گفتوگو با مسعود دلخواه، کارگردان نمایش”ویتسک”
من نمایشنامه”ویتسک” را یک اثر شاعرانه خشن میبینم یعنی یک داستان تراژیک در یک جامعه بیرحم با زبانی پرتصویر شاعرانه.
گفتوگو1: 15/6 H
زندیش حمیدی:
اشاره:
دکتر مسعود دلخواه دکترای خود را در کارگردانی و مطالعات اجرا از دانشگاه کانزاس امریکا گرفته و در همان جا سالها به تدریس تئاتر در دانشگاهها و کارگردانی نمایش مشغول بوده است. او پس از بیست سال دوری از وطن نمایش”ویتسک”اثر گئورگ بوشنر(بوخنر) را ترجمه و بازنویسی کرده و در شهریور ماه در سالن قشقایی مجموعه تئاترشهر روی صحنه بوده است. در این نمایش بازیگرانی چون ایمان افشاریان، ریحانه سلامت، محسن حسینی، شکرخدا گودرزی، حمیدرضا هدایتی، ایمان عنایتی، سوده شرحی و ... بازی میکنند.
به بهانه اجرای نمایش”ویتسک” گفتوگویی با دکتر دلخواه انجام دادهایم.
چرا ”ویتسک”؟
نمایشنامه”ویتسک” آخرین اثر گئورگ بوخنر(بوشنر) است که در سال 1973 نوشته شده و به علت مرگ بوخنر در 23 سالگی، ناتمام مانده، همان طور که بوخنر در میان نمایشنامهنویسان دنیا یک نابغه و یک استثناء است، نمایشنامه ویتسک هم در میان نمایشنامههای مدرن دارای ویژگیهای استثنایی است که من به طور خلاصه به آنها اشاره میکنم؛ یکی این که اولین نمایشنامه مدرن ابزورد با رگههای ناتورالیستی و فرم اکسپرسیونیسم در اوایل قرن بیستم و تئاتر ابزورد به عنوان یک جریان در اواسط قرن بیستم به وجود آمد، میبینیم که نمایشنامه”ویتسک” حدود یک قرن از زمان خود جلوتر بوده.
علاوه بر این ویژگیها”ویتسک” امکانات کافی برای خلاقیت کارگردان و بازیگرها و طراحها ایجاد میکند. دو سال پیش قرار بود که من”ویتسک” را برای”Jccc” در امریکا به روی صحنه ببرم و حتی بودجه آن نیز مشخص شد و وارد انتخاب بازیگر شدیم که من به ایران بازگشتم و همان پروژه را با بودجه کمتر و با بازیگران و طراحان ایرانی کار کردم. البته متن بازنویسی شده و چیزی از آن کاسته نشده، بازنویسی متن در راستای روح کلی اثر انجام شده است.
چرا در این کار از بازیگران جوان و کم تجربه استفاده کردید و نوع انتخاب آنها چگونه بوده؟ بخصوص از این جهت که کار اول شما در ایران محسوب میشود به نظرتان آیا ریسک بزرگی نکردید؟
اولاً از آن جا که این اولین کار تئاتری من در ایران بعد از بیست سال غیبت است شناخت دقیقی از بازیگران حرفهای تئاتر نداشتم اگر چه پس از یک سال اقامت شناخت نسبی به وجود آمده بود. دوم این که ما به هر حال کار با تعدادی از بازیگران حرفهای را هم تجربه کردیم و بعضاً جواب داد. الان حدود پنجاه درصد از بازیگران”ویتسک” حرفهای هستند ـ جوان ولی حرفهای ـ مثلاً ایمان افشاریان که نقش اصلی را بازی میکند، همین طور حمیدرضا هدایتی، جواد عزتی، محسن حسینی و شکرخدا گودرزی که حرفهایهایی شناخته شدهتر هستند. ولی تعدادی از دانشجویان تئاتر و حدود چهار، پنج نفر از جوانانی که تاکنون اصلاً تجربه بازیگری نداشتهاند و صرفاً به خاطر ابراز علاقه جدیشان برای کار کردن با من آنان را هم به کار دعوت کردم و پشیمان هم نیستم. من در امریکا هم کارهایی روی صحنه بردهام که بازیگرانش ترکیبی بود از حرفهایها و دانشجویان، مثلاً در نمایشنامه”زنان تروا” اثر اروپی یک بازیگر از تئاتر برادوی در نیویورک داشتیم، چند بازیگر فارغالتحصیل تئاتر و چند دانشجوی سال اول و دوم، و یا در نمایش”جولیوس سزار” هم جوانانی که تجربه حضور داشتند و هم کسی مثل گیل گرین از اکتورز استدیو که بالی استراسبرگ هم کار کرده بود و همه این تجربهها موفق و راضی کننده بودند. پس ترسی از کار کردن با بازیگران جوان و کم تجربه در کنار حرفهایها نداشتم.
آیا ترکیب بازیگران حرفهای و جوانان کم تجربه به یکدستی کار در بازیگری لطمه نمیزند؟
نباید بزند. البته همیشه این ریسک هست ولی طبق نظر تماشاگرانی که کار را در جشنواره را دیدند بازیها یک دست و هماهنگ بود و همه تلاش من همین بوده که تماشاگر احساس نکند چه کسی حرفهای و با تجربه است و چه کسی آماتور و کم تجربه.
به عنوان مثال ریحانه سلامت که نقش اول زن را بازی میکند و یا بسیاری از بازیگران کم تجربه در کار حرفهای اصلاً به نظر نمیآید که جزء بازیگران با تجربه و حرفهای تئاتر نیستند. البته این قضاوت را به عهده شما و تماشاگران و منتقدان میگذاریم.
شیوه و سبک اجرایتان در نمایشنامه”ویتسک” چگونه است؟
در یک کلام”شیوه و سبک مسعود دلخواه” که البته مبتنی بر بازیهای واقع گرایانه و باورپذیر است در فرمی غیر واقع گرایانه است. منظورم تلفیق و التفاط سبکها نیست من نمایشنامه”ویتسک” را یک اثر شاعرانه خشن میبینم یعنی یک داستان تراژیک در یک جامعه بیرحم با زبانی پرتصویر شاعرانه. ما در این تجربه برای هر چه بیشتر تصویری کردن کار به میزانسنهایی دست یافتیم که برای خودمان هم بسیار تازه بود.
آیا فکر میکنید”ویتسک” حتماً باید به همین سبک و شیوه اجرا شود؟
اصلاً. این نمایش بارها و تقریباً همه ساله در دنیا اجرا شده و میشود. همین سال گذشته دو اجرای حرفهای از آن در امریکا و امسال چند اجرا در آلمان از آن شد. هیچ یک از این اجراها به دیگری شبیه نبود و اجرای ما هم شبیه به هیچ کدام از آنها نیست. این موضوع قدرت بوخنر به عنوان یک نمایشنامهنویس خلاق را نشان میدهد. او شیفته شکسپیر بود و استعدادش در اجازه بدهید کمی با طرز کار شما به عنوان کارگردان آشنا شویم، پروسهی تمرینها که خود کم و بیش شاهد آن بودهام، حکایت از نوعی آزادی عمل و دموکراسی در گروه دارد که در ایران کمتر دیده شده است. این دموکراسی حاکم بر کار تا چه حد به کار کمک کرده یا به آن لطمه زده است؟نمایشنامهنویسی با توجه به سن کمی که داشت کمتر از شکسپیر نبود.
مطمئناً اگر لطمه میزد فوراً جلوی آن را میگرفتم ولی با توجه به عادت نداشتن به فرهنگ دموکراسی مجبور بودم که در اوایل کار تا حدودی بعضی عدم هماهنگیها را تحمل کنم تا بازیگران با شیوه کار من آشنا شوند. ما در گروهمان یک آزادی بیقید و شرط که به هرج و مرج بیانجامد، نداریم. تنها احترام به خلاقیت بازیگران و طراحان مطرح است ولی فقط تا آن جا که مانع خلاقیت گروهی نشود. شیوه من در کار بعد از دهها اجرای دانشگاهی و حرفهای در امریکا دیگر جا افتاده است. دستیاران و بازیگران من میبایست خود را با این آزادی عمل در عین داشتن نظم تطبیق دهند و من هم میبایست خودم را تا حدی با عادتهای آنها آشنا کنم. این کار کمی زمان میخواست و هر دو طرف با صبر و حوصله به نقطهای رسیدیم که یک حس اعتماد بین ما به وجود آمد. الان من به افراد گروهم اعتماد دارم و آنها نیز با اعتماد متقابل به کار و به شیوه من، راه را برای خلاقیت گروهی باز کردهایم. همین جا باید نکته مهمی را یادآور شوم، آزادی عمل بازیگران در کار به معنی کنار گذاشتن ایدههای کارگردان نیست، باید فضایی آماده کرد که در آن دیدگاه و ایدههای اجرایی کارگردان توسط خلاقیت بازیگران کامل شود. یعنی تعصبی در کار نیست در تمرینهای هر بازیگری یا حتی دستیار و مدیر صحنه و دیگر عوامل هر فکر و ایده خلاقی را که به ذهنشان برسد با کارگردان در میان میگذارند و کارگردان عموماً پیش از تست کردن آن ایدهها در عمل، آنها را در نطفه خفه نمیکند. ولی ایدهها و نظراتی را هم که به دور انداخته میشود، باعث دلخوری کسی نمیشود، این خود جزئی از یک فرهنگ است که اگر کامل شود، هر اثر اجرائی در روند تمرینهای خود را مدام نقد میکند.