در حال بارگذاری ...
...

یادداشتی بر نمایش”هشت لحظه” به کارگردانی”زهرا صبری”

اصلی‌ترین عنصر این نمایش، موجز بودن آن است.

مشهود محسنیان:
”هشت لحظه” برگرفته از چند داستان کوتاه است که با استفاده از تم اصلی آن‌ها روی صحنه در کنار یکدیگر به نمایش گذاشته شده‌اند. در واقع هماهنگ بودن حرف اصلی تمامی این داستان‌ها یا به عبارتی، مکانی که در این”هشت لحظه” مطرح می‌شوند، بهانه‌ای بوده است برای کنار هم قرار گیری آن‌ها و سر و شکل دادن به یک نمایش واحد.
اصلی‌ترین عنصر این نمایش، موجز بودن آن است. این نکته را نباید فراموش کنیم که بیان کردن حرف اصلی یک نمایش در زمان کوتاه و به صورت نمایشی می‌تواند از ارکان اصلی موفقیت آن به شمار آید. این امر تا حدودی در این نمایش رعایت می‌شود اما زمانی که به نمایشنامه این اثر به عنوان یک اثر هنری مستقل نگاه می‌کنیم، کمی و کاستی‌های فراوانی به چشم می‌آیند که در نتیجه در اجرای نمایش نیز تاثیر گذاشته‌اند.
کارگردان این نمایش سعی می‌کند با کنار هم قرار دادن قطعه‌های کوچک نمایشی به یک کلیت برسد در حالی که این قطعه‌ها نقش پازل‌های ذهنی را برای تماشاگر ایفا می‌کنند و می‌بایست، گویای خط سیر حرکتی نمایش نیز باشند. این قطعات، کوتاه، تصویری، معناگرا و قابل گسترش هستند. همین امر نمایش را نجات می‌دهد اما زمانی که پس از دیدن چند قطعه تماشاگر به این نتیجه می‌رسد که باید به مرحله تازه‌ای از خلاقیت یا داستان‌ گویی در نمایش برسد چیز تازه‌ای نصیبش نمی‌شود و در همان مراحل ابتدایی می‌ماند. به زمان ساده‌تر باید گفت ایده اصلی نمایش ایده خوبی است که در ساختار اپیزودیک و در پروسه گسترده شدن، عقیم مانده است و به نتیجه مطلوب از لحاظ ارتباط با تماشاگر نمی‌رسد چرا که بسیاری حرف‌ها، نکات، جزئیات و پس زمینه‌ها ناگفته‌ها می‌مانند.
ایجاد کردن یک خط سیر کلی داستانی در میان تمامی این اپیزودها، تمرکز بیشتر روی برخی شخصیت‌ها یا موجودات نمایش، پرهیز از دیالوگ گویی و پرداخت بیشتر به تصویر سازی از جمله نکاتی هستند که می‌توانند در هر چه بهتر شدن این نمایش موثر واقع شوند. زمانی که نمایش به سوی حرف زدن پیش می‌رود از رمق می‌افتد و انگار به ساختار واقعی خود پشت می‌کند. چرا که اساس آن را تصاویر جدا از هم و در عین حال دارای رابطه‌ای ارگانیک، شکل داده است.
اما بسیاری از مشکلات نمایش در مقابل شیوه استفاده از عروسک‌ها و سلیقه‌ خاصی که در طراحی آن‌ها به کار رفته است، رنگ می‌بازند. اگر با نگاهی منصفانه به این نمایش چشم بدوزیم، باید بگوئیم، استفاده از رنگ و نحوه عروسک‌گردانی در برخی لحظات، جالب توجه است و حفره‌های نمایش را پر می‌کند. به خصوص نحوه شکل گیری اپیزود عقاب و یا زندگی یک انسان از ابتدا تا انتها، جذابیت‌های بصری خاصی را برای تماشاگر ایجاد می‌کند.
زاویه دید در کارگردانی این نمایش نقش به سزایی دارد. کارگردان در هر اپیزود نمایش سعی کرده است، زاویه دید خود را به تماشاگر نشان دهد. این امر در اپیزودهای قورباغه‌ها و عقاب، کاملاً به چشم می‌آید. از لحاظ تنوع بصری، کارگردان تماشاگر را با چندین زاویه دید، نسبت به واقعه اصلی مواجه می‌سازد. البته این زاویه دیدها مفهومی نیستند، بلکه صرفاً مانند عوض شدن جای دوربین به نظر می‌رسند. اما دیدن یک صحنه از یک نمایش از بیرون و درون و یا حتی به صورت چرخشی می‌تواند جذابیت خاص خود را داشته باشد که کارگردان این نمایش از آن بهره فراوانی می‌برد.
نورپردازی که رکن اصلی زنده سازی عروسک‌ها و شکل گیری اتمسفر اجرای یک نمایش است، در این نمایش کار خود را به شیوه مطلوب و مورد نظر انجام نداده است و بنابراین بسیاری از تصویر سازی‌ها و میزانسن‌های کارگردانی تحت تاثیر نورپردازی سهل انگارانه، تاثیر و قدرت خود را از دست داده‌اند. زنده شدن یک جسم سه بعدی روی صحنه علاوه بر حرکت درست، مستلزم نورپردازی صحیح نیز هست. چرا که مشخص شدن ابعاد وجودی یک عروسک و ایجاد تمرکز تماشگر روی آن از عناصر اصلی اجرای عروسکی است.
طراحی صحنه در این نمایش اگر چه تا حدودی بازتاب دهنده تفکرات و ایده‌های اجرایی کارگردان است، اما نمی‌تواند به شکلی مطلوب سازنده فضاهای قصه‌های کوچک نمایش باشد و از آن جا که نورپردازی هم در این امر کمک چندانی نمی‌کند، این بخش از نمایش باعث ضعف دیگر بخش‌ها نیز می‌شود. سادگی یکی از عناصر اصلی سازنده شکل طراحی صحنه این نمایش است. با توجه به اپیزودیک بودن این نمایش و نحوه قرار گیری پازلی آن در کنار هم، طراحی صحنه به صورت ساده جلوه‌گر می‌شود و البته این سادگی لزوماً نمی‌تواند به معنای کاربردی بودن یا حتی زیبایی تعبیر شود.
در یک نگاه کلی: نمایش”هشت لحظه” در ارتباط نسبی با تماشاگرانش موفق است، اگرچه در طرح حرف اصلی خود دچار مشکل می‌شود. آن چه این نمایش را سر پا نگاه می‌دارد، ایده‌های تصویری و مفهومی کوتاهی است که به بلوغ نمی‌رسند و نیمه کاره‌ رها می‌شوند. بازنگری در متن نمایش و ساختار پازل گونه آن می‌تواند به یک دست‌تر شدن اجرا و قابل قبول‌تر شدن اثر بیانجامد.