گفتوگوی تئاتر و هنرهای تجسمی در تالار نو
آنچه در این نمایش با استفاده از بدن میافتد؛ نوعی پانتومیم، بوسیله تکرار و تمرین شکل میگیرد و مدام تکرار میشود در صورتی که در هنرهای تجسمی آن اتفاق فقط یکبار به وقوع میپیوندد. نور، صدا و بازیگر را؛ اگر وجود دارند، تعریف میکنی ولی در لحظه کشف رابطه این عناصر با یک دیگر آنچه رخ میدهد قابل تکرار نیست و میرا است .
زهرا شایانفر:
جلسه گفتوگو پیرامون پرفورمنس آرت و اشتراکات این زبان هنرهای در تئاتر و هنرهای تجسمی شب گذشته در تالار نو و با حضور اساتید تئاتر و هنرهای تجسمی و به همت گروه تئاتر نیوشا برگزار شد.
در این جلسه دکتر خاکی، محمودرضا رحیمی، مصطفی طاری، دکتر سمیعآذر، دکتر ضیایی و پریس تنظیفی به ارائه نظرات خود پیرامون پرفورمنس پرداختند. در میان حاضران چهرههایی چون دکتر شهبازی، دکتر سیفی و خانم فرهمند در کنار محمد حاتمی، طوفان مهردادیان، اصغر دشتی و تعدادی از بازیگران، خبرنگاران و منتقدان تئاتر دیده میشوند.
محمودرضا رحیمی استاد دانشگاه، سرپرست گروه تئاتر نیوشا و کارگردان نمایش”سه خواهر” ضمن خیرمقدم به حاضران درباره تشکیل این نشست گفت:«به علت همزمانی پرفورمنسهای دکتر ضیایی در ایران با اجرای نمایش”سه خواهر”؛ اتفاقی در دو شاخه متفاوت هنری افتاد، انگیزه بررسی در ما ایجاد کرد تا شاید بتوان با پرفورمنس این دو شاخه را به هم نزدیک کرد.»
بدن یک رابط و ابزار میشود
دکتر ضیایی، کارشناس موزه هنرهای معاصر و استاد دانشگاه با ابراز تاسف از همزمانی اجراهای او با نمایش”سه خواهر”مانع مشاهده پرفورمنس او به وسیله گروه نیوشا شده است گفت:«معنی هنر کانسپچوال تبدیل شدن رفتار به فرم است و درست در همین نقطه است که بدن یک رابط و ابزار میشود. اما در مقایسه تئاتر و هنرهای تجسمی در لایف آرت که هسته اصلی پرفورمنس را تشکیل میدهد یک فرق عمده وجود دارد. در اتفاقاتی که به صورت مشخص در دهه 60 افتاد بدن مرکزیت جریان هنری آن زمان قرار گرفت، مولف و متن یکی میشود، بوم قلممو و رنگ وجود ندارد همه واسطهها ترک میشود و در نتیجه رفتارش به هنر تبدیل میشود.»
دکتر ضیایی با بررسی پرفورمنس در تئاتر و هنرهای تجسمی افزود:«میان پرفورمنس در هنرهای تجسمی و پرفورمنس تئاتر چند رابطه و چند جدایی وجود دارد. در هنرهای تجسمی، هنرمند با حضور بدن خود به عنوان بخشی از اثر مطرح میشود. او از همه امکانات بهره میگیرد. ولی در تئاتر به واسطه عنصر سخن، اثر در متن زندانی میشود. سخن ناچاراً به سوی محتوا حرکت میکند. خوشبختانه در هنرهای تجسمی متن وجود ندارد.”
وی ادامه داد :”در تئاتر بنا به حضور متن، اثر تکرار میشود. حتی با حذف کلمات در انتها به واگها و آواها، نشانههای حضور زبان میرسد. در نتیجه رفتار کادر شده است. این کادر در هنرهای تجسمی وجود ندارد.”
وی با اشاره به نمایش سه خواهر گفت :”آنچه در این نمایش با استفاده از بدن میافتد؛ نوعی پانتومیم، بوسیله تکرار و تمرین شکل میگیرد و مدام تکرار میشود در صورتی که در هنرهای تجسمی آن اتفاق فقط یکبار به وقوع میپیوندد. نور، صدا و بازیگر را؛ اگر وجود دارند، تعریف میکنی ولی در لحظه کشف رابطه این عناصر با یک دیگر آنچه رخ میدهد قابل تکرار نیست و میرا است.”
این هنرمند در بیان وجه اشتراک پرفورمنس در هنرهای تجسمی و تئاتر گفت:” هر دوی این هنرها مخاطبان مشترک دارند. تمام رفتارها به حافظه جمعی تماشاگران سپرده میشود. برای مثال در سومین پرفورمنس اجرا شدهام، حدود۵٠ تا۶٠ تماشاگر را به کار گرفتم. وقتی به آنها گفتم حالا شما اثر شدهاید و من هم بخشی از اثرم غافلگیر شدند. در این شیوه مخاطب درگیر میشود و واکنشهای غیر مترقبهای از خود نشان میدهد.
اساساً پرفورمنس در هنرهای تجسمی بر اتفاق پایهگذاری میشود. فرم در یک چهارچوب مشخص ایجاد میشود ولی مرکزیت با حادثه و شک است. برای مثال کوتاه کردن مو یک واقعیت است که این اتفاق افتاد و همکارم موهای مرا با قیچی به طور نامنظم در پیش چشم تماشاگران کوتاه کرد. این اتفاق فقط یکبار میتواند بیافتد. در نتیجه واقعیت مرکز اصلی اتفاق است.” وی با این جمله گفتههایش را پایان داد که :”ذهن پرفورمنستور دائماً در حال کنش و خلق است.
تئاتر پاسخ میگوید
محمودرضا رحیمی در ادامه بحث با این پرسش که چگونه میشود معادل گفتههای دکتر ضیایی را در تئاتر پی ریخت بحث را به دکتر خاکی سپرد.
دکتر خاکی، استاد دانشگاه تربیت مدرس و کارگردان تئاتر با این تذکر که از دو مقوله متفاوت هنری با ویژگیهای متفاوت صحبت میکنیم گفت:”اگر تئاتر را در یک فضای معین تعریف کنیم دچار یک تضاد میشویم. ولی همان طور که همه میدانند از دهه ۶٠ به بعد تئاتر دائم خارج از محمل تعریف شدهاش اجرا شد. درباره استفاده از بدن نیز باید بگویم که مدتها فکر میکردیم باید فضا ساخته و بدن حرکت کند ولی امروزه این رابطه کاملاً برعکس است. ”
دکتر خاکی با تأکید بر این که برای رسیدن به لحظه خلق، هنرمند باید تمام امکانات و متریالهای امکان پذیر کننده اتفاق لحظهای را در اختیار داشته باشد گفت:” در تئاتر ما، بدن به عنوان عنصر اصلی پرفورمنس در حالت آزادی کامل وجود ندارد. این در حالی است که همه این تجربیات در دهه شصت امریکا انجام و متوقف شد، با استفاده از امکانات پلاستیک، نور و صدا و........ به سوی دیگری حرکت کرد.”
وی با تذکر این مطلب که اگر این تلاشها با بنیاد جستجوگری انجام شود ما نعی ندارد افزود:” به عقیده من ما در ارتباط دچار لکنت هستیم و پرفورمنس در معماری این فضا اتفاق نمیافتد. کانتور هم که یک نقاش و مجسمهساز است و خودش آکسسوارش را میسازد و روی صحنه نیز حاضر است، در یک فضای قراردادی کار میکند.”
وی ادامه داد:” رابطه خلاقه در شکل دادن به ذهنیت تماشاگر وجود دارد. و در این باره باید گفت این اتفاق وقتی خواهد افتاد که بازیگر، سازنده و تماشاگر این امکان را فراهم کنند. در تئاتر با یک رشته نخ کارهای جدید میشود انجام داد. در لحظه بودن مهم است. در لحظه انجام و در همان لحظه تمام میشود مانند یک حباب، در هنر پلاستیک قابلیت به جا ماندن وجود دارد ولی در تئاتر هیچ چیز باقی نمیماند همچون حباب شکل میگیرد، خلق میشود و با همه زیباییهایش در لحظه نابود میشود. تکرار از منظر تماشاگر تنها در آکسسوار است. اگر این مضحی را در نظر بگیریم هر اجرا یک پرفورمنس است.اما به محض قرار گرفتن در چارچوب یک متن، دکور و ارتباط یک سویه این معنا را از دست میدهیم.” دکتر خاکی در پایان گفتههایش تاکید کرد:” آنچه در جهان غرب اتفاق افتاده در این فضا اتفاق نخواهد افتاد و ما فقط میتوانیم آن را مطالعه کنیم.”
دکتر ضیایی در نقد عنصر بازتاب گفت:” زمانی که هنرمند طبیعت را روی بوم نقش میکند، بازتاب طبیعت بوجود آمده است. حتی هنر مدرن نیز، وقتی مربع آبی را نماینده همه اشکال جهان میداند و درگیر فرم و رنگ وقتی، بازتاب طبیعت را خلق کرده است. در دهه ۶٠ هنرهای تجسمی با رها شدن از بازتاب و ترک همه وسائل و آکسسوارها به پرفورمنس رسید.”
وی ادامه داد:” این اتفاق هنری قبل از فرم در ذهن افتاده است. تئاتر برای نشان دادن خشم در یک دعوا، آن را ثبت میکند و دوباره آن را نشان میدهد ولی دعوا فقط یک بار اتفاق میافتد. تکیه بر واکنشهای بدن در رابطه با حوادث آن اتفاق فقط یکبار واقع میشود و از میان میرود. البته پرفورمانس بوسیله ذهن هدایت میشود. اندیشه وجود دارد و هر اتفاقی پرفورمانس نیست. ”
مصطفی طاری با بیان ویژگی بداهه سازی و خلاقیت لحظهای بر میرایی لحظه صحنهای تأکید کرد و دکتر ضیایی آن را نیز ”بازتاب” نامید.
از دست دادن مخاطب
پریس تنظیفی در ادامه بحث گفت:” دو واقعه متفاوت که به مقصد رسیدهاند را مورد بررسی قرار میدهید و این باعث گنگی بحث شده است. برخلاف آن چه گفته میشود هنرهای تجسمی نیز تماشاگر را با یک قرار دارد مواجه میکند، همان طور که هنرهای نمایشی، هنوز هم کارکرد سالن و مکان اجرا باقی است.»
وی با مرور تاریخ هنر در دهه شصت و دلایل پیدایش پرفورمنس آرت گفت:«نتیجه این دوره از دست دادن مخاطب است و به همین دلیل مفاهیم دیگری مطرح میشود. هنرمندی که به یک انسان جدا شده تبدیل شده است دوباره به سمت مخاطب میرود. چنین است که بدن به عنوان تمام ماهیت یک انسان مطرح میشود.»
یک اشتباه
دکتر سمیعآذر رئیس سابق موزه هنرهای معاصر با بیان این مطلب که مقایسه هنر تئاتر و تجسمی در رویکرد به پرفورمنس یک اشتباه است گفت:«این دو مقوله شباهتهایی با هم دارند ولی در دو محیط مختلف قرار دارند. هنرهای تجسمی با بر هم زدن همه قراردادها و استفاده از تمام امکانات موجود اشکالی چون اودیو آرت، ویدئو آرت و بادی آرت به وجود میآید. با آزادیهای بیحد در جریان آوانگارد به سوی پدیدهای پیش رفته است که قابل مقایسه با هنر موسیقی، سینما و غیره نیست.»
وی افزود:«برای درک تفاوتها باید هنرهای تجسمی را در شرایط تاریخیاش بررسی کرد. آن چه دکتر ضیایی انجام دادند نیز به نظر من پرفورمنس نبود، استفاده از ادبیات و بازیگر حرفهای در هنرهای تجسمی حرام است.»
این استاد دانشگاه با گشودن بحث نفی شییء و بیان ضرورت تاریخی این عقیده گفت:«چون اثری را در خدمت بورژوازی و اسیر موزهها و گالریها دیدند؛ همان طور که در تئاتر، برای رسیدن به نمایش ناب و رنگ ناب به شکست قراردادهای ثبت شده هنر پرداختند. چنین است که محصول هنری مهم نیست، روند خلق اثر و پروسه در حال حاصر قرار گرفتن اهمیت دارد.»
وی ادامه داد:«به مرور همه این هنرمندان جذب دنیای تجارت شدند زیرا آن چه تولید میشود قابل ارائه و فروش است.»
وی تاکید کرد:«هدف، ضد فرم و ضد زیبایی شناسی و ضد تمام قواعد و اصول زیبایی شناسی چون تعادل و توازن و تمرکز و غیره است. این هنرمندان هنر را به ابراز بیرونی تمایلات و آلام هنرمند تبدیل میکردند. در واقع مرگ هنرهای تجسمی را جشن گرفتند.»
دکتر ضیایی در بخش دیگر صحبتهایش گفت:«تعریف از بدن، تصویر بدن نیست، بلکه خود بدن است. سه ویژگی در این تعریف وجود دارد، بدن عنصری است که کار روی او انجام میگیرد، انجام دهنده خود آرتیست است و سوژه و اثر نیز خود اوست. به این دلیل زمان به کوتاهترین فرصت تبدیل میشود.»
وی تاکید کرد:«هنر به عنوان یک آلترناتیو تغییر دهنده عمل میکند و ماهیت سیاسی پیدا میکند به همین دلیل این هنرمندان آن قدر قوی عمل میکنند که واکنشهای بزرگ نیز نسبت به آنها انجام میشود.»
وی در پایان با این سوال که چقدر میتوانم به تئاتر نزدیک شوم که به هنرهای تجسمی صدمه نزنم گفت:«در اجرای پرفورمنس خود به مفهوم توجه کرده بودیم. عشق، آرزو، خشم و گسیختن مفاهیم مد نظر ما بود. باید به این نکته توجه کرد که تماشاگر من با پرفورمنس آشنا نیست تماشاگر من مفهومگراست.»
وی در ارائه راهکار برای نزدیک شدن نمایش”سه خواهر” به پرفورمنس گفت:«شاید اگر متن را به تماشاگر میدادیم تا بخواند و فقط با حرکت و رنگ، مفهوم را ارائه میکردید به پرفومنس نزدیک میشوند.»
رحیمی اشتراکات هنر نمایش و هنرهای نمایشی را در پرفورمنس یادآوری کرده و تکنیکهای به کار رفته در نزدیک شدن به پرفورمنس آرت در اجرای”سه خواهر” را بیان کرد.
حاضران جلسه به بیان نقطه نظرات و قضاوتشان نسبت به بیانات ارائه شده پرداختند. دکتر خاکی در ادامه گفت:«معنی بدن در آن چه گفتم، برهنگی نیست بلکه بدنی است که میتواند بیان کند. در این معنی رقص به عنوان حرکت بدن در فضا نزدیکترین مفهوم است. به این دلیل پرفورمنس را در ایران غیر ممکن میدانم.»
وی تاکید کرد:«تئاتر تقلید یک واقعه تاریخی نیست، میتواند در لحظه اتفاق بیافتد و بازتاب همان لحظه باشد.»
وی افزود:«صحبت از پرفورمنس در این سالن که از 50 سال قبل هوایش عوض نشده است خیلی لوکس به نظر میرسد. امروز تئاتر فاقد هر گونه گفتمان است.»
ضیایی با هیجان در پاسخ به دکتر خاکی گفت:«ما معلمها خطرناکترین افراد جهان هستیم. آرتیست واقعی قالبها را میشکند.»
جلسه با جمله دکتر خاکی که تاکید کرد:«باید از ساده کردن چیزها پرهیز کنیم.» به پایان رسید.