یادداشت مهرداد رایانی مخصوص در جشن نامه اکبر رادی
عجبا که رادی هنوز همان طراوت را حفظ کرده است. جدا از سر سپردن به شانه ایشان برای رفع دلتنگی های روزگار، معلمی است عالی؛ هم حضوری و هم غیر حضوری، میتوان از او آموخت
مهرداد رایانیمخصوص:
اکبر رادی را از روزهای نخستی که کار تئاتر را شروع کردم، میشناسم. آن ایام نام چند بزرگ تئاتر بر زبان جاری بود که تعدادشان از انگشتان دو دست تجاوز نمیکرد و به ویژه در حوزه ادبیات نمایشی بسیار فقیر بودیم؛ فقری که با تراووش تفکرات ناب جوانان و خوش فکران، هنوز احساس میشود و همچنان رادی، رادی است.
نخستین نمایشی که به قلم ایشان دیدم، ”آهسته با گل سرخ” به کارگردانی هادی مرزبان بود با دو بازی خوب دانیان حکیمی و اصغر همت. نخستین نمایشنامهای که به قلم ایشان خواندم، روزنه آبی بود و آخرین اثری که از ایشان به سختی پیدا کردم و خواندم”شب بخیر جناب کنت” و”کاکتوس” بود.
عجبا که رادی هنوز همان طراوت را حفظ کرده است. جدا از سر سپردن به شانه ایشان برای رفع دلتنگی های روزگار، معلمی است عالی؛ هم حضوری و هم غیر حضوری، میتوان از او آموخت. ده آموخته من از نمایشنامهها و گفتههای ایشان به شرح زیر است که برای چنین یادداشتی کافی به نظر میآید. امید است در مجالی وسیع، وسیعتر بنگارم.
1- دریافتم که طرح داستانی نباید صرفاً خطی و طولی پیش برود. گاه نیاز است جریان ذکر شده را متوقف کنیم و عرضی پیش برویم؛ زیرا آدمی همواره در تلاطم حوادث و رویدادها نیست و گاه میایستد و فکر میکند، میخوابد، فکر نمیکند و ...
2- آدمها با پرورش ابعاد وجودیشان، ماهیت فردی پیدا میکنند. صرفاً با گفتن نمیتوان آدمها را خوش و مطبوع، پرورش داد؛ باید آنها در موقعیتها و تقابلها و تضادهای جزئی و کلیشان قرار داد.
3- آدمها هر یک صدا و ابعاد وجودی خاص خود را دارند که ذکر و طرح آنها میتواند به تضاد، تقابل و تناقض بیانجامد. هر نمایشنامه نیازمند تضاد یا تقابل یا تناقض است و شاید هم دو یا هر سه آنها را با هم داشته باشد.
گاه سه گانه ذکر شده ماهیت عینی دارند و منجر به اتفاقات عینی میشوند و گاه ماهیت صوری دارد و منجر به وقوع اتفاقات ذهنی(در مخاطب) میشوند. لازم نیست تضاد یا تقابل یا تناقض، عینی بروز یابد و گاه باید آن را در ذهن مخاطب، عینیت بخشید.
4- جغرافیا و مقتضیات زمانی و مکانی یکی از ویژگیهای مهم در خلق و خوی آدمهاست. نسبت رخدادگاه و محیط با آدمی، منجر به رفتارهای خاص میشود که در نهایت منحصر به فرد بودن را موجب میشود و از سوی دیگر تنوع در آدمها را شکل میدهد. جدا از یکدست بودن بافت نمایشنامه برای آن که بتوان اثری با مغناطیس و جذبه کافی به وجود آورد، میتوان آدمها را رنگ بخشید؛ رنگهایی که شاید در کلیت تعریفی واحد پیدا میکنند(وحدت کلی)، اما در جزئیات، تابع مقتضیات مورد بحث هستند. از سوی دیگر جغرافیا و متقضیات پیشین کنونی آدمها، تضارب زیبایی را فراهم میکند و همین نقطه، شروع مناسبی برای خلق درام است؛ درامی که عینیتهای مرسوم فیزیک و هو و جنجال را بطئی میکند. این گونه درامها، ظریف و طناز و با ایما و اشاره جلوه پیدا میکنند و طبع شاعرانهشان بسیار غنی است. مستقیم و هجومی پیش نمیآیند.
5- درام خانوادگی همراه با زیر ساختهای انتقادی را باید در آثار رادی جستجو کرد. رئالیسم اجتماعی نهفته اکثر آثار رادی، عکسبرداری و عینیت نمایی صرف از واقعیت نیست. به ویژه در این سه اثر اخیر چاپ شدهاش، میبینیم که چگونه رئالیسم، شکسته میشود. ”شب بخیر کنت” و”کاکتوس” نمونهای از درام اجتماعی ـ انتقادی رادی است که در آن بافت رئالیستی، کلیت را در برمیگیرد؛ اما رگههایی از ذهنیتگرایی و امثالهم آن را تحتالشعاع قرار میدهند. جدا از نگاه تحلیلی به لحاظ ساختار و تکنیکی، روند ذکر شده فضای کافی برای زیر ساختهای انتقادی را باز میکند. رادی یک درام نویس و یک منتقد اجتماعی است؛ منتقدی که با طرح روابط اجتماعی و خانوادگی، معضلات را مطرح مینماید و از این حیث، یک تقلیدگر صرف از واقعیات اجتماعی نیست.
6- آثار رادی، دستخوش نگاههای روشنفکر مآبانه نشده و به تعبیری درام نویسی برای او محلی برای تخلیه هیجانهای کاذب و زود گذر نبوده است. هیج یک از آثار رادی، غیر قابل فهم نیستند و یا هیچ یک از آثار رادی به سانتی مانتال و یا فرم گرایی متمایل نیستند. حتی جریانهای نو و آوانگارد، گرچه تاثیرگذار ظاهر شدهاند، اما آثار رادی را در خود فرو ندادهاند. وجه غالب آثار رادی با همان طراوت و نگاه روشنفکرانه در صدر اجتماع حرکت میکند.
7- آدمها در آثار رادی، صاحب”کلمه” هستند؛ کلماتی منحصر به فرد. دامنه لغات آدمها در آثار رادی، متنوع و گویای حالات روحی ـ روانی، اجتماعی، اقتصادی و ... آنهاست. این جاست که رئالیسم در آثار رادی جا میماند و قلم خوش نویسنده، رنگهایی فراتر میآفریند.
8- این روزها و این سالها، بسیاری میگویند: ما به دنبال پیام دادن نیستیم، ما شکل برایمان اهمیت دارد، بگذارید خود مخاطب ارزیابی کند و ... این جملات و بسیاری دیگر، جملگی برای آن طرح میشود تا نامفهوم بودن اثر، نابلدی گوینده در حرف زدن، گزینشهای نادرست و افراطی شکلی و امثالهم شماری از آثار عرصه تئاتر را توجیه نماید.
رادی با تولید نمایشنامههای متفاوت در حداقل 4 دهه، نمونهای خوب از ابطال فرضیات ذکر شده است. رادی سالهاست که مینویسد. حتی در دورانی که تئاتر پژمرده بود باز مینوشت و چاپ میکرد. شاید شأن معلمی ایشان او را تا این حد با حوصله و وفادار و متعهد کرده است. رادی برای خویش رسالتی را فرض کرده که در آثارش مشهود است. او هرگز از این تعریف و تبیین نکاسته و یا رنگ و بوی جناحی، فرقهای و ... به آن نبخشیده است. حتی یک بار هم نمیتوان در آثار او شامورته بازی و یا نگاه افراطی پیدا کرد. چون تکلیف او با محتوا و ایدئولوژیاش از روزهای اول مشخص بوده است.
9- نام نمایشنامههای رادی را بنگرید. جدا از با محتوا بودن(پلکان)، خوشامد(روزنه آبی) و خوش آهنگاند (لبخند باشکوه آقای گیل)؛ مغناطیس دارند و گاه سوال برانگیز(هملت با سالاد فصل). نام آثار رادی، جدا از نگرههای متفاوت محتوایی، گاه طرح مساله و انتقاد را هم در خود مستتر دارند(صیادان). گاه به استادی کل نمایشنامه را هم به لحاظ محتوایی و هم به لحاظ ساختاری در نام اثر، طراحی کرده است(شب بخیر جناب کنت). خودآگاه یا ناخودآگاه چنین شده و چنین تحلیلی برمیآید.
10- رادی را تا زنده است، پاس بداریم. خوشحالم که این روزها نام رادی در آسمان تئاتر ایران میدرخشد و او متواضع، علی رغم میل باطنی برای حضور در محافل تبلیغی، تهییجی، حضور مییابد. امیدوارم بتوانم دهمین درسم(متواضع بودن) از ایشان را خوب فراگیرم.
تولد این استاد ارزنده بر ایشان مبارک باد.
مهرداد رایانیمخصوص
mehrdadrayani@hotmail.com