یادداشت ”یدا... آقاعباسی” درباره ضرورت توجه به آیین های نمایشی در ماه مبارک رمضان

"یدا... آقاعباسی" نویسنده و پژوهشگر تئاتر که دانشنامه نمایش ایرانی را نیز به نگارش در آورده، در مورد ضرورت پرداختن به آیین های نمایشی در ماه مبارک رمضان، معتقد است:«نمایش ­های آیینی کارکردهای متفاوتی دارند و مبتنی بر باور بوده و ضروری­ اند.»
متن یادداشت آقا عباسی که در اختیار سایت ایران تئاتر قرار داده را می خوانید:
***
نمایش های آیینی کارکردهای متفاوتی دارند و مبتنی بر باور بوده و ضروری اند. این نمایش ها مخصوص جوامعی هستند که یک دیگر را می شناسند و مناسبات نزدیک دارند.
نکته دیگر این که آیین ها معمولاً دو مرحله را می گذرانند: در مرحله اول باور قومی و قواعد سفت و سخت دارند و در مرحله دوم این قواعد سست می شوند و کم کم از میان می روند. در این مرحله آیین یا تغییر شکل و کارکرد می دهد و یا اینکه از بین می رود.
نکته دیگر این که آیین ها مجموعه ای از مشارکت معنوی، بازی و نمایش با همه کارکردهایی که برای آن ها می شناسیم، هستند.
مخاطبان آیین جز مردم جامعه، مخاطبان متعالی و ماوراء بشری نیز هستند. این نوعی وظیفه گذاری است. ادای دین است. شرکت در سرنوشت است. کمک به نیروهای خیر است و همه این ها هم مبتنی بر باورند و هم ضروری هستند.
هنگامی که این نمایش ها یا آیین های نمایشی وارد مرحله دوم می شوند، بعضی از کارکردهای خود را از دست می دهند. مثلاً اگر باور به حضور مخاطب متعالی سست شد و فرضاً فقط وجه سرگرمی باقی ماند، خب، هر سرگرمی بهتری می تواند جای آن ها را بگیرد.
در اینجا به دو آیین ماه رمضان اشاره می کنم که به طور مفصل در دانشنامه نمایش ایرانی به آن ها پرداخته-ام. یکی رمضانی خوانی است؛ این آیین نمایشی احتمالاً شکل قدیمی تری داشته، حتی در روز اجرا می شده و با موسیقی همراه بوده است. بنا به ضرورت به شب منتقل شده و در ماه رمضان ادامه یافته است. این آیین قطعاً از قداست و در حضور مخاطب متعالی آغاز شده است، اما در طول سالیان تغییر شکل و کاربرد یافته است.
یکی از کارکردهای آن در جوامع روستایی اقتصاد تعاونی بوده که ما شکل های دیگر آن را در آیین های ازدواج و خانه سازی دیده ایم. اما این کارکرد در جوامع شهری به بی حرمتی و گداطبعی رسیده، دستاویز کودکان شده، از قواعد مستحکم خود بریده، به انحطاط و سرانجام فراموشی رسیده است.
ترنابازی نیز با نام شاه و وزیر یا شاه و دزد و نام های دیگر، احتمالاً نمایشی بسیار دیرینه¬تر بوده است. مشارکت اجتماعی، نقد قدرت، سرگرمی، تصادف و خطر خاص پرفورمانس و البته مخاطبان اجتماعی و مخاطبان متعالی در آن دست برتر داشته اند.
این نمایش نیز احتمالاً بر زمینه ای مربوط به عیاران بالیده و با انحطاط این گروه از نمایشگران و دلاوران و تبدیل آن ها به لوطی ها، باباشمل ها و جاهل ها صرفاً حالت سرگرمی یافته است.
از مخاطبان متعالی در آن صرفاً نام و صورتکی مانده و مخاطبان اجتماعی آن نیز به طبقات پایین تقلیل یافته است. از آن نمایش پویا و درخشان، به این ترتیب، تنها بازی سرگرم کننده ای مانده که به راحتی در مقابل سرگرمی های دیگر رنگ باخته است.
آیین ها را از جهاتی می توان با زبان مقایسه کرد. در زبان شناسی واژگان به وجود می آیند، زندگی می کنند، دگرگون می شوند، تغییر معنا می یابند و البته می میرند و گاهی هم به شکل های دیگر زنده می شوند. آیین ها همچنین روزگاری دارند. می توان آن ها را به شکل موزه ای نگه داشت، اما پویایی و زندگی آن ها تابع ساز و کارهای دیگری است.
در این موارد خاص تأسفی اگر هست، بر جامعه ای است که نابخردانه همه کارکردها را به کارکرد سرگرمی تقلیل می دهد و چون چنین شد هر سرگرمی خوش آب و رنگ دیگری می تواند جای آن ها را بگیرد، که گرفته است.