در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش ”هیولای زباله” نوشته و کارگردانی ”چنگیز اوزک”

نگاهی به نمایش ”هیولای زباله” نوشته و کارگردانی ”چنگیز اوزک”

علیرضا نراقی: نمایش های شرقی اغلب قصه ای ساده دارند اما در نوع روایت، ساختار و همچنین نظام ارتباطی، پیچیده و چند وجهی هستند. روایت در داستان های شرقی تک بعدی و خطی نیست، ساختار آن چند لایه است و رسیدن به اجرا همیشه نیاز به مشق، کسب مهارت و آگاهی حکمی و معرفتی دارد. از دیگر سو ارتباط یافتن با مخاطب هم در نمایش های شرقی به وسیله قراردهای متنوع و سیال رخ می دهد و نظام باورپذیری متفاوت و جسوری را ایجاد می کند.

                                     
از میان این گونه های نمایشی، وهم انگیز ترین و متخیل ترین نوع نمایش ها نمایش سایه بازی است. نمایشی که اصلیتی چینی دارد و در قرن یازدهم در جهان اسلام پدیدار شد. برخی از عرفا از جمله ابن حزم،غزالی و ابن عربی و... در تبیین تفکر جهان شناسانه خود به سایه بازی ارجاع داده اند. این نمایش که چندین قرن است در ایران فراموش شده است (چیزی نزدیک به 7 قرن) در یونان، هند، مصر و اندونزی هم وجود داشته اما در ترکیه شکل هویت یافته ای از آن به نام "قره گوز"(چشم سیاه) سابقه و رواج داشته و دارد. به واسطه افسانه ای ساده در طول تاریخ "قره گوز" خصلت عرفانی آغازینش را رها کرد و با هجو و بی پردگی همراه شد و شاید به همین دلیل در بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله ایران از بین رفت.  نمایشی که با وجود ساختار پیچیده ارتباطی و تخیلی فعال و شگفت انگیز، بر داستان هایی ساده و فولکلور بنا شد. این نشان می دهد تخیل پیچیده سایه بازی و "قره گوز" در خود امر نمایشی و اجرایی رخ می دهد و به همین دلیل اگر داستان هم بعدی تازه پیدا کند از مجرای اجراست. نکته مهم و معاصر نمایشی چون "قره گوز"- بخوانید نمایش های شرقی - همین اجرایی بودن آنهاست که دقیقاً در مقابل تئاتر مرسوم غربی می ایستد و خود را متفاوت و پیشرو تعریف می کند. نمایش سایه بازی گویی که زیستی درون تخیل دارد، تخیل تصویر پیدا می کند قاب می شود و با همه رازها، ابهام ها و شگفتی هایش دیدنی می شود. جهان کشاورزی ارزش های ثابت و ارتباطات تعریف پذیر و دور از پیچیدگی اش البته در معنای مدرن مواجهه انسان با جهان، داستان ها را در ظاهر و در شکل چینش اتفاقات ساده می گرداند، اما نمی توان آن را ساده گرفت و جایگاه حقیقت محور و اصیل آن را ندید انگاشت. وجوه متفاوت نمایشی چون سایه بازی را به دلیل نگاه مدرنی که گذشته را ساده می یابد، نباید از نظر دور کرد وگرنه گنجی مخفی خواهد ماند در حالی که مایه هایی سراسر معاصر دارد. نمایشی چون "قره گوز" در بازتعریف معاصر خود پیچیدگی ها و وجوه غریبی را باز می نمایاند که از نمایش متن محور غربی در جاهایی اتفاقاً وجوه تئاتریکال  جالب تری دارد.                          
نمایش "هیولای زباله" کار چنگیز اوزک از دومین روز جشنواره نمایش عروسکی تهران – مبارک اجرای خود را شروع کرده است. چنگیز اوزک یکی از متبحرین هنر "قره گوز" است که پیش از این هم برای اجرا و آموزش به ایران آمده بود. داستان "هیولای زباله" داستانی ساده و معاصر با همان شکل اجرایی آشنای "قره گوز" است. اثر درباره مردی است که زباله بر دریا می ریزد و هیولایی دریایی در یک فرایند بامزه با فانتزی غریب زباله ها را به او بر می گرداند. وهم آلودگی سایه ها،عروسک ها و نور در کنار چنین داستان ابتدایی و ساده ای  خود جنس و هویت خاصی به اجرا داده است. اوزک در واقع سادگی هسته داستان های فولکلور و افسانه های عامیانه را با ظاهری جدید تر حفظ کرده  و در واقع مسئله ساده و تازه خود را در همان قالب روایتی و شخصیت های افسانه گون و محلی ریخته است. در حالی که شاید نمایش قره گور به سبب رازآمیزی اجرا(حال با هر داستان و نوع روایتی) پتانسیل داستان هایی بسیار پیچیده تر و متن هایی چند لایه تر هم به سادگی دارد و خود امکانی است برای افق های جدید تئاتر و درام پردازی.                            
در نمایش "هیولای زباله" برخی عناصر مقدس عصر کشاورزی حفظ شده است. آب و عزیز داری و احترام آن، آگاه سازی خداگونه اوستا و ماوراء طبیعی بودن برخی کنش ها و تحولات داستانی از جمله این عناصر هستند. ترکیب آوا و توازن کلام هم در نمایش جلب توجه می کند. از این جهت با وجود سادگی بیش از حد "هیولای زباله" آن رازآمیزی بنیادین، اصیل و از همه مهمتر سرشار از امکان "قره گوز" یا  "سایه بازی" حفظ شده است.                                  
                                            
این نمایش بدون مهارت، معرفت و زیستن در حال و هوا و جهان اش حاصلی در پی نخواهد داشت و هنرمند خود را در آن پیدا نمی کند مگر با زیستن در جهان آن و معرفت نسبت به وجوه خود بنیاد و اصیل اش. تکنیک در اینگونه نمایش ها محصول یادگیری الگو و سپس تکرار آن نیست، بلکه محصول مشق،تکرار و دیدن جهان در قاب آن گونه نمایشی است، بنابراین عالم "قره گوز" عالم بصری خاص خود را دارد که از درون هویت فکری خود بیرون می آید. این شیوه نمایشی امکانی است برای بازیابی تخیلی که قرن ها به سبب تحولات و جانشینی هایی غیر از نمایش و هنر در ایران از بین رفته است. نمایشی سرشار از راز،تخیل، شگفتی و اعجاب که داشتنش نعمت است و نبودش نقصان و سراسر حسرت. ترکیه اینک اصلی ترین نقطه حفظ این نمایش مهم است. دیدن و جدی گرفتن نمایش هایی از این دست شاید سبب احیای این گونه نمایشی در ایران و یافتن دوباره آن از میان تاریخ غبار آلود و پر از سایه تئاتر ما شود. امری که در نقطه ای دیگر توسط بهرام بیضایی هم در حال تجربه شدن است و خود نوید آشنایی دوباره تجربه نمایشی  و بصری ایران را با سایه بازی می دهد؛ نمایشی که دارای معرفت و نگاه خاص خود به عالم است و نوعی پیشنهاد جهانی در عین اصالتی بومی است.                                                                                                                                                                                                                                  
پی نوشت:
ستاری(جلال) تقلید و تماشا(بیست جستار در تئاتر)،نشر میترا،بهار 1382