در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از سوگواری دانشگاهیان در تالار مولوی

گزارشی از سوگواری دانشگاهیان در تالار مولوی

رضا آشفته:  عصر چهارشنبه ۲۸ تیرماه دانشگاهیان بر آن شدند تا یادبود حمید سمندریان را در تالار مولوی برگزار کنند. در سالن انتظار و راهروهای تالار مولوی پوسترها، عکس ها و دست خط های سمندریان بر حاشیه متون ترجمه و اجرا شده به نمایش گذاشته شده بود. 

پوستر مرده های بی کفن و دفن، کرگدن، بازی استریندبرگ که سه بار اجرا شده، ملاقات بانوی سالخورده که دو بار اجرا شده، و عکس های اختر تاجیک از نمایش های بازی استریندبرگ، دایره گچی قفقازی و ملاقات بانوی سالخورده و نماهایی از سمندریان به شکل پرتره و در میان جمع!  

دانشجویان و شاگردان سمندریان به اضافه تعدادی از استادان دانشکده های تئاتری گرد هم آمده اند. مراسم با تاخیر در تالار اصلی آغاز می شود. 
اضافه شدن نکته ای
ابتدا دکتر محمدباقر قهرمانی به نمایندگی از استادان پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشگاهیان به همه خوش آمد می گوید و تسلیت. این روز مقارن شده با چهارمین سالگرد درگذشت خسرو شکیبایی. او در گفته های خود بر این نکته تاکید کرد که اگر کنار حمید سمندریان قرار می گرفتی، زمان جدا شدن از او با اضافه شدن نکته ای دور می شدی. سمندریان آدمی بود که به پیر و جوان توجه نشان می داد و هر کس برایش مهم بود. او به همین دلیل با درخواست کاوه، پسرش خیلی سریع عادت به سیگار را کنار گذاشت! سمندریان تئاتر را از هیچ کس دریغ نمی کرد، پس علاوه بر هنرهای زیبا در دانشکده های دیگر هم به تدریس تئاتر می پرداخت و حتا در آموزشگاه خودش نیز بر آموزش تئاتر تاکید می کرد. 
قهرمانی از سمندریان به عنوان حاتم طایی تئاتر یاد کرد  به همین دلیل وجودش در وجود خیلی از شاگردانش تکثیر شده است. 
فقدان و حضور
سعید اسدی، مدیر تالار مولوی نیز در این مراسم مقاله ای که در آن به مساله فقدان و حضور می پرداخت، قرائت کرد و بر حضور سمندریان در جامعه اشاره کرد که خیلی ها دوست دارند همچنان خود را به سمندریان نسبت دهند و خاطراتی ر از او یاد می کنند. 
اسدی تاکید کرد که در این مراسم سخنرانی های منطقی و دانشگاهی خواهید شنید و برخلاف چند روز گذشته که خیلی ها نطق های حسی ایراد کرده اند، در اینجا بر وجوه علمی و راستین استاد سمندریان تاکید خواهد شد. 
متر و عیار تئاتر ناب
اردشیر صالح پور، مدرس و پژوهشگر که از شاگردان سمندریان است، از او به عنوان متر و عیار تئاتر ناب یاد کرد که همه بازیگران و کارگردانان معاصر به گونه ای جذب حمید سمندریان می شدند؛ چراکه او فردی با ادب و دارای اخلاق حرفه ای بوده و همیشه برای ما در اوج بوده است. 
شاگرد مکتب نوشین 
صالح پور کارهای سمندریان را باشکوه دانست. این که او هم تئاتر را از مکتب عبدالحسین نوشین آموخته و در کلاس حسن خیرخواه تئاتر را آغاز کرده است. پس از آن به آلمان رفته و به جای مهندسی تاسیسات سر از کلاس های مارکس راینهارت درآورده و بعدها به موسسه معتبر ادوارد مارکس می پیوندد که در آنجا تئاتر را به طور جدی تر می آموزد. 
سمندریان بعد از بازگشت به ایران، گروه هنری پاسارگارد را با جمعی از سرشناسان تئاتر ایران راه اندازی می کند. او به عنوان کارگردان، حسابدار و یکی از بانیان آن در این گروه فعالیت می کند. این گروه به شکل یک شرکت تعاونی فعالیت می کند. آنان چون از سوی اداره هنرهای زیبا به دلیل رویکردشان به متون فرنگی مورد حمایت واقع نمی شوند، دست به دامان انجمن های ایتالیا، فرانسه و آلمان می شوند. 
سمندریان از سال 1339 با اجرای دوزخ ژان پل سارتر خود را در جامعه هنری مطرح می کند. بعد از آن چند نمایش دیگر مانند اشباح هنریک ایبسن را اجرا می کند. سال 42 اولین اتفاق جدی و رسمی برای او به وقوع می پیوندد. در این سال مرده های بی کفن و دفن ژان پل سارتر را اجرا می کند که با مشکل ممیزی شدید روبرو می شود. در برخی از شب ها مجبور می شود بعضی دیالوگ ها را حذف کند. اجرایی تند و تکان دهنده. در سال 42 باغ  وحش شیشه ای تنسی ویلیامز را با بازی پرویز فنی زاده و شهلا ریاحی کار می کند.  پس از آن آندورا را 10 شب اجرا می کند که در این کار مجبور به نوعی خانه به دوشی می شوند. سال 47 هرکول و طویله اوجیاس و همچنین بازی استریندبرگ را به نمایش می گذارد. برای سمندریان مخاطب خیلی اهمیت داشته، به همین دلیل هم به طنز فاخر و پخته و شخصیت های در خور تامل در آثار اجرایی اش اهمیت می داده است. او با ایمان، جدیت و تسلط بر بازی کار می کرده، و برخی از او در زمان کارگردانی یا تدریس به دلیل بازی های قویی که ارائه می کرده، به عنوان یک بازیگر یاد می کرده اند. سنمدریان در شناخت ماکس فریش، برتولت برشت و دورنمات استاد بوده و به همین خاطر هم در اجرای آثار آنان و هدایت و راهنمایی دانشجویانش در کلاس های درس یا پایان نامه بیشترین انرژی را صرف آن می کرده است. سمندریان در سال 48 تدریس در دانشکده هنرهای زیبا را آغاز می کند. در سال 50 کرگدن اوژن یونسکو را اجرا می کند که یک نقطه اوج دیگر درکارگردانی سمندریان به شمار می آید. همچنین پس از آن نمایش های ملاقات بانوی سالخورده دورنمات، بازی استریندبرگ و مرده های بی کفن و دفن را اجرا می کند. بعدها موفق به اجرای ازدواج آقای می سی سی پی در سال 68، دایره گچی قفقازی در سال 77، بازی استریندبرگ در سال 78 و ملاقات بانوی سالخورده در سال 86 می شود. همچنین  در سال 78 به سوی دمشق را برای تلویزیون کار می کند. او در سال 70 یک بار دیگر سودای زندگی گالیله را در سر می پروراند که هرگز موفق به اجرای آن نمی شود. 
استاد جدا نشدنی از سمندریان 
ایوب آقاخانی این بار هم همانند مراسم تئاترشهر، با حس و حال به سخنرانی پرداخت. با این تفاوت که این بار با بغض و اشک توانست مقابل حضار سخن بگوید. لباس های او این بار کمی تیره تر شده بود و برای آن هم دلایلی داشت. او کلمه استاد را جدانشدنی از اسم حمید سمندریان دانست؛ چراکه او همواره یک استاد بزرگ برای دانشجویان و جامعه هنری ایران بوده است. سمندریان برای اثبات مدعای خودش هیچ گاه همکارانش را کم حرمت نمی کرد. او با هجو، هزل، مطایبه و گروتسک که آویزه کلاس هایش بود، یکی از رازهای موفقیتش در زمان تدریس بود که مدام با شوخی هر نکته ای را می آموزاند.  
آقاخانی به مرگ سیمین دانشور و حمید سمندریان و پیش از اینان، اکبر رادی اشاره کرد که دیگر جایگزینی ندارند. 
او در پایان آرزو کرد که به اندازه ناخن های گرفته شده سمندریان بتواند در مقام یک معلم به جامعه اش خدمت کند. 
همواره در کنار جوانان
محمد چرم شیر، نمایشنامه نویس هم در این مراسم بر دو خصیصه سمندریان تاکید کرد: یکی اینکه سمندیان همواره در کنار جوانان باقی ماند. به همین خاطر از تنوع شاگردان برخوردار است و برای چند نسل استاد بوده است. دوم، او هیچ گاه سلیقه و دوست داشتن خود را بر دانشجویانش تحمیل نکرده است. سمندریان یک هنرمند تئاتر دوست بوده و بر تمامی ابعاد آن شناخت داشته و خیلی مصمم و قلدر کار و تدریس می کرده است اما خود را بر دیگران تحمیل نمی کرده است. چرم شیر در ادامه یادداشتی را خواند که در آن اشاره کرد بر این نکته که بهرام بیضایی گفته که دیگر از مرگ نگوییم اما اگر مرگ پیچیده باشد حمید سمدریان شرف ما بود. او زندگی را بیشتر از مرگ دوست داشت و برای همین مدام لبخند بر لب داشت. اگر گذشته مرگ است، از امروز باز هم حمید سمدریان با ماست. مردی که تک تک ما را می بیند و داوری می کند. 
اهمیت موسیقی تئاتر 
در این مراسم سعید ذهنی هم قطعه ای از شادروان بابک بیات را با پیانو نواخت که سمندریان هم آن را دوست می داشته است. در این مراسم همچنین به جای پرداختن به سمندریان، سعید ذهنی به واحد موسیقی در تئاتر پرداخت که متاسفانه از طرح درس مشخصی برخوردار نیست و آن گونه که باید و شاید تدریس نمی شود. این در حالی است که سمندریان واقف و مسلط بر موسیقی بود. 
چشمان نگران 
حسین کیانی هم به دو خصلت بزرگ سمندریان در مقام یک استاد اشاره کرد. اول آنکه سمندریان با چشمان نگران همیشه جریان تئاتر ایران را پی گیری می کرد. به همین خاطر به دیدن تمامی کارها از پیر و جوان می رفت. چه برایش دعوت نامه می فرستادند و چه نمی فرستادند. دوم اینکه اگر شما هنرجوی قابل اشتعالی بودید، سمندریان بهترین کبریت را می توانست بزند تا شما را برای تئاتر آتش بزند. او شوق آموختن را در شما برمی انگیخت. 
کیانی سمندریان را مردی بزرگ، عمیق و سترگ دانست. به همین دلیل هم او جزء معدود روشن فکرانی بود که به تئاتر به عنوان وسیله ای راستین برای پرداختن به مباحث متفکرانه نگاه می کرده است. او هم واره آثار برجسته جهان را ترجمه، تحلیل و اجرا می کرد. بنابراین متفکری بود که به شکلی روش مند، ارزنده و تاثیرگذار در صحنه اجرایش را متجلی می ساخت. به همین دلیل هم طی چند دهه همواره در تئاتر کوشید و دیگران را برای پرداختن افکار خویش از طریق تئاتر تعلیم داد. 
انرژی متکثر 
مسعود دلخواه، مدرس و کارگردان نیز از انرژی سمندیان گفت که در وجود تک تک ما تکثیر شده است. در بین ما هم بیش ترین انرژی در وجود هما روستاست که سال ها در کنارش زندگی کرده است. 
او به سال 55 و 56 اشاره کرد که شاگرد سمندریان بوده و در تمام این سال ها همواره سمندریان با روی باز و سعه صدر و شادابی با شاگردانش مواجه شده است. همچنین سمندریان کاریزمای عجیبی داشت و کارش را با عشق و ایمان آمیخته و اجرا می کرد. او دارای انرژیی بود که آن را در چشم هایش احساس می کردی. همچنین دلخواه به بخل و حسدی اشاره کرد که فضای هنری را اشباع کرده، اما سمندریان از آن مبرا بود. چراکه در برابر همه با تواضع و خالی از حسد و بخل روبرو می شد.
اصالت سمندریان 
نغمه ثمینی، مدرس و نمایشنامه نویس هم اعلام کرد که شاگرد درس سمندریان نبوده چون ادبیات نمایشی خوانده است. او یک یادداشت خواند و درآن به اصالت سمندریان پرداخت با آن که متون خارجی را کار می کرد، اما همچنان یک ایرانی با فرهنگ بود. در ضمن از او به عنوان اسطوره ای یاد کرد که با نقد شدنش هویت راستینی در جامعه هنری خواهد یافت. 
بدون مرگ 
در مراسم یادبود سمندریان، یک مستند ساخته فرشاد فرشته حکت پخش شد که به عکس ها و فیلم هایی از زندگی و کار سمندریان اشاراتی کرده بود. در پایان آن نیز آمده بود:
تولد:1310
مرگ: -
تولد: 1391
به راستی چنین بزرگانی می توانند از تاریخ بگذرند و همواره یاد و منزلتشان میان آدمیان جاودانه بماند. 
بیزار از ابتذال 
دکتر محمدرضا خاکی هم با توجه به این که سمندریان نیز از ابتذال در تئاتر بیزار بوده است، بر این نکته اشاره کرد که این روزها نمایش ها اکثرن تهی از معنا شده اند و انگار که قرار است در صحنه به جای تئاتر، سیرک برگزار شود. 
او این فرصت را مغتنم شمرد تا یادآوری کند که نباید تعهد و التزام به جامعه و هنر را کنار گذاشت و چرا باید تئاتر تهی از معنا شده باشد؟ خاکی اخیرن دو نمایش دیده که به دلیل بی معنا بودن، اظهار تاسف کرده از این که چنین رویکردی دارد در تئاتر تعمیم می یابد. 
دوست داشتن دشمن 
هما روستا هم ضمن تشکر و قدردانی از تمام کسانی که در برگزاری مراسم کوشیده اند و تمامی حضار و سوگواران، از آنان خواست که مانند سمندریان حتا دوست دار دشمنان خود باشند. 
او به تئاتر دیدن سمندریان پرداخت که آخرین بار به دیدن نمایش مکبث (رضا ثروتی) رفته و بعد از پایان کار با بچه ها خوش و بش هم کرده است. سمندریان مدام به دیدن تمامی آثار می رفت تا جریان تئاتر را همچنان پی گیری کند. به دیدن کارهای قوی و ضعیف می رفت و درباره شان حرف می زد و نقد می کرد اما از آثار بی معنا و مبتذل بی زار بود.
در پایان، یک نمایش کوتاه با بازی پیام دهکردی از شاگردان سمندریان اجرا شد که مورد توجه حضار قرار گرفت و سوگواران را گریان کرد. مردی از میان امضای سمندریان و از دل یک شعاع نوری نزدیک و نردیکتر می آید. مرد روی یک صندلی می نشیند. او سیگاری را با بغض و آه می کشد و آنجا را با چشمان گریان ترک می کند. همین و... 
هنرمندان در این مراسم شرکت کرده بودند.