گزارشی از تمرین نمایش”خانه کاغذی” به کارگردانی هومن برق نورد
از هر تمرین فیلمبرداری میکنیم و روز بعد قبل از شروع تمرین اشکالات اجرای روز قبل را یادآوری میکنیم. این روش باعث میشود ریزهکاری بازی بازیگران پختهتر و با شکل و شمایل قابل قبولتر ارائه شود
زهرا شایانفر:
وارد که میشوی، بازار مکارهای از وسائل آشپزخانه، کیسههای خرید، لباسها و زیراندازها توجهات را جلب میکند آن قدر که هشت نفری که دور یک نیمکت بلند نشستهاند را نمیبینی.
همان طور که با ولع اطراف را نگاه میکنی در محاصره احوال پرسی گروه قرار گرفتهای. میزبانی خانه خورشید گرم و شاد است.
کارگردان سخن میگوید
هومن برقنورد، کارگردان و بازیگر تئاتر و تلویزیون در میان اصحاب اهل هنرش نشسته است و صندلیهایی را تعارف میکند تا نفسی تازه کنیم، میگوید:«یک دور کار را میگیریم. اول کار را ببین. امروز همه هستند چون فقط چند روز دیگر تا اجرا باقی مانده است فقط یک دور کار را اجرا میکنیم و میرویم.»
او درباره آن همه پراکندگی توضیح میدهد:«در سالن شماره 2 اجرا داریم ولی محل تمرینمان این جا بوده است. اگر دقت کنید هر وسیلهای که روی صحنه است، با چیدمانی خاص در محل قرار گرفته است تا بازیگران در پلان صحنه بازی کنند.»
او ادامه میدهد:«این جا یک پرده آویزان است و سوی مقابل قسمتی از یک آشپزخانه نیمه تمام و یک کمد قرار دارد. در کل صحنه هفت ستون قرار دارد و انتهای صحنه با شما از حیاط این منزل جدا شده است. در واقع صحنه ما یک خانه نیمه تمام را نشان میدهد که این خانواده در آن سکونت دارند.»
برقنورد تک تک حاضران را معرفی میکند:«خانم ناهید مسلمی نقش مادر خانواده را بازی میکند. مهدی صباغی و فرزین صابونی دو پسر خانوادهاند و نرگس امینی و الهام شعبانی دو دختر خانواده هستند.»
با لبخند ادامه میدهد:«من هم نقش پدر خانواده را بر عهده دارم. ساسان مهرپویان و پژمان عبدی هم نقشهای دیگر این نمایش هستند.»
خلاصه داستان
آخرین قرارها و تذکرات بین افراد رد و بدل میشود هر یک در محلی از این سالن هلالی شکل قرار میگیرند. برقنورد با صدای بلند به دستیارانش میگوید:«قسمتهای موسیقی و تغییرات نور را با صدای بلند اعلام کنید.»
و رو به ما ادامه میدهد:«این جا هیچ یک از امکانات نور و صدا را نداریم. برای یادآوری لحظات، آن را تکرار میکنند ولی لحظاتی هم که میتوانیم اجرا کنیم را بچهها اجرا میکنند، مانند بخشی که نامههای دختر به نامزدش خوانده میشوند.»
نمایش از سال نویی شروع میشود که نامزد دختر بزرگ خانواده به جبهه رفته است و هیچ خبری از او نیست. پدر معتاد است و دختر بزرگ با خیاطی هزینههای خانواده را میپردازد. پسر بزرگ نیز در اداره امور منزل به او کمک میکند.در همان صحنه اول مشخص میشود که دو فرزند کوچکتر بزههای رفتاری و شخصیتی خاص دارند که احتمالاً از آلودگی پدر به تریاک و تغییرات رفتاریاش ناشی شده است.»
خانه کاغذی که در ظاهر به بررسی معضلات یک خانواده و تحلیل شخصیتهای متفاوت در یک مجموعه خانوادگی میپردازد در واقع شکل گیری یک بحران را از به جنگ رفتن یک مرد تا بازگشت نشان میدهد. زندگی دختری جوان با رفتن نامزدش به جنگ لحظه به لحظه ویران میشود. او که با تلاش و امید به یاری خانوادهاش پرداخته است به مرور در هر صحنه و با فروپاشی خانواده به تنهایی سوق داده میشود تا آن جا که در صحنه آخر بازگشت نامزد در اسارت بوده، نقطه ویرانی دیگری برای او است که به همسری مرد دیگری در آمده است.
پدر خانواده را ترک میکند. مادر میمیرد. دختر کوچکتر بدون اجازه خانوادهاش ازدواج میکند. پسر بزرگ برای کار به ژاپن میرود و پسر کوچکتر که سرباز فراری است قاچاق مواد مخدر انجام میدهد و در آخر او نیز منزل را ترک میکند.
نویسنده واقعیتها
نرگس امینی که خود بازیگر اصلی این نمایش نیز است، بعد از اجرا میگوید:” این خانواده وجود دارد. من قصه زندگی آنها را به نمایشنامه تبدیل کردهام.“
و برقنورد میافزاید:” میتوانم آدرسشان را بدهم تا همین خانه و همین شرایط را آنجا ببینید.“
امینی ادامه میدهد:” کار را درست جایی تمام میکنیم که نمیتوان تصمیم نهایی را گرفت. ولی واقعیت ازدواج زن و عشق گذشتهاش دیده میشود و یک زن رنج کشیده است که شرایط هیچ گاه به نفع او نیست.“ و درباره بازیاش میگوید:” اگر حسی در من ایجاد نشود آن را بازی نخواهم کرد. “
برقنورد توضیح میدهد:” به زور گریه نمیکند و به زور وانمود نمیکند که حس خاصی در او ایجاد شده است. “
صحنهپردازی و طراحان
طراحی صحنه و لباس این نمایش بر عهده منوچهر شجاع است و طراحی پوستر و بروشور را امیر اسمی انجام میدهد و حیدر ساجدی نیز موسیقی را آماده خواهد کرد. هانا کامکاری نیز عکاسی و مدیر روابط عمومی گروه است.
برقنورد طراحانش را معرفی میکند و ما از او میپرسیم، برای نصب دکور مشکل نداشتید؟ همه چیز به موقع آماده میشود؟ و او میگوید:” گروه کاملاً آماده است. قسمتهای ساختنی دکور نیز انجام شده است و فقط نصب آن در سالن شماره 2 باقی مانده. تا به حال هیچ مشکلی در زمینه صحنه نداشتهایم ولی درباره نور پردازی باید بگویم که خیلی از چیزها منوط به صحنه است. باید در یک دکور کامل اجرا کنیم و ایدههای نوری را آزمایش کنیم. هنوز نمیدانم در عمل چه شکلی پیدا خواهد کرد. “
پژمان عبدی، دستیار کارگردان و محمدعلی حسینعلیپور دستیار صحنه در حال جمع کردن و مسائل هستند. همه آن بازار مکاره در صندوقی چوبی جای داده میشود و در گوشهای از سالن قرار میگیرد.
هادی بادپا، مدیر صحنه و لیلا پنجهای خامنه، منشی صحنه را در جمع نمیبینیم ولی عدم حضورشان مشهود نیست .
به سالن شماره2 سر میزنیم. قطعاتی که میتوان حدس زد پس از مونتاژ ستونهای این خانه کاغذی خواهند بود وسط صحنه افتادهاند ولی کسی در سالن دیده نمیشود.
برقنورد بدون هیچ تذکری بازیگران را مرخص میکند و میگوید:” از هر تمرین فیلمبرداری میکنیم و روز بعد قبل از شروع تمرین اشکالات اجرای روز قبل را یادآوری میکنیم. این روش باعث میشود ریزهکاری بازی بازیگران پختهتر و با شکل و شمایل قابل قبولتر ارائه شود. “
ما هم گروه را که با شتاب در پی کارهای روزهای آخر میروند به خدا میسپاریم.