در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از تمرین نمایش”سه خواهر” به کارگردانی محمودرضا رحیمی

با این که متن را از قواره‌های چخوف خارج کرده‌ایم اما چخوف دست از ما برنمی‌دارد

زهرا شایانفر:
30 دقیقه دیر رسیده‌ام. گوشم را به در می‌چسبانم. حجمه صدایی از دور دست شنیده می‌شود. در را آهسته به سوی خود می‌کشم و بی‌سر و صدا لای در می‌خزم ازدهام صحنه و رفت و آمدهای پرشتاب مانع شنیده شدن صدای ورودم شده است. به نرمی خودم را به ردیف دوم جایگاه تماشاگران می‌رسانم و به کندی روی سکو می‌روم و با آسودگی بر لبه نیمکت می‌.... نگاهم بر نگاه جدی کارگردان که با لوله کاغذی وسط صحنه ایستاده است خشک می‌شود.
محمودرضا رحیمی نویسنده، کارگردان، روزنامه‌نگار، منتقد و اینک مدرس دانشگاه را از سال 77، با نمایش‌های”آخرین نوار کراپ”، ”باغ وحش شیشه‌ای”، ”پدر”،”تقاطع 2002”، ”چند کاپریس برای ویلون” می‌شناسیم. اینک او و گروهش با نمایشنامه”سه خواهر” نوشته آنتون چخوف آماده اجرا شده‌اند و آخرین روزهای تمرین را سپری می‌کنند.
هنوز خبری از دکور نیست قطعاً بازیگران نیز لباس اجرا بر تن ندارند. تنها چند صندلی مظلوم بر صحنه‌اند که مدام از سویی به سوی دیگر کشیده می‌شوند، گاه پله، گاه صندلی، درگاهی و میز و تکیه گاه، بازیگران با شتاب می‌آیند و می‌روند و حرف می‌زنند و کارگردان با کاغذ‌هایی لوله شده میان آن‌ها حرکت می‌کند. گاه چیزی می‌گوید، دیالوگی را تکرار می‌کند، با لوله کاغذ بر شانه، دست، پا، کمر، انگشتان و گردن بازیگران می‌زند گویی کلید عروسک‌های مکانیکی رقصنده‌ای را می‌فشارد و همه اشیاء و افراد با ریتم خاصی در یک رقص دسته جمعی و با ضرب آهنگ دست‌های او شرکت کرده‌اند.
”سه خواهر” را ندا مقصودی، الهه گلپری و آذر خوارزمی بازی می‌کنند. مصطفی طاری در نقش دکتر ایوان ایوانویچ آن‌ها را همراهی می‌کند. بهنام تشکر، رضا آحادی و سروش کریمی نیز نقش‌های دیگر نمایش را برعهده دارند.
شگفت‌آورترین لحظات این تمرین حضور عبدالرضا کشاورز، کیاسا ناظران و داوود رشیدی علوی است که در بخش‌هایی کوتاه وارد می‌شوند و قطعاتی را به شیوه میمودرام اجرا می‌کنند.
رحیمی، در یک آنتراکت ١۵ دقیقه‌ای توضیح می‌دهد:” وقتی کار آماده است با ایجاد تنوع باید به تمرین طراوت و تازه‌گی داد. “
و پیش از آن که به دلیل تأخیر پوزش بخواهم می‌افزاید:” کار را دیدی؟ اگه بخوای حرف بزنیم العان آماده‌ام. بعد یک دور دیگه می‌گیریم. بمون از اول ببین. “
تذکراتی به گروه کارگردانی می‌دهد و می‌گذرد. سروش کریمی، دستیار کارگردان، آرش درویش منشی صحنه، قاسم قاسمی مدیر صحنه و سیروان اسدنژاد دستیار صحنه اویندو به دقت وضایفشان را انجام می‌دهند.
از رحیمی می‌پرسیم، چرا”سه خواهر” را انتخاب کرده‌ای؟ این متن یکی از سخت‌ترین و پیچیده‌ترین نوشته‌های چخوف است. و او با این جمله پاسخ می‌دهد:« وقتی داروی تلخی می‌خورم ابتدا مرا پس می‌زند. اما سعی می‌کنم آب نخورم تا آن تلخی به شیرینی تبدیل شود. در درام چخوف تلخ‌ترین لحظات شیرین‌اند.»
و ادامه می‌دهد:«با این که متن را از قواره‌های چخوف خارج کرده‌ایم اما چخوف دست از ما برنمی‌دارد.» رحیمی توضیح می‌دهد:«از مجموعه لحظات نمایشی استفاده می‌کنیم، ریسک می‌کنیم و راه را می‌پیماییم. معمولاً نیز به نتیجه رسیده‌ام. البته کار نیاز به مرور و تکرار دارد تا بازیگر با حذف خودش، با نقش این همانی کند و به شرایط نقش پی ببرد.»
او درباره شخصیت‌های نمایش می‌گوید:«آدم‌های اکثر درام‌های روسی دارای تنهایی‌های وحشتناک هستند. قسمتی از این تنهایی‌ها، واگویه اتفاقات اجتماع است که آن‌ها را از خودشان دور می‌کند. این اندیشه‌های فرد گرایانه است که آن‌ها را از خودشان دور می‌کند. این اندیشه‌های فردگرایانه است که گوش و چشم برای یکدیگر را از دست می‌دهند. همه آدم‌ها در فضایی به سر می‌برند که می‌شناسند ولی نمی‌شناسند.»
به سادگی اعتراف می‌کنم که پیش از دیدن تمرین نگران بودم که با رئالیسم سه خواهر چگونه برخورد کرده است و او با صراحت پاسخ می‌دهد:«به نظر من رئالیسم یک حقه برای کسانی است که تئاتر بلد نیستند. رئالیسم، شیوه بازیگری نیست و هیچ نویسنده‌ای نیز چنین ننوشته‌ است بلکه بسته به شرایط، برخی از اتفاقات نمایش به رخدادها، شخصیت‌ها و موقعیت‌های روزمره نزدیک می‌شوند.»
و ادامه می‌دهد:«برای ما که الگوهای رفتاری در نمایشمان فقیر است و بازیگر همانند کارگردان و دیگر بخش‌های تئاتر، شش دانگ نیستند، مسیر تجربه بسته است و وادی آزمون و خطا وجود ندارد و نتیجه اهمیت پیدا می‌کند.»
با هیجان اضافه می‌کند:«به اسم رئالیسم کارهای نادرست، شیوه‌های غلط و بازی ناتوان روی صحنه می‌بینیم. بازیگر درب تحلیل و خلاقیت را بر خودش می‌بندد.»
رحیمی در حالی که با نگاه رفت و آمد و تلاش گروهش را زیر نظر دارد و شمرده صحبت می‌کند می‌گوید:«از آن چه من به آن اعتقاد دارم بسیار دور هستیم ولی تجربه می‌کنیم و امیدواریم نتیجه آن با تماشاگری که شتابزدگی ما را دارد ارتباط برقرار کند. این رئالیسم ماست. ولی در ارتباط با رئالیسم چخوف؛ اگر داشته باشد، باید بگویم که قطعاً مربوط به زمان خودش است و ما متعلق به آن زمان و مکان نیستیم.»
و با لحنی خاص می‌افزاید:«به خاطر اعتماد سرشارمان به جهان شمول بودن چخوف اجازه می‌گیریم تا از مصالح متن‌هایش، برابر توانایی‌هایمان استفاده کنیم. امیدواریم تمام توانایی‌هایمان را به تئاتر تبدیل کنیم.»
رحیمی نمایش سه خواهر را در هفته چخوف اجرا کرده بود اینک به عنوان اولین اجرای عمومی تالار نو در نیمه دوم سال 84 همان نمایش را روی صحنه می‌برد. می‌خواهیم توضیح دهد، در این مسیر چه تغییری رخ داده است و او می‌گوید:«اجرای سه خواهر در هفته چخوف محصول یک همیاری پرمحبت از طرف عده‌ای بود که برای زمان محدود دعوت من را پذیرفتند. ایده‌ای برای آن زمان بود و پرونده‌اش کاملاً بسته شد.»
وی توضیح می‌دهد:«وقتی قرار شد اجرا داشته باشیم، اجازه دادم اگر قرار است همه چیز تغییر کند، با آغوش باز پذیرای آن باشم. آن اجرا نیم ساعت بود و به احترام چخوف شکل گرفت ولی این یک اجرای 90 دقیقه‌ای است که به احترام و ارتباط با تماشاگر فکر می‌کند چون اجرای عمومی غایت احترام گروه اجرایی و تماشاگر را همراه دارد.»
ضمن دعوت ما برای دیدن مجدد تمرین گروه می‌گوید:«تمرین یک پروسه است که باید تا دقیقه 90 تازه‌گی خود را داشته باشد. تاکنون هیچ کدام از تمرین‌های ما با دیگری یکسان نبوده است. قرارداد بوجود نیاورده‌ایم. شما به عنوان تماشاگر با نوعی از زندگی برخورد می‌کنید و در آن مجال تصمیم‌گیری، پذیرفتن یا نپذیرفتن خواهید داشت.»
ساعتی دیگر در کنار گروه به تماشای یک مرور اجرا نشسته‌ام و خلاقیت‌ کشاورز، بازی حسی مقصودی و نوازندگی کریمی و تیک‌های رفتاری تشکر با نمایش همراهم کرده است.
از سروش کریمی اسم همه افراد گروه را می‌خواهم و او توضیح می‌دهد:«نمایش فقط آن چه بر صحنه می‌گذرد نیست و گروه نیوشا ایده‌های جالبی برای استفاده از فضای بیرونی سالن اجرا دارد. گروهی متشکل از مهران گل‌محمدی، سعید فتحی‌روشن و مریم مجیدی یک نمایشگاه عکس خواهند داشت و مجسمه‌های رامین اعتمادی نیز در کنار آن‌ها قرار خواهند گرفت.»
سروش کریمی با شیطنت خاص خودش ادامه می‌دهد:«قطعات دیگری از بازی من هم هست که در زمان اجرا خواهید دید. این دیگر یک راز است!»
از رحیمی توضیح می‌خواهیم و او می‌گوید:«با متن چخوف جور دیگری برخورد کردن، عوض کردن یا برداشتن یک جمله کار سختی است. ما سعی کرده‌ایم با حضور میمودرام که از خانواده پرفورمنس آرت است، آزمایشی انجام دهیم. گرچه خود آن میمودرام استعداد اجرای کامل را با تمهیدات دیگر دارد. در گروه نیوشا، سال‌هاست که از تکنیک کلاژ استفاده می‌کنیم. در نهایت به ساختار اجرایی متناسب با شرایط اجرایمان می‌رسیم.»
در سه خواهر رحیمی، شخصیت‌های تمام نمایش‌های چخوف حضور دارند. گویی صدایشان از قلب و اندیشه نقش‌های این نمایش در فضا می‌پیچند. زیبایی کار آن جاست که گروهی از حرفه‌ای‌ترین دوبلورها و گویندگان تلویزیون این شخصیت‌ها را جان می‌دهند. نصرالله مدقالچی، شهین جزایری، مینو جبارزاده، نازنین گودرزیان، آرزو روشناس، فریدون محرابی، محمودرضا رحیمی، مصطفی طاری، بهنام تشکر، وارش درویش، سروش کریمی و سپنتا رحیمی پسر کوچولوی محمودرضا رحیمی در لیست نام‌ گوینده‌های این نمایش‌اند.
نازنین گودرزیان نیز متن سه خواهر را برای اجرا تنظیم کرده است البته اجرایی که در اندیشه محمودرضا رحیمی شکل گرفته است.
طراحی نور و صحنه بر عهده سیامک محمدی و طراحی پوستر و بروشور بر عهده سعید فتحی‌روشن و مریم مجیدی است. گودرزیان طراحی لباس را نیز عهده‌دار است و مریم مجیدی او را همراهی می‌کند.
قصد رفتن دارم و به گروه خسته نباشید می‌گویم که سروش کریمی تذکر می‌دهد:«سایت گروه هم آماده شده است www.newshatheater.com یادت باشد.» تکرار می‌کنم و به خدا می‌سپارمشان.