در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگو با شاهرخ فروتنیان و افسانه چهره‌آزاد بازیگران نمایش پنجره ها

ما در خانه هم خیلی وقت داشتیم برای این که بخواهیم جدا از گروه و به صورت شخصی تمرین کنیم و این امر خیلی برایمان جذابیت داشت از این لحاظ که حرفه‌‌ای به آن‌گاه می‌کردیم. یعنی به این توجه نداشتیم که در خانه خودمان هستیم یا در صحنه، متن را با هم تمرین می‌کردیم.

شما در این سال‌ها بیشتر کار تدریس می‌کردید تا این که روی صحنه بیایید البته در سینما و تلویزیون ما کارهایتان را می‌دیدیم. چطور شد که به تئاتر بازگشتید؟
افسانه چهره‌آزاد: واقعیت این است که من برنگشتم، من همیشه هستم و برای این که کار تئاتر بکنم، آماده‌ام. سه سال پیش در نمایش(دیوان تئاترال) بازی داشتم و بعد از آن هم پیشنهادهایی شد که خیلی برایم جذابیت نداشت. یعنی آن نقش‌ها و کارگردان‌ها و آن چیزهایی که من مد نظرم بود را نداشتند ولی وقتی آئیش پیشنهاد داد واقعاً با کمال میل پذیرفتم. به هر حال هر وقت کاری باشد که به نوعی بتواند از لحاظ معنوی ارضایم کند همیشه هستم.
این سوال در مورد شما آقای فروتنیان به یک شکل دیگری مطرح می‌شود، شما سال‌ها طراحی کردید بعد آرام آرام وارد سینما شدید آن‌ هم فیلم‌هایی خاص با کارگردانانی خاص. در واقع شما را در فیلم‌های تجاری ندیدیم. نقش‌هایی هم که پذیرفتید حتی اگر مدت زمانش کوتاه بوده اما نقش‌هایی بودند که در همان فیلم‌های خاص خیلی محوری بودند مثل فیلم کریمی(باغ‌های کندلوس) که شاید یک سکانس بود ولی بسیار تاثیرگذار و از یاد نرفتنی است، چطور شد تصمیم گرفتید بعد از این همه مدت کار تئاتر انجام دهید؟
شاهرخ فروتنیان: والله پیشنهاد اصلی به افسانه چهره‌آزاد شده بود. خود آئیش پیشنهاد داده بودند که اگر شاهرخ هم بازی می‌کند ما خوشحال می‌شویم. من واقعاً راجع به تئاتر یک تصور و وهمی دارم. چون فکر می‌کنم حیطه‌ای است که یک مقداری باید آدم‌ها در آن سنگ صبور باشند فقط به این خاطر که همراه باشم آمدم، حتی گفتم چون آشنایی با این وادی ندارم شاید باعث دردسر شوم که فرهاد این اطمینان را می‌داد که اگر خودت باشی و راحت باشی اتفاق خودش می‌افتد. حالا دیگر قضاوتش به عهده دیگران است که این اتفاق در این نمایش افتاده یا خیر؟
نقش مصطفی و سوسن در متن نوشته شده بود یا این که بعداً و براساس ترکیبی که بین شما و خانم چهره آزاد به وجود آمد، تغییراتی پیدا کرد؟
چهره‌آزاد: نه، همین بود. هیچ تغییری در آن ایجاد نشد. منتهی این قضیه در مورد هر کاری هست، ولی این متن این قدر کامل است که باور کنید هیچ جایی برای این که ما بخواهیم تغییری در آن بدهیم را نداشت.
فروتنیان: یعنی یک جاهایی هم که قصد تغییر داشتیم متوجه می‌شدیم شیرینی و حلاوت خودش را از دست می‌دهد. فرهاد کاملاً دستمان را باز گذاشته بود. اما شیرین‌ترینش همان چیزی بود که او نوشته بود.
یعنی حتی آن ترکیب زندگی خصوصی هیچ موقع روی نویسنده(فرهاد آئیش) تاثیر نگذاشت؟
چهره‌آزاد: ما آخرین نفراتی بودیم که وارد این گروه شدیم یعنی قرار بود که اول مرداد تمرین شروع شود و به ما سی تیر پیشنهاد شد. ما هم شنبه اول مرداد به گروه پیوستیم ولی من واقعاً به آئیش اعتماد کردم و همان جا پشت تلفن بدون این که متن را خوانده باشم گفتم که من هستم و می‌آیم چون کارهایشان را دیده بودم، نگاهشان به تئاتر را(چون خاص است) خیلی دوست دارم. در عین حال که ساده است پیچیدگی‌های روان شناسی خودش را هم دارد و عمیق به نظر می‌آید. در مورد شاهرخ که صحبت شد خیلی خوشحال شدم ولی مطمئن نبودم که قبول کند این صحبت‌ها که پیش آمد دیگر خیلی بهتر شد!! حالا در مورد بازی‌ها(در مقام بازیگر و کارگردان) با هم یک بده بستان‌هایی داشتیم ولی باید بگویم در مورد دیالوگ‌ها تغییری ایجاد نشده است.
آقای فروتنیان گفتید اوایل یک وهمی درباره تئاتر داشتید، آیا در اولین حضورتان در صحنه این وهم از بین رفته یا هنوز هم ادامه دارد؟
فروتنیان: نه ادامه داشت، از این بابت که ممارستی در آن می‌دیدم که برایم شیرین و لذت بخش بود. آدم وقتی در سینما کار می‌کند این فاصله خیلی کوتاه و در حد حفظ کردن دیالوگ‌ها است اما این جا با تمرین کردن وارد یک قالب می‌شوی، مقداری پیشنهاد خود کارگردان است، مقداری هم خودت به صحنه می‌آوری، آن وهم بعد از این که اجراها شروع شد کمی کمتر شد ولی همچنان در من وجود دارد...
طبیعتاً این ترس قبل و بعد از صحنه همیشه وجود دارد.
فروتنیان و چهره‌آزاد: بله، مسلماً.
خب این نقش مصطفی که دارید بازی می‌کنید خیلی با نقش‌هایی که ما از شما در سینما دیدیم متفاوت است چون بیشتر نقش‌هایتان رل‌های مثبت و آرام هستند ولی این جا برون فکنی دارد، آدمی است که عصبانی می‌شود، داد و فریاد می‌کند و ... این تجربه فکر می‌کنم برایتان تازه بود چطور به این تجربه سخت در تئاتر رسیدید؟
فروتنیان: والله فکر می‌کنم قسمت اساسی کار را فرهاد کرد، او آگاهی را ایجاد کرد که من بدانم چی کار می‌کنم یا می‌خواهم انجام دهم، حالا نمی‌دانم چقدر موفق بودم! کلام فرهاد آئیش بود که بر روی من تاثیر مثبت گذاشت چون من همین جوری نگران این دغدغه بودم که چه چیزی زیر ذره‌بین است، در نتیجه با یک سری ادا و اطوار هم می‌شود یک چیزهایی را جا به جا کرد. در حالی که بازیگری تئاتر کاملاً به فردیت آد‌م‌ها برمی‌گردد. اگر که اتفاق خوبی در بازی من افتاده باشد، من آن را مدیون فرهاد آئیش می‌دانم.
البته این فردیت به جمع هم تعمیم پیدا می‌کند؟
فروتنیان: بله، این شعار را خود آئیش همیشه می‌گفت ما شما را به عنوان زن و شوهر می‌شناسیم، ولی این طرف می‌گفت که خودت را راحت و رها کن.
شما که تجربه‌تان در زمینه تئاتر بیشتر از آقای فروتنیان بود چقدر و چطور کمکشان کردید؟ و این همفکری آیا در صحنه تئاتر خلاصه می‌شد یا بعد از آن هم ادامه داشت؟
چهره‌آزاد: ما در خانه هم خیلی وقت داشتیم برای این که بخواهیم جدا از گروه و به صورت شخصی تمرین کنیم و این امر خیلی برایمان جذابیت داشت از این لحاظ که حرفه‌‌ای به آن‌ نگاه می‌کردیم. یعنی به این توجه نداشتیم که در خانه خودمان هستیم یا در صحنه، متن را با هم تمرین می‌کردیم.
فروتنیان: هنوز هم ادامه دارد بعضی شب‌ها اتفاق می‌افتد که دلمان می‌خواهد شیطنتی و ظرافتی راجع به نقش‌هایمان به خرج بدهیم. یکی از چیزهایی که خیلی به من کمک کرد راحت باشم، بودن در کنار افسانه بود چون واقعاً این تجربه برای من دور از ذهن بود. ببینید حتی استادمحمد هم به من پیشنهاد داد ولی آن موقع من فکر می‌کردم که گروه حرفه‌ای هستند و خب من بهتر است نروم و شلوغش نکنم حضور جمع بازیگران، آرامش فرهاد آئیش و هم حضور افسانه ترسم را کم کرد و به شهامت تبدیل کرد.
حالا من فکر می‌کنم علاوه بر صحبت‌های آئیش یک چیزهای دیگری هم مسلماً در نقش بوده که شما را علاقه‌مند کرده است؟
فروتنیان: بله، من وقتی متن را خواندم، احساس کردم انگار در خانواده خودم هستم، خانواده من چه پدرم و چه پدر بزرگم اهل موسیقی و شعر بودند، در واقع این تئاتر یک اشاره‌ای به زندگی خود من بود اتفاقاً برادر افسانه کار موسیقی می‌کند و نوازنده تار است ولی دلش نمی‌خواست در جمع ساز بزند در خلوت می‌نشست و بعد من کنارش می‌نشستم. او ساز می‌زد و من طراحی می‌کردم.
شما هم همین طور خانم چهره‌آزاد؟
چهره‌آزاد: برای من زندگی به نوعی رنگین کمان است و این رنگین کمان را من در کار آئیش حس کردم و دوست داشتم که یکی از این رنگ‌ها را بازی کنم.
شما در این نمایش نقش مادر ندا را بازی ‌کردید؛ به نظرتان با توجه به صحبت آقای فروتنیان درباره ایرانی بودن نمایش”پنجره‌ها” این رابطه از روابط رایج مادر و فرزندی در ایران فاصله نداشت؟
چهره‌آزاد: ببینید در نمایش”پنجره‌ها” این آدم‌ها می‌توانند سمبل همه چیز و حتی جامعه باشند. وقتی روخوانی را شروع کردیم به این فکر بودم که بعد چه اتفاقی بین ما و بچه‌ها می‌خواهد بیفتد؟ یعنی مداوم ما می‌گوییم و بچه‌ها می‌گویند؟ یک جایی احساس کردم نکند نمایش رادیویی شود؟ بعد که آئیش توضیحات را شروع کردند خیالم راحت شد. آن‌ها هم با ما بازی دارند و واقعاً از اجرای هر شب لذت می‌برم و خوشحالم که هستم و در نقش سوسن بازی می‌کنم.
حس نمی‌کنید که ادامه و آینده زندگی ندا و نوید شبیه مصطفی و سوسن باشد؟
چهره‌آزاد: اتفاقاً من هم به این موضوع فکر کردم چون آن‌ها در بازی یک کم جایشان با هم عوض می‌شود یعنی یک جا صدای نوید بالا می‌رود و این طرف این یکی آپارتمان آرام می‌شود. این طبیعی است و در همه زندگی‌ها وجود دارد. مخصوصاً این که من خیلی اعتقاد دارم و می‌گویم بچه که بیاید مشکلات هم می‌آید. ما واقعاً هر دویمان 23 سال است که ازدواج کردیم و از قبل از ازدواج تصمیم گرفتیم که در زندگیمان فرزندی نداشته باشیم و من واقعاً از شاهرخ ممنونم چون به این ذهنیت کمک کرد ما گفتیم بیاییم برای هم زندگی کنیم و خودمان را بزرگ کنیم. ندا و نوید هم وقتی که بچه‌دار می‌شوند عشقشان یک گوشه‌ای پنهان می‌شود ولی معلوم نیست که آن‌ها بتوانند دوباره پیدایش کنند(خنده) امیدوارم به موقعیت سوسن و مصطفی نرسند
آیا از این جا به بعد پیشنهادهای بازیگری دیگری را در تئاتر می‌پذیرید؟
چهره‌آزاد: مگر این که ببینم آن کارگردان تواناییش را دارد و می‌توانم از کر با او لذت ببرم و حرفش را هم بفهمم، آن وقت حاضرم که کار کنم البته به دو دلیل این موارد برایم کمتر اتفاق می‌افتد چون بیشتر کارها گروهی است و منم وابسته به هیچ گروهی نیستم برای همین کمتر پیش می‌آید پیشنهاد داشته باشم. دوم اینکه پشتوانه مالی خوبی ندارد.” دیوان تئاترال“را 2 ماه تمرین کردیم و یک ماه اجرا اما دستمزدی که من می‌گرفتم اندازه سر سوزن بود. در حقیقت سه ماه زندگیم را گذاشتم. من عاشق تئاتر هستم پس طبیعی است که هر نقشی را نپذیرم ولی در سینما و تلویزیون ممکن است، که هر نقشی را بازی کنم.
کارگردانی چطور؟
چهره‌آزاد: هیچ وقت به آن فکر نکردم چون هنوز از بازیگری دارم لذت می‌برم
شما چطور آقای فروتنیان ؟ این ریسک را که باز هم در تئاتر بازی کنید، می‌پذیرید؟
فروتنیان: والله تا چه پیش بیاد. من خیلی تصمیم نمی‌گیرم، می‌گذارم که خودش اتفاق بیفتد واقعاً بهش فکر نمی‌کنم.
ولی فکر می‌کنم آن وهم شکسته است؟
فروتنیان: بله، خیلی خوب شکست چون افسانه همیشه با حلاوت از تئاتر حرف می‌زد و من واقعاً اینجا فهمیدم که نقش تماشاگر یعنی چه؟ یعنی انرژی جمعی که هر کدام از بازیگرها با آن وارد صحنه می‌شوند و به سرعت بازتاب کارشان را می‌بینند، سینما و تلویزیون فاقد این مدیوم است در واقع آنجا بازی می‌کنید، بعد از مدت زیادی تدوین می‌شود و...... بعد هم مخاطبی دارد که تفننی تلویزیون تماشا می‌کند در سینما هم که تماشاگر به خاطر عناوین می‌رود و کار می‌بیند ولی در تئاتر نه، تماشاگر فقط کار را انتخاب می‌کند و این خیلی حرمت دارد.
رشته اصلیتان( طراحی )در تئاتر چقدر کمکتان کرد؟
فروتنیان: من یک چیزی که از خیلی سال پیش متوجه شدم و در سنگ تراشی هم رویم تأثیر گذاشت ریتم بود. یعنی نانوا یا قصاب یا... اگر در کارش ریتم ایجاد کند تاثیر مثبتی در شغلش ایجاد می‌شود. من واقعاً به این موضوع ایمان دارم وقتی که ریتم را بدست بیاریم هر کاری به خوبی انجام می‌شود خیلی از دوستانم به من می‌گفتند چی شد طراحی صحنه را رها کردی و بازیگر شدی؟ من می‌گفتم آدم یک چیزی را وقتی خلق می‌کند ممکن است مکتوب باشد، مصور باشد اما بستگی دارد از کدام وجهه آن بیشتر لذت ببرد من در تمام اینها دارم لذت‌های نهفته‌ را پیدا می‌کنم و این یک جزء از بازی زندگی است
خب در زیبایی شناسی چطور؟
فروتنیان: خیلی به نظرم فرق می‌کند. ما روی فرش به دنیا می‌آییم فرش یک دنیای تصویری است که خیلی جاها این را ندارند. ما اصلاً با زیبایی ‌شناسی رو در رو بزرگ می‌شویم. من معتقدم بچه‌ای که در اصفهان زندگی می‌کند با بچه‌ای که در تهران زندگی می‌کند زیبایی شناسیش خیلی متفاوت است همیشه می‌گویم که یک خط خوب را با یک خط بد به یک آدم بیسواد نشان دهید خط خوب را انتخاب می‌کند خب این تفکرات را وقتی رویش کار می کنی تأثیرش بیشتر هم هست
چهره‌آزاد: آثار نقاشی شاهرخ در صحنه هست آن تابلوی‌های داخل خانه‌‌ها... یک روز صبح گفت: دارم می‌روم گفتم: کجا ما که ساعت 4 تمرین داریم. گفت نه من باید بروم و آنها را نقاشی کنم. یعنی واقعاً اثر انگشت هنریش را در آنجا می‌بینید
شما هم یک مدت کار حرکت وریتم را تدریس می‌کردید من فکر می‌کنم که در بازیگری نکته مثبتی است.
چهره‌آزاد: خیلی کمک می‌کند. چون بدنت را می‌شناسی که از اصلی‌ترین ابزار بازیگری همراه با بیان است خوشحالم که در این زمینه کارهایی را انجام می‌دهم و تدریس می‌کنم. مثلاً وقتی فیلم اسپاگتی در 8 دقیقه وقتی به من پیشنهاد شد خیلی خوشحال شدم چون اعتماد به نفس داشتم و می‌دانستم که بدنم می‌تواند انعطاف داشته باشد و اتفاقاً از عهده آن برآمدم. البته صحنه مبارزه‌اش خیلی بیشتر بود که کوتاه شد!
چرا بازیگرهای ما به سراغش نمی‌روند و وقتی با آن‌ها صحبت می‌کنی این قضیه را بد می‌دانند و فکر می‌کنند که به آن‌ها توهین شده است.
چهره‌آزاد: آن‌ها را نمی‌دانم ولی من خودم زیر نظر حمید سمندریان دوره بازیگری حرفه‌ای را گذراندم و در تمام آن دو سال هر روز باید روی حرکت و بدن کار می‌کردیم. الان در تئاتر احساس می‌کنم که این مسئله فراموش شده؛ مثلاً این که یک زمانی بگذاریم بیاییم همگی گروهی حرکت و بدن کار کنیم برای عده‌ای مضحک شده و ... شرایط طوری شده که همه چیز عجله‌ای صورت می‌گیرد در صورتی که بدن، ابزار کار ماست. البته ما در”پنجره‌ها” یک ربع قبل از اجرا تمرکز می‌کنیم و انرژی جمع می‌کنیم. البته پسرها بیشتر می‌توانند حرکات بدنی انجام ‌دهند ولی ما باید به اتاقی در بسته برویم... هر چند من خودم هر روز در خانه ورزش می‌کنم و سعی می‌کنم به این ترتیب بدنم را آماده نگه دارم.