گفت و گو با سمانه زندی نژاد کارگردان نمایش ”به مراسم مرگ داداش خوش آمدید”
برای من تئاتر همیشه کیفیتی جادویی داشته، از این رو گمان می کردم که دو مقوله ازلی، یعنی زمان و مرگ، می تواند این جادو را زیباتر و رویایی تر کند. یعنی دو مساله ای که انسان با تمام پیشرفت هایی که در زندگی خود با آن روبه رو شده، نتوانسته آن را برای خود حل و هضم کند و یا تحت سیطره خود درآورد.

سما بابایی: نمایش "به مراسم مرگ داداش خوش آمدید"به کارگردانی سمانه زندی نژاد اصلی ترین جوایز جشنواره تئاتر فجر سال گذشته را به خود اختصاص داد. مخاطب قصه نمایش به ناگاه با اتفاقی غیر منتظره روبه رو می شود. یک خانواده منتظر بازگشت پسرشان از سربازی هستند.
پسر به خانه می رسد، سیبی می خورد و می میرد و این همان بستری می شود تا "زندی نژاد" به دغدغه های خود یعنی مساله زمان و مرگ بپردازد. از نمایشهای پیشین به کارگردانی سمانه زندینژاد میتوان به نمایش «رازها و دروغها»، «بادبادکها بر خاک»، «سایه خوانی» در جشنواره تئاتر دانشجویی و همچنین پرفورمنس «احساس کسی را دارم که در حال مرگ است» اشاره کرد و حالا اولین نمایشش در تئاتر شهر روی صحنه است.
گفت و گوی سایت ایران تئاتر را با زندی نژاد می خوانید:
***
به نظر می رسد مهم ترین مولفه ای که می توان برای این نمایش در نظر گرفت، مساله درهم آمیختگی زمان است. این موضوع را چقدر می توان به موضوع پایان نامه شما که همین مساله است، نسبت داد؟
برای من تئاتر همیشه کیفیتی جادویی داشته، از این رو گمان می کردم که دو مقوله ازلی، یعنی زمان و مرگ، می تواند این جادو را زیباتر و رویایی تر کند. یعنی دو مساله ای که انسان با تمام پیشرفت هایی که در زندگی خود با آن روبه رو شده، نتوانسته آن را برای خود حل و هضم کند و یا تحت سیطره خود درآورد. بنابراین همیشه این فکر ذهن من را به خود مشغول کرده بود که چگونه می توان این دو عنصر غیر قابل حل را در جادوی تئاتر نشان داد؟ در واقع می خواستم به این مساله اشاره کنم که زمان و مرگ که تاثیر غیر قابل انکاری در زندگی واقعی انسان ها از خود بر جای می گذارند، در تئاتر به چه شکلی در می آیند؟ بیان ساده و روان این دو موضوع در بستر تئاتر، نمی توانست مرا به آن ایده ای که در ذهن داشتم، برساند. به همین خاطر به سراغ فرم ها رفتم.
البته شما قبلا این مساله را در نمایش سایه خوانی که برداشتی آزاد از " آئورا" به حساب می آمد، امتحان کرده بودید.
بله. من در آن نمایش نیز تلاش کردم در قالب تئاتر و در فضایی ملهم از داستان آئورا به مساله زمان و مرگ بپردازم، البته به شکلی متفاوت از آنچه که در نمایش " به مراسم مرگ داداش خوش آمدید" دیده می شود. در واقع در آن نمایش این مساله به شکل و فرم دیگری بیان شده بود. شاید اصلا همان تجربه مرا به این سمت سوق داد تا حالا دغدغه ام را به این شکلی که می بینید، بیان کنم. یعنی با خودم فکر کردم که بیان یک مساله جدی در فضایی فانتزی به چه شکل خواهد بود؟
در هر دو نمایش، بازی با فرم روی صحنه اتفاق می افتد. هم در سایه خوانی و هم در نمایشی که هم اکنون از شما روی صحنه است.
چون می خواستم این مساله را بیان کنم که این مسایل تراژیک و تلخ چگونه می تواند در همان جادویی که در تئاتر از آن یاد کردم، جلوه گر شود. طبیعی است که با این ایده دیگر تمامی عناصر صحنه نیز در خدمت همین مساله بود. متن، کارگردانی و دکور در نهایت به این فرمی رسیده است که هم اکنون در این نمایش مشاهده می شود و شاید بتوان به لحاظ محتوا، شباهت هایی بین این دو نمایش یافت.
در ابتدای نمایش، بستری کاملا رئال وجود دارد و اندک اندک هر چه جلوتر می رویم، فضا بیشتر به سمت فانتزی شدن پیش می رود. چرا؟
این هم از جمله مسایلی بود که به آن اصرار زیادی داشتم. دلم می خواست تماشاگر وقتی این خانواده را می بیند، مخاطب خانواده ای شود که واقعی اند و مناسباتی شبیه دیگر خانواده ها دارند، با این تفاوت که اینها کمی عجیب تر رفتار می کنند، یعنی نمی خواستم که از همان ابتدا وارد فضای فانتزی شوند، اما کم کم در بستر نمایش این شکل فانتزی ای که هم اکنون وجود دارد، رخ دهد.
به نظر می رسد که شما در این نمایش، در عین حال این دغدغه را دارید که نمایش توسط قشر وسیع تری از مخاطبان دیده شود. اما این درهم آمیختگی زمانی شاید برای مخاطب غیر حرفه ای تئاتر،گیج کننده باشد و نتواند به راحتی با آن ارتباط برقرار کند.
خودم این نظر را ندارم. البته هنوز روزهای چندانی از اجرا را نگذرانده ایم و باید منتظر ماند و دید که بازخوردهای مخاطبان به چه شکل خواهد بود. به هر حال فرمی که من برای ارایه این دو دغدغه انتخاب کرده ام، باعث خواهد شد تا مخاطب با آن احساس نزدیکی بیشتری کند. تمام کار کم و بیش در یک بستر طنز رخ می دهد و ادغام این دو فضا، برای مخاطب جذابیت ایجاد می کند، قصد داشتم تا با به کارگیری این عناصر تئاتری، این دو مقوله را در فضایی صمیمانه تر با مخاطب به اشتراک بگذارم.
میزانسن هایی که در این نمایش وجود دارد، در القای مفهوم زمان کارکرد موثری را ایفا کرده است.
[:sotitr1:]ببینید شاید این مساله خوشایند ما نباشد، اما خواه ناخواه تمام زندگی ما در بستر یک تکرار به وقوع می پیوندد. به همین خاطر از میزانسن های تکراری استفاده کرده ام و در برخی صحنه ها میزانسن ها تنها اندکی تغییر کرده است. می خواستم این مساله را به مخاطب گوشزد کنم که همه ما دچار یک روزمرگی عمیق هستیم و انگار تمام روزهای هفته برایمان یک روز است. در این میان تنها پاره ای تغییرات جزیی اتفاق می افتد که به اندازه ای کوچک و کم اهمیت هستند که اصلا ما متوجه آن نمی شویم.
آن عقربه ای که به عنوان مهم ترین چیدمان صحنه در نظر گرفته شده است،انگار در ایجاد این دگرگونی سهم مهمی ایفا می کند یا کمدی که اندک اندک گویا به یک تونل زمان بدل می شود و همه اینها لایههای پنهانیتری را برای مخاطب آشکار می کند.
دکور نمایش به پیشبرد آنچه ما می خواستیم در نمایش مطرح کنیم، کمک زیادی کرده است.
فکر می کنید در این تلاش برای دراماتیزه کردن مفهوم زمان تا چه اندازه موفق بوده اید؟
اگر با توجه به آن ایده آلی که در ذهن دارم، بخواهم پاسخ این سوال را بدهم، باید بگویم که تقریبا هیچ. کسانی که در حال انجام کار تئاتر هستند، مدام در حال تجربه کردن هستند. حتی در زمان اجرای یک نمایش هم ما هر روز تجربه ای جدید را پشت سر می گذاریم؛ بنابراین حرف خنده داری است که بگویم این تجربه ها، هم اکنون مرا به نقطه ای رسانده که ایده آل ذهنی ام بوده است. اما با این وجود معتقدم که " به مراسم مرگ داداش خوش آمدید" تجربه و شروع خوبی برای آزمودن دغدغه¬هایم بر صحنه تئاتر بود.
پس این مفهوم کماکان ذهن شما را مشغول کرده و ممکن است در کارهای بعدیتان هم به شکل های دیگری تکرار شود؟
به هر حال مفهوم زمان برای من همواره جذاب بوده و ممکن است در آینده باز هم به آن بپردازم.
با همین شکل و شمایلی که ما در این دو کار از شما دیده ایم؟
یقیناً به شکل دیگری انجام خواهد شد و این به خاطر پویا بودن تئاتر و زندگی است. اگر باز هم قصد پرداختن به این موضوع را داشته باشم، از زوایای دیگری بررسی کرده، و نمایشش خواهم داد.
"به مراسم مرگ داداش خوش آمدید" را می توان در جاهایی اثری دانشجویی تلقی اش کرد. گاهی به سمت کار تجربی سوق پیدا می کند و در بخش هایی نیز به یک نمایش کاملا حرفه ای نقب می زند. خودتان در این خصوص چه فکری دارید؟
فکر می کنم که خود گروه و به خصوص من به عنوان کارگردان اثر نتوانم در این باره اظهار نظری داشته باشم. اما آیا به راستی می توان تعریف مشخصی از تئاتر دانشجویی و حرفه ای ارائه داد؟ آیا کار حرفه ای یعنی استفاده از عوامل حرفه ای شناخته شده؟ در بسیاری از تئاترهای به اصطلاح دانشجویی خلاقیت ها و نوآوری هایی وجود دارد که در بسیاری از نمایش های حرفه ای نمی توان آنها را دید. به هر حال این نمایش برای من و گروه یک تجربه بسیار خوب است، تجربه ای که این بخت را یافته تا در عرصه ای حرفه ای مورد ارزیابی و محک قرار گیرد.
دغدغه به تصویر کشیدن مفهومی چون زمان، آن هم در شرایطی که به هر حال فضای تئاتر متاثر از اتفاقات سیاسی و اجتماعی است،کمی عجیب نیست؟
درست است که تحولات اجتماعی بر روی هنر تأثیر گذار است، اما من جزو آنهایی هستم که اعتقاد دارند در دنیای امروز دیگر انسان ها حوصله شنیدن پیام های اخلاقی و صدور بیانیه را ندارند و نمی توان اینها را به آنان گوشزد کرد. چه بسا مردم بسیار دقیق تر از هنرمند این مسائل را تجزیه و تحلیل کنند. به نظر من هنر عرصه ای برای طرح مسائل انسانی است، مسائلی ساده که شاید در هیاهوهای زندگی امروز نادیده گرفته می شوند. بنابراین می خواستم تا از این فرصت استفاده کنم و روزمرگی را که به هر حال مساله انسانی مهمی است، به تصویر بکشم. نسل ما نسلی نیست که بشود خیلی شعاری با او حرف زد. او خودش همه مسایل را می داند و می بیند و همین امر کار را برای کسانی که می خواهند حرفی را در قالب یک اثر هنری بزنند، سخت تر می کند. به همین خاطر است که باید ناخودآگاه او را نشانه گرفت.
"به مراسم مرگ داداش خوش آمدید" سال گذشته در جشنواره تئاتر با استقبال بسیاری مواجه شد. فکر می کنید که دلیل این اقبال چه بوده است؟
گروه ما چند سالی است که در کنار هم به کسب تجربه پرداخته و هر یک از اعضا علاوه بر داشتن تحصیلات تئاتری، دارای سابقه و تجربه های خوبی در زمینه تئاتر هستند. همکاری صمیمانه و تلاش صادقانه اعضای گروه و انگیزه فراوان برای به صحنه آوردن این نمایش، شاید یکی از مهمترین عوامل مورد توجه قرار گرفتن این نمایش بود. از سوی دیگر همه ما می دانیم که در هر جشنواره ای داورانی با سلایق مختلف در کنار هم به ارزیابی نمایش ها می پردازند و رأی نهایی به هر حال متأثر از دیدگاه ها و سلیقه آنهاست. امیدوارم که این نمایش در داوری مخاطبان هم مورد توجه واقع شود.