در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از اجرای نمایش”تنها راه ممکن” به کارگردانی محمد یعقوبی

جذابیت متن و بازی‌های خوب و روان نمایش آن قدر گیرایی دارد که بتواند تماشاگرش را تا تماشای آخرین پرده از نمایش و حتی از نظر گذراندن اسلایدهای دوران زندگی مهران صوفی از کودکی تا مرگ!! بر پرده‌ای سفید، در سالن نگه دارد و این مژده مبارکی برای تئاتر کم مخاطب این دوره است.



احمدرضا حجارزاده:
این روزها مجموعه فرهنگی هنری تئاترشهر میزبان نمایش”تنها راه ممکن” کاری از گروه نمایش”این روزها” است. کارگردانی این نمایش را که در سالن سایه از این مجموعه روی صحنه رفته، محمد یعقوبی عهده‌دار است. وی نویسنده نمایشنامه اثر نیز هست. ”تنها راه ممکن” شامل 9 قطعه نمایشی است با فضاهای مختلف و شخصیت‌های گوناگون. بخصوص آخرین نمایشنامه از این فهرست، یعنی”تنها راه ممکن” با سایر آثار کاملاً متفاوت است. این نمایشنامه بی‌هیچ حرکت و دکوری، تنها با تکیه بر یک بازیگر و دیالوگ‌هایش که به قول راوی اصلی متن، نوعی سخنرانی رو به جمعیت تماشاگران است اجرا می‌شود و فضایی به دور از دیگر پرده‌های نمایش را تجربه می‌کند. محمد یعقوبی درباره علت این دیگرگونی نمایشنامه آخر چنین توضیح می‌دهد:«در این قسمت می‌خواهم بگویم نویسنده دیگر از همه چیز می‌زند، می‌خواهد واگویه کند، می‌خواهد به کل اصول دراماتیک را کنار بگذارد و حرفش را بزند، می‌خواهد بگوید من دیگر خسته شدم، من این حرف‌ها را دارم و می‌خواهم آن‌ها را بگویم.»
یک شخصیت خیالی
کارگردان این نمایش در آخرین اثر خود دست به خلق یک شخصیت خیالی زده و نگارش متون نمایشی هر فصل را به گردن او انداخته است. تماشاگر در برخورد با تنها راه ممکن با شخصیتی به نام مهران صوفی روبه‌رو می‌شود که خالقش، او را شخصیتی کاملاً فرضی قلمداد می‌کند:«مهران صوفی شخصیتی فرضی است مثل باقی کاراکترها که آن‌ها هم فرضی‌اند. او ـ همان طور که در معرض متن می‌شنوید ـ دوره جوانی‌اش را در ده‌های پنجاه و شصت سپری می‌کند. او که در سال 57، بیست‌ودو سه ساله است، قرار بود نماینده نسلی باشد که برحسب اتفاق در اوایل انقلاب جوان بود. انگار بدترین موقع به دنیا آمده بود. چون یک سری چیزها کاملاً دگرگون شده بود که فضا را برای جوانی کردن او بسته بود، برای ابراز عقیده‌اش فضا وجود نداشت. از این لحاظ دهه شصت، دهه بدی بود.»
یعقوبی فضای نمایش و آدم‌هایش را متعلق به ده پانزده سال گذشته می‌داند و معتقد است:«بیشتر خط قرمزهای مشهود در نمایش مربوط به آن دوره است. اما یک سری مسائل هم وجود دارد که با جامعه امروز همخوانی دارد و مرتبط است، یعنی هنوز از خط قرمزهای ما به حساب می‌آیند. مثل نمایش منطقه آزاد.» محمد یعقوبی نگارش نمایشنامه”تنها راه ممکن” را در اردیبهشت 83 آغاز می‌کند و اولین نسخه‌ای که برای بازخوانی به جشنواره سپرده می‌شود، دو ماه پس از آن یعنی در تیر ماه همان سال آماده می‌شود. البته وی نگارش نمایشنامه را تا پیش از اجرا نیز کماکان ادامه می‌دهد و همچنان متن را بازنویسی می‌کند، بارها و بارها. و این در حالی است که یعقوبی هنوز نیز خبر از امکان تغییرات در متن نمایش می‌دهد. برای نمونه، او از مونولوگ پایانی اثر یاد می‌کند که در فکر اضافه کردن چیزی بر آن است. در خصوص تمرینات نمایش”تنها راه ممکن” نیز گفتنی است عوامل کار یک تمرین سه ماهه را قبل از جشنواره پشت سر گذاشته‌اند و برای اجرای عمومی هم یک ماه تمرین کردند. کارگردان این تئاتر در مورد نحوه گزینش بازیگران می‌گوید:«تعدادی از بازیگران را قبلاً با آن‌ها کار کرده بودم و می‌شناختمشان، مثل ناهید مسلمی، بهروز بقایی و علی سلیمانی. چند نفری را هم کاری از آن‌ها دیده بودم. کسانی مثل حمید ابراهیمی یا حسین سلیمانی که در جشنواره حضور نداشت ولی به اجرای عمومی ما رسید. در مورد او به من می‌گفتند همان بازیگری که در”مهر مادری” بازی می‌کرد و خب، من بازی‌اش را در آن فیلم خیلی دوست داشتم. بنابراین از حضورش در گروه استقبال کردم. این در شرایطی بود که آرش سالار(بازیگر جشنواره‌ای ما) به دلیل رفتن به سربازی نمی‌توانست با ما همراه باشد، سپس حسین سلیمانی دعوت به کار شد.»
یک شانس بزرگ
تئاتر”تنها راه ممکن” را باید از جمله نمایش‌های خوب در حال اجرا برشمرد. بخصوص تماشای چنین نمایش موفقی برای آن دسته از تماشاگران که اول بار است به تماشای تئاتر می‌نشینند، می‌تواند شانس بزرگی باشد.
یعقوبی در خلال گفته‌هایش در خصوص جذب تماشاگر به این نکته به خوبی اشاره می‌کند:«واقعیتی که وجود دارد این است که تئاتر ما هنوز تماشاگران محدودی دارد و نمی‌توان به راحتی در مورد آن صحبت کرد. ولی من همیشه دوست داشتم از روز اول یک موقعیت فرضی را پیش‌بینی کنم که خوشبختانه الان این اتفاق برایم افتاده و مرا خوشحال می‌کند. همیشه برایم مهم بوده کسی که برای اولین بار به تماشای تئاتر می‌آید، از تئاتر فراری نشود. چون در حقیقت اگر کسی اولین کاری که در تئاتر می‌بیند، کار خوبی نباشد دیگر به سراغ تئاتر نمی‌آید. می‌گوید تئاتر یک چیز تصنعی و مقوایی است! این به دلیل تئاتر بدی است که دیده‌اند. ولی وقتی می‌شنوم کسی بعد از تماشای اولین تئاتر زندگی خود می‌گوید دوست دارم بروم تئاتر ببینم خوشحال می‌شوم. بنابراین فکر می‌کنم این وظیفه هر کارگردان است که کاری کند تا هر بار تماشاگری دیگر به مجموعه تماشاگران تئاتر اضافه شود.» وقتی از یعقوبی درباره رضایتش از اجرای فعلی این نمایش می‌پرسیم، می‌شنویم:«خب من ابتدا اندکی نگران بودم که کار تماشاگر را خسته کند چون کار من 102 دقیقه است! برای همین هر شب پس از اجرا از بچه‌های نمایش می‌خواهم بروند و از چند تماشاگر که قبلاً انتخاب می‌کنم ـ و دوست دارم تئاتری هم نباشند ـ بپرسند نظرشان در مورد نمایش ما چه بود. آیا خسته‌شان کرده یا نه؟ اگر از تئاتری‌ها بپرسیم، آن‌ها با هم تعارف می‌کنند. فکر می‌کنند اگر بگویند کار بد بوده، من دشمن‌شان می‌شوم، برای همین به دروغی بسنده می‌کنند. ولی تماشاگر عادی که قرار نیست دیگر مرا ببیند، می‌تواند با شجاعت بگوید که خسته شدم و خوشم نیامد. ولی خوشبختانه هنوز نشنیده‌ام کسی بگوید کار خسته کننده است. حتی برخی که اولین تئاتر زندگی‌شان را می‌دیدند، علاقه‌مند شدند باز هم تئاتر ببینند و گفتند ما به تماشای تئاتر احساس نیاز کردیم و دوست داریم باز هم به تماشای تئاتر بیائیم.»
موسیقی متفاوت
آن چه در نمایش”تنها راه ممکن”علاوه بر کارگردانی و بازیگری هنرمندان تازه و چشم‌گیر به نظر می‌آید، موسیقی، طراحی صحنه و نوع پیشروی نمایش‌ها و داستان‌های موجود در کار است. در این میان موسیقی این اثر ساخته بهرنگ بقایی از تفاوت بارز و حال و هوایی غریب برخوردار است. در وهله اول موسیقی متن نمایش چندان آشنا و راضی کننده و متناسب با نیاز متن‌های نمایشنامه حس نمی‌شود. اما اگر کمی به فرم و قصه‌پردازی نمایش‌ها دقت کنی، موسیقی را هم هماهنگ با آن‌ها می‌یابی و حس لازم و البته جاری در کار را به دست خواهی آورد. یعقوبی در توضیح انتخاب این گونه تازه از موسیقی، تنها به نظر و توضیح مختصر بهرنگ بقایی استناد می‌کند:«همین طور که کارهای نمایشی، قطعه‌های مختلفی از نوشته‌های مهران صوفی است، این نیز نوعی حالت مقطع است که به آهنگساز این حس را منتقل می‌کند که ساخت چینین موسیقی‌ای مناسب اثر حاضر است و به هر حال گزینش و ساخت موسیقی متن، در تخصص اوست، نه در تخصص من!»
تماشاگر همین طور دارد می‌آید
”تنها راه ممکن” که امشب(سه شنبه 15/6/84) نهمین اجرای خود را بر صحنه خواهد داشت، تاکنون با استقبال گرمی از سوی تماشاگران رو‌به‌رو بوده و به قول خالقش، تماشاگر همین طور دارد می‌آید!
جذابیت متن و بازی‌های خوب و روان نمایش آن قدر گیرایی دارد که بتواند تماشاگرش را تا تماشای آخرین پرده از نمایش و حتی از نظر گذراندن اسلایدهای دوران زندگی مهران صوفی از کودکی تا مرگ!! بر پرده‌ای سفید، در سالن نگه دارد و این مژده مبارکی برای تئاتر کم مخاطب این دوره است. اگر چه گاهی موانع و محدودیت‌هایی مانع از اجرای بهتر یک نمایش، بهتر دیده و فهمیده شدن آن و ارتباط خوب با تماشاگرش می‌شود، اما هستند کسانی مثل محمد یعقوبی که بی‌هیچ اعتراضی با محدودیت‌ها بسازند و خود را با امکانات موجود وفق دهند و البته با همین محدودیت‌ها، بهترین آثار را به نمایش بگذارند. در”تنها راه ممکن” مهم‌ترین محدودیت به زعم سازنده‌اش، عمق سالن است:«وقتی این سالن برای اجرای نمایش ما منظور شد، من اصلاً مخالفتی نکردم چون مدیران تقصیری نداشتند. طراحی صحنه در زمان جشنواره، ایستا بود. هنگامی که سالن سایه قطعی شد، دیدم برای صحنه ایستا مناسب است. نمی‌توانیم بی‌دلیل غر بزنم چرا چهارسو را ندادند به ما. خب همه می‌خواهند چهارسو را بگیرند و این بی‌معناست. اما حالا دکورمان عوض شده که در واقع مقصر اصلی هم خودمانیم. هر چند من این تقصیر را به جان خریدم تا همین دکور باشد. چون این طراحی صحنه را بیشتر می‌پسندم نسبت به جشنواره. آن جا در جشنواره، طراحی صحنه ما فقط دو تا در بود. اما الان دیگر ایستا نیست.»
یعقوبی کارش را با شکل گیری گروهی به نام”تئاتر امروز” آغاز کرد(1376). مدتی بعد، از آن گروه جدا شد و یکی دو سال گروهی در اختیار نداشت. تا این که در سال 1383 گروه نمایش”این روزها” را پایه گذاری می‌کند که در حال حاضر سه عضو فعال دارد. کارگردان نمایش”تنها راه ممکن” دلیل کم عضو بودن گروهش را این می‌داند که هنوز برای تشکیل یک گروه بزرگتر، زود است و باید زمانی بگذرد تا آدم‌ها، یکدیگر را آن قدر بشناسند که احساس کنند خوب است در کنار هم، در یک گروه کار کنند. نمایش‌های”گل‌های شمعدانی” و”قرمز و دیگران” از دیگر آثار گروه این روزها هستند.
آقای یعقوبی، فکر نمی‌کنید اگر مهران صوفی را نمایشنامه‌نویسی منزوی و تلخ اندیش ولی موفق تصویر می‌کردید که دست کم برای دل خودش آثارش را به اجرا درمی‌آورد یا به دست چاپ می‌سپرد، در جذب و علاقه‌مندی تماشاگر و برقراری ارتباط با آن موفق‌تر بودید؟
درست است که همیشه موقعیت‌های نمایش فرضی هستند ولی من دوست دارم غرضی بودن این آدم ، باورپذیرتر باشد. اگر صوفی آدم موفقی بود، شاید تماشاگری از خود می‌پرسید اگر این آدم این قدر موفق است چرا من که(مثلاً) ده سال است می‌آیم تئاتر می‌بینم، یکی از کارهایش را ندیده‌ام. به همین دلیل ترجیح می‌دهم موقعیت این شخصیت را به گونه‌ای طراحی کنم که تماشاگر بگوید”نکند این آدم وجود دارد و چون امکان اجرا نداشت من کارهایش را ندیده‌ام؟” کما این که این اتفاق برای عده‌ای از تماشاگران افتاد و آمدند از من درباره مهران صوفی پرسیدند. در میان نمایش‌های”تنها راه ممکن”، سه نمایش ”ماجرای سوسک‌ها”، ”پدر”و”پژواک” به مراتب بهتر و شاخص‌تر از آثار دیگر از کار درآمده‌اند. اگر چه این یک نظر کاملاً شخصی است و امکان دارد برخی از تماشاگران مثلاً پرواک را نپسندیده و حتی آن را خسته کننده خوانده باشند. اما یعقوبی با اطمینان کامل از ابراز علاقه و برقراری ارتباط بلا استثنای تماشاگران با اپیزود”پدر” حرف می‌زند. وی مورد پسند قرار گرفتن یا نگرفتن هر پرده از نمایش را، خاصیت کارای اپیزودیک عنوان می‌کند و اذعان می‌دارد هر کس با دنیای ذهنی خودش، یکی از کارها را می‌پسندد. برای آشنایی بیشتر با فضای نمایش‌های این اثر، خلاصه‌ای از موضوع نمایش”ماجرای سوسک‌ها” را در پی می‌آوریم:«خانواده‌ای برای برگزاری جشن تولد دخترشان به یک آگهی زنگ می‌زنند تا کسانی بیایند و سوسک‌های خانه‌شان را از بین ببرند. ولی دو نفری که برای انجام این کار می‌آیند، دیگر از آن خانه بیرون نمی‌روند!»
عناوین نمایشنامه‌های این تئاتر، عبارتند از:«ناگفته‌ها، ماجرای سوسک‌ها، پدر، جایی دور از این جا، افسانه، پژواک، منطقه آزاد، اپیدمی خنده و تنها راه ممکن.»
و برخی از بازیگران آن به شرح زیرند:«بهروز بقایی، ناهید مسلمی، پگاه طبسی‌نژاد، جواد مولانیا، شبنم خزلی، ئه‌ستیره مرتضایی، نسرین نسرتی، آیدا کیخایی و ... این نمایش همه روزه به جز شنبه‌ها رأس ساعت 30/19 دقیقه و با بهای بلیت 2500 تومان اجرا می‌شود.»