در حال بارگذاری ...
...

گفت و گو با ”سیروس همتی” یکی از دو نویسنده نمایش ”گورگیر”

گفت و گو با ”سیروس همتی” یکی از دو نویسنده نمایش ”گورگیر”

زهرا شایان فر: نمایشنامه "گورگیر"بر اساس منظومه هفت پیکر نظامی گنجوی نوشته شده و داستان بهرام گور را در نمایشی ۵۵ دقیقه ای به نمایش گذاشته است. داستان این نمایش از پیش از تولد بهرام آغاز و با پایان زندگی اش به انتها می رسد. تبدیل شعر به نمایشنامه و استرلیزه کردن کلیت داستان از جمله نکات قابل توجه در این اقتباس نمایشی است که با سیروس همتی درباره آن و رویکردش به اقتباس نمایشی از آثار کلاسیک ایرانی به گفت و گو نشستیم. گفت و گوی سایت ایران تئاتر را با "سیروس همتی" می خوانید:

با این که کارگردانی این نمایش بر عهده شما نبوده اما می توان رد پای شیوه اجرایی شما در گروه تئاتر مانی را در آن دید.
روی نظر شما صحه می گذارم، اما مطمئن هستم که اگر کارگردان این نمایش خودم بودم اجرا شکل دیگری می شد. خیلی از بخش های نمایش با تاکید علی یعقوب زاده شکل گرفته که شاید از دید من تاکید بیش از اندازه و یا کم بوده است. در عین حال که تایید می کنم رگه هایی از کار، رنگ و بوی تئاتر مانی را دارد اما در خیلی از جاها نیز تاسف می خورم که چرا خودم کارگردان نبودم! با این همه من و گروه به اولین کارگردانی حرفه ای یعقوب زاده احترام گذاشتیم و نظراتش را پذیرفتیم.
این نکته شامل قالب کلی اجرا نیز هست، چرا که شیوه تلفیقی شما از نمایش های سنتی ایرانی برای ارائه اثری مدرن در "گورگی"ر هم به وضوح دیده می شود.
قطعا هر نمایشی که برگرفته از فرهنگ ملی باشد نوع اجرای آن نیز برگرفته از آیین و هویت ملی خواهد بود. اگر در تئاتر ایران یک حرکت نیم دایره روی صحنه نشان از تغییر جغرافیایی بازیگر است و یا پارچه سرخ نمادی از عشق، استفاده کردن از آن ها رنگ تئاتر ایرانی را به اثر خواهد داد. البته استفاده از این نمادها در اصل داستان هفت پیکر وجود دارد و نمی توان آن را نادیده گرفت. خود نظامی گنجوی با تفکیک رنگی هفت گنبد از هر رنگ به عنوان یک نماد استفاده کرده است. گنبد سرخ در اشعار او نیز نماد عشق و خرد است. همان طور که خودمان را وابسته به هویت تئاتر مان می دانیم دوست داریم شیوه اجرایی که به کار می گیریم هم مدرن باشد. به عنوان مشاور کارگردان تلاشم را کرده ام که تعامل اجرایی مدرن و آیینی داشته باشیم. این را می توان در بخش های مختلف کار مشاهده کرد. اسلاید و ویدئوپروجکشن را که از جمله ابزار امروزی هستند در کار داریم در حالی که در طراحی حرکت، نگاهی به تعزیه و دیگر گونه های نمایش سنتی ایران داشته ایم.
اعتراف می کنم با شناختی که از مجموعه کارهایتان داشتم، برایم جای شگفتی داشت که از مجموعه داستان های به ظاهر عاشقانه اقتباس کرده باشید. همتی هر گاه به سراغ داستان های کهن رفته از دریچه آن نگاهی به شرایط امروز جامعه خودش هم داشته است.  چرا این بار به سراغ هفت پیکر رفتید؟
در این مورد چند نکته وجود دارد. اول اینکه نظامی گنجوی شاعری است از گنجه در آذربایجان و برایم تعصب خاصی وجود داشت که ببینم هم زبان خودم، شاعر شهر خودم چه گفته است. دوست داشتم سری به نظامی بزنم. بخشی از حرف های شما را می پذیرم، اما اعتقاد دارم که همین هفت گنبد نیز ما به ازائ امروزی دارند. برای مثال به گنبد قرمز اشاره می کنم که در آن شاهدختی داریم که تنها با مردی ازدواج می کند که به سه سوال او پاسخ دهد. همین نکته این موضوع را مطرح می کند که فردی که می خواهد فرمانروا باشد باید اهل علم و خرد باشد. این پندی است که به زمان خاصی تعلق ندارد و می تواند خیلی امروزی هم باشد.
اشعار نظامی سرشار از تمثیل و استعاره است و به این ترتیب می توان معانی بسیاری را در هر داستان آن پیدا کرد. البته یکی از ویژگی های نمایشنامه شما شاید همین باشد که در این تمثیل ها غرق نشده و تنها به نشان دادن داستان بدون ورود به تعویل های متفاوت اجتماعی و سیاسی و اخلاقی بسنده کرده است.
همین طور است. تمام تلاشمان را کردیم که از تمثیل هایی که در بیان آمده بگذریم. در بازبینی کار یک ساعت و 10 دقیقه بود، احساس کردیم که می تواند خسته کننده باشد؛ بنابراین تصمیم گرفتیم که نشانه هایی بدهیم و خود تماشاگر به این تفصیل ها و کد ها پی ببرد. با کمی دقت هر تماشاگری پی می برد که گنبد سرخ می گوید حکومت باید دست آدم های فرهیخته باشد و گنبد سفید می گوید آنچه که ما خواستیم نشد و آنچه خدا خواست، شد. گنبد یک گنبد خویشتن داری است. ببینید امروزه تنها دو دقیقه پس از اینکه از دفترتان بیرون می روند ، رازتان را فاش می کنند ویکباره می بینید آنکه از آن خبر ندارد خواجه حافظ شیرازی است! در پاسخ به سوالتان درباره انتخاب هفت پیکر باید بگویم، فکر می کنم که انتخاب درستی داشته ام. اولین مرحله اقتباس، انتخاب درست است و توجه به این نکته که آیا تماشاگر خودش و کمبودهایش را در آن می بیند و من معتقدم که این طور هست.
متن با زبانی خاص نوشته شده که در آن خبری از شعر نیست. در عین حال که نوعی نثر منظوم در آن به کار رفته که فضای قصه ای کهن را در آن حفظ کرده است. کمتر اقتباسی از یک اثر منظوم دیده ام که نویسنده ابیاتی از شاعر اصلی را در کارش نیاورده باشد.
این نشان می دهد که نمایشنامه "گورگیر" وجه اشتراکی با "مجلس برادرکشی " ندارد، چون آن نمایشنامه تماما شعر بود. گورگیر با تمام کارهای قبلی ام متفاوت است.
همچنان این مسیر اقتباس از متون کهن را ادامه خواهید داد؟
چرا این کار را نکنم؟ وقتی فردریش شیلر که بعد از گوته دومین فرد ادبی آلمان است چنان تحت تاثیر هفت پیکر قرار گرفته که توراندخت را می نویسد، چرا من این کار را نکنم؟ مشکل هزار و یک شب چیست؟ وقتی ژان کلود کاریر بخشی از موفقیت خود را مدیون هزار و یک شب است چرا ما نباشیم؟ گورخس مدیون مولوی است چرا من نباشم؟ مهم این است که کاری که انجام می دهیم آبرومند باشد و به محض اینکه تماشاگر از سالن بیرون رفت، قلم و ذهن اش را درگیر کند، به تفکر وادارد. وقتی تماشاگر با اثر هنری درگیر می شود فرقی نمی کند که هنرمند متاثر از هفت پیکر بوده یا حاصل تراوشات ذهنی خودش را نوشته است.
فکر نمی کنید که هنوز هم باید مقداری داستان را موجزتر گفت؟
سعی من همین بوده که همه چیز کاملا استرلیزه و مینیمالیستی باشد حتی در روزهای گذشته از بازیگران خواسته ام که اگر احساس می کنند دیالوگی زیاد است و حذف آن به کار ضربه ای نمی زند به من بگویند تا تغییرات لازم را در نمایشنامه ایجاد کنم. نمونه هایی از این تغییرات و موجز شدن دیالوگ ها در تمرینات و حتی روزهای اجرا داشته ایم که از آن استقبال کرده ام.
امکان تغییر در تعداد داستان هایی که نقل می کنید هم وجود دارد؟
نه این طور نیست. این مراحل باید هفت تا باشد. اول اینکه هفت عدد مقدسی است. و پیوستگی هفت پیکر و هفت خوان و هفت وادی عشق از دید من در این اثر بسیار اهمیت دارد. الان هم صحنه ها بسیار کوتاه هستند. صحنه آخر تنها دو دقیقه است. اما باید با ریتم درست اجرا شود. اگر ریتم صحنه و ریتم موسیقی بیافتد کوتاه ترین صحنه ها هم طولانی به نظر می رسند. این بخشی است که مربوط به حوزه کارگردانی می شود و یعقوب زاده باید درباره آن صحبت کند. شاید چون شما قصه ها را می دانستید حوصله دیدن تان را از دست داده باشید. من در قلم ام دموکراسی دارم و حاضرم نظر دیگران را بپذیرم. پس از بازبینی هم یک ربع از کار را کوتاه کردیم. فکر می کنم با کم شدن یک یا دو دقیقه دیگر هیچ نقصی نداشته باشد.
نمایشنامه جدیدی را در دست نگارش دارید؟
بله برای بخش تولید متون جشنواره تئاتر فجر نمایشنامه ای می نویسم که ترجیح می دهم وقتی نوشته شد نام آن را بگویم.