
وی در پاسخ به رضا آشفته، منتقد و مجری جلسه که از وی پرسید چرا در مقابل ایده تراشیدن سر در آموزش پرورش موضع منتقد اتخاذ نکرده است گفت:«در این صورت بچهها را دچار دوگانگی میکنیم. ما باید به بچهها یاد بدهیم که بهترین استفاده را از شرایط بکنند. در این صورت مخاطب را مجبور میکنیم که فکر کند و همین قدر که بتوانم بچهها را به فکر کردن وادار کنم برای من بس است.»
وی در مورد کار کردن با کودکان و نوجوانان گفت:«کار کردن با بچهها واقعاً سخت است.»
وی با ذکر یک مثال گفت:«در اجرای چند روز پیش پدر و مادر یکی از بچهها برای دیدن اجرا آمده بودند و برای گروه بستنی آورده بودند. این چهار بازیگر کودک بستنی نخوردند، چون میدانستند که برای صدای آنها خوب نیست. خدا را شکر توانستهام شرایط کار کردن را به آنها یاد بدهم. با این که از کلیت کار راضی نیستم ولی از کار با بچهها راضی هستم.»
مشهدیعباس درباره طراحی صحنه این نمایش گفت:«مشکلی که در خیلی از تالارها وجود دارد این است که به گروه گفته میشود، دکور سبک و پرتابل باشد و کف صحنه میخ نزنید و وقتی میگوییم ما در این تالار اجرا داریم میگویند گروههای دیگر هم در این صحنه تمرین دارند. اسم من به عنوان طراح صحنه ذکر شده است، اما هیچ صحنه کاربردی در نمایش وجود ندارد.»
وی در مورد موسیقی نمایش نیز گفت:«اول قصه داشتم با همراه کردن تنبک و کمانچه بگویم که با این سازها هم میشود بچهها را جذب کرد، اما نوازنده خوب کمانچه که بتواند در طول 30 اجرا ما را همراهی کند، پیدا نکردم. بعد تصمیم گرفتم تنبک را با ویولن و یا آکاردئون همراه کنم اما باز هم نتوانستم نوازنده پیدا کنم زمان هم میگذشت و چند روز بیشتر به اجرا نمانده بود. بنابراین مجبور شدم زند آقای نزد طراح پوستر و بروشور نمایش که در زمینه موسیقی هم فعال هستند بروم. ایشان هر آن چیزی که من گفتم نواخته و بعد تنظیم کرده و روی CD ریختند و ما آن را لابهلای نمایش پخش کردیم. اما کار من هیچ موسیقی کودکی ندارد. تقصیری هم ندارم، امکانات این کار فراهم نشد.»