در حال بارگذاری ...
...

گفت و گو با ”خیرالله تقیانی پور” نویسنده و کارگردان نمایش ”مخمصه”

من فکر می کنم همه نمایش ها محتوای دینی دارند، حتی نمایش های خارجی. مخالف این نیز هستم که یک ژانر مجزا برای تئاتر دینی داشته باشیم. هر تئاتری یک نمایش اعتقادی است، چه نمایش شکسپیر و چخوف باشد و چه نمایش های امروزی در ایران، حتی یک نمایش فانتزی هم می تواند دینی باشد، به این دلیل که حقیقت تئاتر از اعتقاد سرچشمه می گیرد

گفت  و گو با ”خیرالله تقیانی پور” نویسنده و کارگردان نمایش ”مخمصه”

من فکر می کنم همه نمایش ها محتوای دینی دارند، حتی نمایش های خارجی. مخالف این نیز هستم که یک ژانر مجزا برای تئاتر دینی داشته باشیم. هر تئاتری یک نمایش اعتقادی است، چه نمایش شکسپیر و چخوف باشد و چه نمایش های امروزی در ایران، حتی یک نمایش فانتزی هم می تواند دینی باشد، به این دلیل که حقیقت تئاتر از اعتقاد سرچشمه می گیرد

فرناز فرضی: نمایش "مخمصه"داستان چند دزد است که در حرم امام رضا(ع) دزدی می کنند و در طی نمایش اتفاقاتی می افتد که سیر تحولی شخصیت ها را به دنبال دارد. این نمایش سه سال پیش در جشنواره تئاتر رضوی برگزیده شد و این روزها در کارگاه نمایش به صحنه می رود. 

نویسندگی این نمایش را  خیرالله تقیانی پور  به عهده داشته و کارگردانی آن را هم به همراه محسن طراوت انجام داده است. در این نمایش ‌مسعود حجازی مهر، رضا پاپی، علی عامل هاشمی، مصطفی ساسانی و ساناز رسولی به ایفای نقش می پردازند.
گفت و گوی سایت ایران تئاتر را با خیرالله تقیانی پور، نویسنده و کارگردان این نمایش می خوانید:
فضای نمایش "مخمصه" حال و هوایی مذهبی دارد و اتفاقات داستان نیز در حرم امام رضا(ع) روی می دهد؛ چرا نمایشی با محوریت مذهبی کار کردید؟
این نمایش به سه سال پیش باز می گردد که در هفتمین جشنواره تئاتر رضوی و در بخش «تجربه های نو» برگزیده شد. "مخمصه" قرار بود سال 88 روی صحنه برود، اما شرایط اجرای آن امسال در کارگاه نمایش مجموعه تئاترشهر فراهم شد.
درباره شکل گیری ایده اولیه کار دغدغه شما چه بود که به نوشتن این نمایش منجر شد؟
دغدغه من به مخمصه افتادن افرادی است که مرتکب خلاف های مختلفی می شوند. از بیرون که نگاه می کنیم شاید به مخمصه افتادنشان در بعضی موقعیت ها خنده دار باشد، اما وقتی سکوت و اندکی تامل می کنیم، می بینیم که خیلی دردناک است.
چرا این گروه از آدم ها و اتفاقاتی که برایشان می افتد را در یک مکان مقدس قرار داده اید؟
این موقعیت برایم نوعی طنز داشت که در جایی که همه مشغول عبادت و راز و نیازند، عده ای نه تنها به این مسائل فکر نمی کنند، بلکه حتی دزدی هم می کنند. این تضاد باعث شد که به چنین جایی برای مکان نمایش فکرکنم.
در روند داستان شخصیت ها به سمتی می روند که مخاطب با آن ها احساس صمیمیت کند و حتی گاهی به آن ها بخندد،  تجربه این نوع شخصیت پردازی در چنین بستری چگونه بود؟
معمولا وقتی موقعیت هایی که در بیرون از نمایش و در اجتماع وجود دارد، درست به همان شکل در نمایش نشان داده شود، برای مخاطب خنده دار می شود. مثلا وقتی دست کسی در جایی گیر کند، نوعی مخمصه است، ولی شاید برای کسی که آن صحنه را می بیند نوعی طنز هم به همراه خود داشته باشد، حالا تصور کنید که دست کسی به دلیل دزدی در ضریح گیر کرده باشد. این موقعیت می تواند طنزی را ایجاد کند. من سعی کردم از دیالوگ های خنده دار کمتر استفاده کنم و اگر قرار است مخاطب گاهی هم در نمایش بخندد، در نتیجه بازی شخصیت ها باشد.
و این نوع طنز، طنزی است تلخ و در بردارنده مسئله ای اجتماعی.
بله، در واقع برای من همه این فضاها کاملا جدی است. یعنی در وهله اول برایم جدی بودن فضای نمایش اهمیت داشت و بعد از آن کمیک بودن شخصیت ها که این در بعضی موقعیت ها و در روند شکل گیری نمایش به وجود آمد.
 [:sotitr1:]با توجه به اینکه محور اصلی نمایش مسائل اعتقادی ومذهبی است، چگونه میان اعتقاد و تخیل مرزبندی کردید که فضای اعتقادی نمایش برای مخاطب باورپذیر باشد و به سمت فضاهای فانتزی نرود؟
من فکر می کنم همه نمایش ها محتوای دینی دارند، حتی نمایش های خارجی. مخالف این نیز هستم که یک ژانر مجزا برای تئاتر دینی داشته باشیم. هر تئاتری یک نمایش اعتقادی است، چه نمایش شکسپیر و چخوف باشد و چه نمایش های امروزی در ایران، حتی یک نمایش فانتزی هم می تواند دینی باشد، به این دلیل که حقیقت تئاتر از اعتقاد سرچشمه می گیرد و این روح در همه تئاترها وجود دارد. در اینجا هم این زن و شوهر روسی ناخواسته درگیر یک مسئله اعتقادی و دینی می شوند.
به نظر می رسد که در مورد شخصیت زن و شور روسی پیشینه زیادی به مخاطب نمی دهید و شخصیت شان خیلی مشخص نمی شود. چرا اینطور است؟
تعمدا اینطور بوده. به دلیل اینکه ما معمولا به چیزهایی که داریم فکر نمی کنیم، اما کسی که از بیرون به آن ها نگاه می کند، بیشتر می‌تواند بر ما تاثیر بگذارد. به عنوان مثال وقتی کشورهای خارجی نگرانی و توجه خود را به آثار باستانی کشورمان اظهار می کنند، خود یک نهیب است که به آن موضوع فکر کنیم. در مورد این نمایش هم جذابیتش برای من در این بود که دو نفر خارجی، که آدم های معتقد و مسلمانی نیستند، این نهیب را بزنند و افراد دیگر را دچار تحول کنند.
و این انتخاب به دلیل نزدیکی ملیت آن ها به ایران و منطقی بودن روند داستانی بود؟
بله، اینطور باورپذیرتر می شود.
ولی همین شخصیت ها، که قرار بود تلنگری بزنند، در بعضی بخش های نمایش تاثیرشان را مستقیم بیان می کردند که به سمت شعارزدگی می رفت. آیا این امر هم تعمدی بوده؟
نه، من از مستقیم گویی پرهیز می کنم، چون معتقدم نمایشی که زیاد از این شیوه استفاده کند در سراشیبی شعارزدگی می افتد و به نظرم این حالت در نمایش وجود ندارد و شخصیت ها در روند داستان تاثیرشان را می گذارند.