در حال بارگذاری ...
...

یاداشت دکتر بهزاد قادری در جشن نامه اکبر رادی

می خواهم به بهانة رادی کمی از "ما" بگویم. این "ما" آنقدر ها همگانی نیست

می خواهم به بهانة رادی کمی از‌"ما" بگویم. این‌"ما" آنقدر‌ها همگانی نیست. منظورم ما استادان و دانشجویان رشته‌های زبان و ادبیات خارجی است. بر ما خرده گرفته‌اند و می‌گیرند که بیات شده‌ایم، که حرف‌هایمان تکراری است، که به پایان نامه‌هایی تن می‌دهیم که خرواری از عناوین مشابه آنان در اینترنت یافت می‌شود، پایان نامه هایی که نه دانشجو برای نوشتن آن ها دود چراغ می خورد و نه ما استادان فرصت و حوصلة پی گیری این پایان نامه‌ها را داریم.
شاید کسانی این سخنان را گزافه‌گویی بدانند، ولی تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. اگر یک بررسی آماری از پایان نامه‌های دانشجویان در سه-چهار دهة اخیر انجام شود، آن وقت به سخنان بالا باید جدی‌تر بیندیشیم. راستش را بخواهید، خوب است در همین زمینه پایان نامه نویسی در میان دانشجویان رشته زبان و ادبیات انگلیسی پژوهشی بشود تا روشن شود در بارة کدام نویسنده ها چند بار نوشته‌اند و چرا.
تا آن زمان، یک راهِ گشودن این تنگنا و گریز از این اتهام بازنگری در چیستی رشته ادبیات انگلیسی است. چهل سالی می‌شود که در بسیاری از دانشگاه‌های انگلیس رشته ادبیات انگلیسی جای خودش را به گروه ادبیات داده است، با این تفاوت که دیگر واژه ادبیات به متون ادبی محدود نمی‌شود بلکه هر آنچه را که نگارش یافته باشد، از تبلیغات و دیوار نوشته‌ها گرفته تا سفرنامه و کتب تاریخی و شعر و رمان و نمایشنامه همه در وادی ادبیات می‌گنجند. به زبانی دیگر، ادبیات محض از میان رفته و جایش را به مطالعات فرهنگی داده است.
برای آن که این آرمان جامه عمل بپوشد، کارهای زیادی باید کرد، از جمله این که هر دو رشته ادبیات فارسی و انگلیسی باید پذیرای دگرگونی‌های بنیادین باشند و این نیازمند برنامه‌ریزی هوشمندانه است.
تا آن زمان، اما، راه دیگری هم برای ما وجود دارد. من این را در رشته خودمان کار تولیدی ثمر بخشی می‌دانم، کاری که در عین حال می‌تواند یکی از معانی یا راهکارهای پیوند دانشگاه با مردم باشد.
دانشجویان کارشناسی ارشد رشته ادبیات انگلیسی و مترجمی ما می توانند به جای نوشتن پایان نامه‌های تکراری به نویسندگان و متون فارسی خودمان روی آورند و بدین گونه به کارهای نو بپردازند. یکی از جنبه‌های خوب چنین کاری معرفی ادبیات کشورمان به دیگر مردم جهان است.
به طور مثال، دانشجو می تواند یکی از نمایشنامه‌های بومی را برای ترجمه به زبان خارجی انتخاب کند. پروراندن زبان این اثر به انگلیسی آن قدر به او کمک خواهد کرد که شاید ساعت‌ها درس گفت و شنود نتواند چنین کند. سپس می‌توان از او خواست تبارشناسی اثر را فراهم آورد. به این ترتیب، پایان‌نامه پل ارتباطی میان دانشجو و نویسنده می‌شود و منابع پراکنده جمع‌آوری می‌شود. مصاحبه با نویسنده نمایشنامه، کمک خواستن از او تا سرنخ‌هایی را که از دید دانشجو پنهان مانده به او بدهد، ترجمه قطعاتی از نقد های فارسی موجود در باره اثر به زبان مقصد و تهیه کتابشناسی مربوط به آن اثر می توانند مکمل ترجمه این اثر باشند.
البته این به کار کمر شکن دانشجو و استاد بر روی متن ترجمه نیاز دارد، ولی به گمان من به زحمتش می ارزد. پژوهش و نوشتن فرایند خودیابی و سکوی اثبات خویشتن است. بسیاری از پایان نامه‌های کنونی به درد حتی یک بار خواندن هم نمی‌خورند. این را هم دانشجو می‌داند و هم استاد. دانشجویی که با چنان پایان نامه ای به کار بپردازد الفبای بالندگی در زمینة پژوهش را نمی‌داند و به ناچار، به خود و دیگران دروغ می‌گوید. اما اگر دست به کاری نو بزند، جسارت و شهامتی می‌یابد که در آینده دستمایه خود او می‌شود و دیگر با بی‌مایگی‌اش زندگی را بر دیگران نیز تلخ نمی‌کند.
گذشته از این‌ها، پروراندن پایان نامه‌هایی نو زمینه را برای چاپ این آثار در کشور‌های دیگر هم فراهم می کند(و ناگفته نماند که انتشارات هر دانشگاهی می‌تواند این پایان نامه‌ها را چاپ کند و دفترچه راهنمای انتشاراتش را برای علاقمندان پست کند یا اطلاعات و چکیده مربوط به این آثار را در پایگاه اطلاعاتی دانشگاه بگذارد). به علاوه، این کار زمینه را برای پژوهشگران خارجی علاقمند به ادبیات ایران فراهم می کند.
عنوان این نوشته کوتاه "ما و رادی" بود. بسیار علاقمندم با دانشجویانی که فکر می‌کنند سودای این کارها را دارند کار کنم چرا که باور دارم دقیق شدن بر روی زبان آثار رادی چه در نمایشنامه ها و چه در نثرش و پروراندن آن به زبانی دیگر کاری ماندنی خواهد بود.

دکتر بهزاد قادری

گروه زبان و ادبیات انگلیسی
دانشکدة زبان های خارجی
دانشگاه تهران