نمایش ”چی شد که من مار خوردم؟” نقد شد

نشست نقد و بررسی نمایش "چی شد که من مار خوردم" روز گذشته –۲۷ تیرماه –پس از اجرای نمایش برگزار شد.
به گزارش دریافتی سایت ایران تئاتر از روابط عمومی خانه نمایش، در این جلسه هنرمندانی همچون کریم اکبری مبارکه، حمید کرمی، دکتر علی بختیاری و علی یعقوب زاده در کنار اعضای گروه تماشاگران دیوار و تئاتربازها با مدیریت علی یعقوب زاده به نقد نمایش پرداختند.
در ابتدای جلسه گلبرگ ابوترابیان در جواب پرسش علی یعقوب زاده – مدیر جلسه، منتقد و کارگردان نمایش گورگیر که هم اکنون در تئاترشهر روی صحنه است - درباره انتخاب متن و انتخاب نام نمایش گفت: این نمایش از روی متنی به نام چی شد که من سگ خوردم نوشته یووگنی گریشکاوتس برداشت شده و در زبان روسی سگ خوردن به معنای حرفه ای شدن و مرد شدن است.
امیر کربلایی زاده تنها بازیگر نمایش نیز با تأیید صحبت های علی یعقوب زاده مبنی بر اینکه بازیگر سلطان صحنه است، یادآور شد: مونولوگ سخت ترین بخش کار یک بازیگر است. وقتی من با گلبرگ ابوترابیان در دفتر آقای دژاکام آشنا شدم، ایشان تازه به ایران آمده بودند؛ به من پیشنهاد اجرای یک مونولوگ 80 دقیقه ای را دادند و من فوری قبول کردم چون اجرای یک مونولوگ، مرا قلقلک داده و وسوسه کرده است. البته در نمایش "ماه در قاب" نیز چنین تجربه ای را داشتم اما در آن نمایش صداپیشه هایی وجود داشتند که حضور آنها، به من فرصتی برای تنفس می داد اما در این نمایش، ریتم تند و دیالوگ ها پشت سر هم است. زمانی که ما همین نمایش را در بجنورد می خواستیم اجرا کنیم من دائم نگران بودم که مردم با آن ارتباط برقرار نکنند اما بازخورد و واکنش آنها عالی و پر از انرژی بود.
علی یعقوب زاده در نقد نمایش "چی شد که من مار خوردم؟" خطاب به تماشاگران دیوار و تئاتربازها گفت: معمولا در سینما و تئاتر گفته می شود گریمی خوب است که دیده نشود یا بازی ای خوب است که دیده نشود، بازی امیر کربلایی زاده در لحظاتی از نمایش دیده نمی شد، گویا خود او با نقش یکی می شد.
امیر کربلایی زاده هم ضمن تقدیر از نگاه ظریف وی اظهار داشت: از ابتدا، قرار ما با کارگردان این بود که متن، حین تمرین شکل بگیرد. خانم ابوترابیان روز به روز متن را با توافق دو طرف و طبق بداهه سازی می نوشت. وقتی متن نوشته شد میزانسن ها با وسواس، تمرین شد، اما باز هم جاهایی برای اینکه تماشاگر فکر کند نمایش بداهه است، قرار داده شد.
گلبرگ ابوترابیان نیز با تأکید بر این که شیوه اجرایی او در ایران کمتر امتحان شده، گفت: من می خواستم شکل نوینی از شیوه استانیسلاوسکی را در این نمایش اجرا کنم و ببینم مخاطب ایرانی با این شیوه ارتباط برقرار می کند یا خیر که بازخورد تماشاگر خیلی خوب بود. حتی کسانی مثل امین تارخ آن را معجزه بازیگری دانستند.
وی همچنین اعتماد بین بازیگر و کارگردان را لازمه اجرای چنین نمایشی دانست و گفت: در حین تمرین من و به امیر کربلایی زاده باید به نقطه ای از اعتماد می رسیدیم نقطه ای که یک نگاه مشترک در هر دوی ما شکل می گرفت. من نمی خواستم رد پایی از کارگردانی دیده شود؛ بنابراین همه چیز، روی صحنه بازیگر بود و بس، ما حتی دکور و نور چندانی نداشتیم، بازیگر حق نداشت حتی از طناب روی صحنه استفاده کند و امیر باید یک تنه بار نمایش را به دوش می کشید و تماشاگر را با خود همراه می کرد.
علی یعقوب زاده – مدیر جلسه و منتقد – خطاب به تماشاگران، این نمایش را گونه ای از تئاتر بی چیز (ابزورد) دانست که نه در محتوا بلکه در شکل، بی چیز هستند؛ و اتفاقا نظر تماشاگر را از صحنه، نور و لباس به سمت اصل نمایش می کشانند.
گلبرگ ابوترابیان نیز نمایش خود را نمایشی بر لبه تیغ دانست که باید بین مرز خنده و لودگی، گریه و گروتسک به ورطه لودگی نیفتد.
وی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود گفت: ما به تماشاگر تلنگر می زنیم. لحظاتی از زندگی او را جلوی چشمش مجسم می کنیم و حتی او را می خندانیم. نمایش ما آغاز و پایان ندارد، نمونه ای از زندگی همه ماست، زندگی ای که در آن بچگی می کنیم، عاشق می شویم. شاید سربازی برویم و به جایی برگردیم که روزی خانه ما بوده، اما حالا فقط یک ساختمان است.
کریم اکبری مبارکه نیز که در جلسه حضور داشت، تحلیل خود از نمایش را چنین عنوان کرد: ملوانی که در نمایش حضور دارد، پس از اینکه با سختی های یک جنگ رو به رو می شود، تبدیل به افعی می شود. کسی که سادگی گذشته اش را ندارد و در بین مردم عادی گم می شود. این نمایش در عین حال که بداهه است، سیال است و به تماشاگر این انتخاب را می دهد که آنرا بپسندد یا نه؟
در پایان نشست گلبرگ ابوترابیان از نگاه روشن محمدرضا الوند – رئیس شورای نظارت و ارزشیابی- به نمایشش تشکر کرد که بیشتر به جنبه هنری نمایش را توجه کرده و مفهوم مورد نظر کارگردان را به سرعت دریافت کرده است.