میزگرد نمایش”کچل کچل کلاچه” به کارگردانی امیر مشهدی عباس
واقعیت این است که از نمایش کودکان مثل بزرگسالان حمایت نمیشود، در شرایطی که من خودم مجبورم تهیه کننده باشم و وقتی نمیتوانم وسایلی تهیه کنم که با آنها بتوانم فضای فانتزی و میزانسنهای خوبی ایجاد کنم و مرکز هم به من پولی نمیدهد مجبورم به حداقلها قناعت کنم. به همین دلیل چیزهایی میبینید که خوشایند نیست اما تقصیر من هم نیست.
صبح امروز میزگرد نمایش”کچل کچل کلاچه” که ویژه کودکان است و هر شب ساعت 30/18 در تالار هنر به اجرا میرود با حضور خبرنگاران، کارگردان نمایش، امیر مشهدیعباس و شیرین رضائیان، روابط عمومی تالار هنر برگزار شد.
این میزگرد را رضا آشفته منتقد سایت ایران تئاتر اداره میکرد. در ابتدا میزگرد امیر مشهدیعباس به معرفی خود پرداخت؛ متولد 1359، بیش از ده سال فعال در حوزه کارگردانی نمایشهای عروسک. و تا به حال حدود 11 نمایش را روی صحنه برده. مانند”نقدی دیگر”،”الاغ جوان”،”بارون بارون”،”لاو کادیو”، ”یوسف آن ماه بلند”،”بادکنکها”،”شکارچی و پرنده”،” نمایش”تنها درخانه” و”ملک جمشید”.
مقام اول را در فصل پاییز از میان نمایشهای دیگر اجرا شده در تالار هنر به دست آورده است. مشهدیعباس همچنین دارای دیپلم کامپیوتر است.
رضا آشفته در ابتدا از کارگردان خواست تا دلیلش را درباره فعالیت در حوزه کودک بیان کند. وی گفت:«در عین حال که برای کودکان کار کردن بسیار مشکل است اما صداقت و صمیمیتی در این بخش وجود دارد که کار را بسیار جذاب میکند. البته انتخاب فعالیت من خیلی آگاهانه نبوده و بیشتر به خاطر تصادف و نزدیکی حال و هوای من به این فضاها بوده است.»
مشهدیعباس همچنین درباره ارتباطش با بچهها گفت:«خیلی خوب. من خواهر و برادرزادههای بسیاری دارم که اتفاقاً ارتباطشان با من بسیار خوب است. مدتی هم مربی مهد کودک بودم. به طور کل من به فاصله ده تا 15 دقیقه با بچهها دوست میشوم.»
این کارگردان همچنین در برابر سوال آشفته درباره علت انتخاب این متن گفت:«چون امسال به نام سال هانس کریستین اندرسن نام گرفته است در ابتدا از سوی مدیرتالار هنر به من پیشنهاد شد که من روی”جوجه اردک زشت” کار کنم، متنی را براساس همین داستان نوشتم که البته نیمه کاره ماند چون نتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم، خودم”قصه آدم برفی” را پیشنهاد دادم که ایشان قبول نکردند، بالاخره یاد نمایشی افتادم که مدتی قبل توسط بچههای یک مدرسه آن را به روی صحنه برده بودم، فیلم همان نمایش را مدیر تالار هنر دیدند و موافقتشان را اعلام کردند. من متن را دو، سه بار بازنویسی کردم، از همان 6 نفر کودکی که با آنها نمایش را در مدرسه به اجرا بردم، تماس گرفتم که از بین آنها دو نفرشان نتوانستند در کار شرکت کنند.»
وی درباره نحوه آمادگی بچهها میگوید:«بچهها کاملاً حرفهای بودند البته من در مقایسه با بچههای هر سن و سال خودشان واژه حرفهای را به کار میبرم. آنها هر شب متن را میخواندند و فردا تحلیلشان را در جلسه بازگو میکردند و دوباره براساس همان تحلیل بر متن اتودی زده میشد.»
آشفته در ادامه پرسید که چرا دغدغه شما در نمایش اخلاق بوده کودک امروزی بیش از آن که اخلاق گرا باشد عمل گرا است؟! وی گفت:«من اساساً اخلاق برایم مسئله مهمی است. من حتی در انتخاب بازیگران و دیگر عوامل نمایش برایم وجه اخلاقی مهمتر از حرفهای بودن است. در نوشتن متن هم توجه به وجوه اخلاقی برایم مهم است.»
وی همچنین افزود:«به نظرم مهمترین مسئله این است که طوری به بچهها خوراک فرهنگی بدهیم که سنتهایشان را فراموش نکنند. من در واقع یک چیزهای اخلاقی را به خورد بچهها دادم که شاید از آن هم لذتی نبردند. بچههایمن دو نفرشان مربی اسکیت هستند، یکی شان چند روز پیش موبایل خریده، اما اینها باعث نمیشود که اخلاق را نادیده بگیرند.»
مشهدیعباس، همچنین درباره وضعیت نمایشهای کودکان و عدم حمایت مسئولان از آن گفت:«واقعیت این است که از نمایش کودکان مثل بزرگسالان حمایت نمیشود، در شرایطی که من خودم مجبورم تهیه کننده باشم و وقتی نمیتوانم وسایلی تهیه کنم که با آنها بتوانم فضای فانتزی و میزانسنهای خوبی ایجاد کنم و مرکز هم به من پولی نمیدهد مجبورم به حداقلها قناعت کنم. به همین دلیل چیزهایی میبینید که خوشایند نیست اما تقصیر من هم نیست.»
در ادامه بحث توجه به اخلاق در نمایش، آشفته اظهار کرد، یکی از وظایف کارگردان نمایشهای کودک، انتقاد و همراه نشدن با الگوهای غلط است، مانند آموزش و پرورش به نظرم شما هم تا حدی گناهکار هستید؟
مشهدیعباس در این باره گفت:«شما میتوانید من را گناه کار بدانید اما خودم این طور فکر نمیکنم. وقتی میخواهید نمایشی را کار کنید باید حواستان به اجازه اجرا هم باشد. من در این باره تواناییاش را ندارم. به نظرم اگر بخواهیم باعث تغییری شویم باید کم کم کارهایی را انجام دهیم تا به مرور بستر تغییر ایجاد شود. من نمیتوانم به یک باره آموزش و پرورش را زیر سوال ببرم.»
وی همچنین درباره انتخاب بازیگران کودک گفت:«این امر کاملاً اتفاقی بود. من از قبل تصمیم نداشتم. با بچهها کار کردن آدم را بسیار پیر و خسته میکند و به نظرم یک جور حماقت است. میتوانم این طور بگویم که اگر چه از کلیت کار راضی نیستم اما به خاطر وجود بازیگران کودک تجربه بسیار خوبی بود.»
وی همچنین در برابر این پرسش که موسیقی مناسب نمایش کودک نبوده و چرا موسیقی بهتری انتخاب نشده است، گفت:«من در ابتدا قصد داشتم از تمبک و کمانچه استفاده کنم اما نوازنده ماهری را پیدا نکردم بعد فکر کردم میتوانم از ویولن یا آکاردئون هم استفاده کنم، بعد از مدتی نوازنده آکاردئون تصادف کرد و هر دو دستش آسیب دید، بنابراین نمیتوانست در اجرا حضور داشته باشد، چیزی حدود دو ماه من دنبال نوازنده میگشتم، کسی که هم در کارش تبحر داشته باشد و هم در هر 30 اجرا حضور یابد. بالاخره 4 روز مانده به اجرا، از طراح پوستر و بروشور نمایش که دستی هم بر موسیقی دارد، خواستم تا با کیبورد آهنگهایی را بزند و تنظیم کند. بله، به جرأت میتوانم بگویم که کار من هیچ موسیقی کودک ندارد ولی تقصیر هم نداشتم.»