در حال بارگذاری ...
...

نقدی بر نمایش”خانه کاغذی” نوشته”نرگس امینی” و به کارگردانی”هومن برق‌نورد”

زهرا شایان‌فر:نمایش”خانه کاغذی” نوشته نرگس امینی و به کارگردانی هومن برق‌نورد در سالن شماره۲ مجموعه تئاترشهر در حال اجراست. این نمایش نگاهی به بافت یک خانواده دارد و به تاثیر اعتیاد، فقر و تناقضات رفتاری و اجتماعی بر ...

زهرا شایان‌فر:نمایش”خانه کاغذی” نوشته نرگس امینی و به کارگردانی هومن برق‌نورد در سالن شماره2 مجموعه تئاترشهر در حال اجراست. این نمایش نگاهی به بافت یک خانواده دارد و به تاثیر اعتیاد، فقر و تناقضات رفتاری و اجتماعی بر یک خانواده پرداخته است.
این نمایش در عین حال با طرح موضوع جنگ به تاثیر آن بر زندگی فردی و خانوادگی افراد پرداخته و بدون هیچ نوع قضاوت و با استفاده از یک آغاز زمانی؛ جنگ،به روایت داستان شخصیت های نمایش می پردازد
صحنه پردازی
صحنه یک ساختمان سفت کاری شده را نشان می‌دهد که به صورتی کاملاً واقع‌گرایانه پرداخت شده است، هیچ دری در این ساختمان وجود ندارد و قسمت‌های مختلف به وسیله پرده از هم تفکیک شده‌اند. انتهای صحنه قسمتی از ساختمان و نورگیر احتمالی منزل را نشان می‌دهد که با پلاستیک از حیاط که پشت آن قرار گرفته مجزا شده است. در سمت راست یک کابینت و ظروف آشپزخانه در سبدی بزرگ و در سمت چپ پرده‌ای که محل رختکن است و چرخ خیاطی که آن هم با پرده‌ای توری از قسمت‌های دیگر جدا شده است قرار دارد.
در این ساختمان هفت ستون فلزی که با ضد زنگ رنگ شده‌اند جلب توجه می‌کند. کف با موکت خاکستری و قطعاتی از فرش‌های کوچک و بزرگ پوشیده شده است.
در انتهای صحنه و زیر نورگیر، یک میز کوچک و روی آن یک سماور برقی قرار دارد و درست کنار سماور یک تشکچه‌ و دو پشتی قرار دارد. فضای حیاط، در انتهای صحنه و چند پله که نشان می‌دهد سطح حیاط ارتفاع بیشتری نسبت به سطح منزل دارد، دو مکان بازی مناسب را در اختیار کارگردان قرار داده است و قسمتی از بازی‌هاهم پشت یک لایه مشمایی آویزان بر نورگیر انجام می‌شود.
با این که بازی‌های در عمق صحنه بر تنوع و ساخت خوب صحنه دلالت می‌کند اما پهنای صحنه در قسمت جلویی فاقد مکان‌های جالب توجه بازی برای بازیگران است. از این رو تمام کشمکش‌ها و لحظات پر حادثه نمایش به محوطه باز جلوی صحنه ختم می‌شود. با این که دیوار انتهایی با نقش آجر پوشیده شده است، ستون‌های سرخ رنگ هرگز از میدان دید حذف و حتی عادی نمی‌شوند.
با این که زمان داستان، گذشت چند سال را در خود دارد، هیچ تغییری در ظاهر ساختمان رخ نمی‌دهد. تنها با باز و بسته شدن پرده‌هایی از جنس پتو یا تور یا با پوشاندن شی‌ءای مثل چرخ خیاطی به وسیله پارچه گذشت زمان نشان داده شده است.
با این که نگاه واقعگرایانه صحنه‌پرداز صحنه‌ای آشنا و کاملاً طبیعی را خلق کرده است اما از لحاظ توازن صحنه‌ای؛ با حجم به مراتب بیشتری از وسائل در سمت چپ، سنگینی‌ خاصی در یک سمت احساس می‌شود. در سمت راست فضایی بلا استفاده مانده است که حتی در مرحله نورپردازی آن را حذف شده انگاشته‌اند، اما همین مسئله باعث شده است صحنه از یک سمت بی هدف به نظر بیاید. همچنین از فرط واقعگرایی یک رشته لامپ کم سو که سیم آن دور یک ستون سقف پیچیده شده است در وسط و متمایل به چپ صحنه آویزان است. البته این لامپ ها هیچ تاثیری در نورپردازی صحنه ندارد.
نورپردازی
نورپردازی پا از مرز رئالیست پیش گذاشته و در لحظاتی کوتاه فضایی خواب گونه خلق کرده است. در طراحی نور هیچ خبری از نورهای آبی و نارنجی برای نشان دادن گذشت زمان نیست،و تنها با کم و زیاد شدن شدت نور به موقعیت زمانی بواسطه نور شکل داده شده است.اما در میان پرده‌هایی کوتاه که حضور سعید، داماد مفقود‌الاثر خانواده در صحنه و در یک فضای خواب گونه نشان داده می‌شود،استفاده از نور آبی که از جلویِ صحنه به سمت عقب تابانده می‌شودبه اندازه و مفید به نظر می آید.
تفکیک واقعیت و خیال با تاریکی صحنه همراه است که هم زمان برای تعویض صحنه ها نیز مورد استفاده قرار میگیرد

شخصیت‌ها
تفکیک شخصیت‌های این خانواده به سادگی با تفکیک رفتار و دیالوگ‌های روزمره انجام شده است. این سادگی باعث شده، آدم‌هانمایش ساده و باورپذیر شوند. هیچ اغراقی در خلق شخصیت صورت نمی‌گیرد و هیچ کدام برای تعریف خود به سوی خود گویی کشیده نمی‌شوند.
هر تابلو لحظاتی واقعی از یک زندگی خانوادگی را نشان می‌دهد و تابلوی بعدی لحظه‌ای و زمانی دیگر را. در کنار هم قرار گرفتن این تابلوها، هم به سیر داستان و هم به تعریف و شناسایی شخصیت‌ها می‌انجامد. از آن جا که تمام رخدادها در یک جمع خانوادگی می‌گذرد، کمتر طرح و توطئه یا زمینه چینی برای یک حادثه وجود دارد. کنش‌های نمایش بر رفتار شخصی استوار شده‌اند. در واقع هیچ کس چیزی برای پنهان کردن ندارد. به طور مثال در شخصیت پدر که هومن برق‌نورد آن را بازی می‌کند، اعتیاد یک عامل اساسی در شکل گیری رفتار است در عین حال شخصیت ذاتی او می‌تواند بری از آن رفتارهای دیگر آزار باشد.
ترس از پسر بزرگتر، ضرب و شتم دختر کوچک خانواده و استفاده از کمربند، دروغ‌گویی ، علاقه‌ و یا نیاز به پسر کوچک‌اش، تنبلی و راحت طلبی و ... در مقابل محبت و دلسوزی برای فرزندان در مراسم تحویل سال و ...
برق‌نورد با استفاده از تکه کلام ساده‌ای که همواره و در هر شرایط استفاده می‌کند از این شخصیت بیمار و نامتعادل تصویری شیرین و در خاطر ماندنی ارائه کرده است.
مادر خانواده با بازی ناهید مسلمی ویژگی خاصی ندارد. می‌توان گفت یک بازی خوب و یک نقش بی‌تاثیر را روی صحنه ایفا می‌کند. مادر همواره خارج از خانه است یا برای خرید یا برای شرکت در یک مجلس زنانه و یا ....
او نیز مانند پدر اداره امور را به فرزندانش سپرده و راه‌هایی برای گریز از شرایط بد زندگی‌اش یافته است. حضورش در صحنه با جیغ و داد و یا آه و نفرین همراه است.
در بین چهار فرزند خانواده دو دستگی خاصی وجود دارد. نوع تربیت، خلق و خو، رفتار و علایق به شدت متفاوت‌اند.
دو فرزند بزرگ که نرگس امینی و مهدی صباغی آن را بازی می‌کنند، آرام، مسئولیت پذیر، تودار و بدور از علایق تخدیری و برون ریزی‌های اجتماعی‌اند.
دو فرزند کوچک‌تر که فرزین صابونی و الهام شعبانی آن را بازی می‌کنند اهل ماجراجویی‌های خطرناک، بی‌مسئولیت و خانواده‌ گریزهستندو کشش فوق‌العاده‌ای به اعتیاد و فساد رفتاری دارند.
انتخاب بازیگران با در نظر گرفتن توانایی‌های هر یک به درستی صورت گرفته است لیکن به طور قطع در کارنامه ناهید مسلمی و فرزین صابونی نقش‌هایی بسیار شبیه به آن چه بر صحنه نشان می‌دهند دیده می‌شود که گاه با همه زیبایی تداعی‌گر یک تکرار در حافظه تماشاگر است.
نرگس امینی، یک بازی یک دست و یک نواخت دارد که طراحی میزانسن‌های او نیز این امر را تشدید کرده است. او همواره در گوشه‌ها صحنه قرار گرفته است. به طور کلی هیچ یک از نقش‌های این نمایش را نمی‌توان نقش اصلی قلمداد کرد. قهرمان وجود ندارد. تنها یک روایت انجام می‌شود. قضاوتی صورت نمی‌گیرد و خوب و بدهای شخصیتی،تصویرگر یک ناچاری و تقدیر انسانی هستند.
ریتم
نمایش با صدای زنی که حجرنامه‌ای را می‌خواند شروع می‌شود و اولین صحنه با ریتمی تند، شلوغ و پر رفت و آمد اجرا می‌شود. در واقع هر صحنه با یک نامه شروع می‌شود.
تناوب نامه‌ها و صحنه‌ها ریتمی پرفراز و نشیب ایجاد کرده است اما در نگاهی کلی به اثر اجرا شده، از یک اوج ریتم به سوی اوج تمپو حرکت می‌کند.
به تدریج در طول نمایش از تعداد افراد کاسته شده و با فروپاشی تدریجی خانواده و در خود فرو رفتن شخصیت‌ها ریتم کند می‌شود ولی در همان حال تمپو به آرامی شدت می‌گیرد.
ودر پایان با ورود سعید و شوهر دختر بر سفره هفت سین نمایش متوقف می‌شود. در دو صحنه پایانی با افت ریتم، نمایش مرحله‌ای پر خطر را پشت سر می‌گذارد که نتیجه آن؛ به حال و هوای بازیگر بستگی خواهد داشت. جمع کردن این دو صحنه و توانایی کنترل تمپو به وسیله بازیگران تاثیر بسزایی در نتیجه نهایی اجرا خواهد داشت.