در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از تمرین نمایش”کبوتری ناگهان” به کارگردانی عباس غفاری

مشکل بزرگ ما جایی است که هیچ ربطی به مدیریت تئاترشهر و سایر مسئولان ندارد و آن سالن تمرین است. ما داریم در سالنی تمرین می‌کنیم که نور آن چشم بازیگران را اذیت می‌کند. نمور بودنش به نوعی دیگر اذیت می‌کند و ...

احمدرضا حجارزاده:
وقتی به مجموعه تئاترشهر می‌رسم و سراغ او را می‌گیرم، می‌گویند”هنوز نیامده”. با این حال برای اطمینان بیشتر سری به سالن خورشید می‌زنم. نه، آن جا هم نیست. در سالن به جز چند نفر از بازیگران که در گوشه و کنار و به صورت پراکنده نشسته‌اند، هیچ کس نیست. آن‌ها هم منتظر کارگردانند. یکی از آن‌ها می‌گوید:«تا نیم ساعت دیگه پیداش می‌شه!”. من نیز به انتظار می‌نشینم و سرانجام آقای کارگردان از راه می‌رسد، در زمانی کمتر از نیم ساعت. او”عباس غفاری” است، کارگردان نمایش”کبوتری ناگهان” که این روزها تمرینات خود را در سالن خورشید مجموعه فرهنگی ـ هنری تئاترشهر پشت سر می‌گذارد. وقتی او می‌آید، البته تمرینات شروع نمی‌شود. هنوز خیلی‌های دیگر باید بیایند و تا رسیدن آن‌ها، دقایقی به گفت‌وگو و خوش‌وبش می‌گذرد. من هم گوشه‌ای از سالن کوچک خورشید می‌ایستم و فضا و آد‌م‌ها را از نظر می‌گذرانم. سالن تقریباً خالی است و به جز چند نیمکت و چهارپایه چوبی، وسیله دیگری در آن به چشم نمی‌آید.
عباس غفاری و نرمین نظمی(طراح صحنه و لباس)، گوشه‌ای دورتر از دیگران مشغول بحث بر سر نوع دکور و اجرای آن هستند. کمی بعد با ورود آن‌ها به جمع بازیگران، تمرینات شروع می‌شود. خانم نظمی با ارائه چند نقشه ترسیم شده بر کاغذ توضیحاتی درباره دکور که به شکل پنجره‌هایی با شیشه‌های رنگی و باغی مشترک در فضای خارجی و داخلی خانه است، به بازیگران می‌دهد و نظرات و میزانسن‌های پیشنهادی کارگردان را هم چاشنی آن می‌کند. لابه‌لای حرف‌ها، از”خانم‌ جان” و”صنم” نام برده می‌شود که دو تن از شخصیت‌های نمایش هستند. کم‌کم بازیگران هم وارد گفت‌وگو می‌شوند و بحث‌ها بر سر ساختن باران و پنج دری‌های قاجاری و هر آن چه مورد نیاز نمایشنامه است، بالا می‌گیرد و حتی اشاره‌ای به لباس بازیگران هم می‌شود که چه مدل‌های رایجی عصر قاجار بوده و هر چه زمان نمایش جلوتر می‌رود، آن‌ها نیز به فراخور متن و موقعیت، مدرن‌تر می‌شوند. لحظاتی بعدتر وقتی همه به یک ایده‌ مشترک و مناسب رسیده‌اند، قائله بر سر چگونگی صحنه و لباس خاتمه می‌یابد و به فرمان کارگردان، هر کدام از بازیگران متن خویش را به دست می‌گیرند و روخوانی متن آغاز می‌شود. غفاری نیز نمایشنامه به دست، چشم به متن و گوش به صدای بازیگران دوخته و باهوش و حواس کامل اعضای گروه را در رسیدن به حال و هوای نیازمند نمایش هدایت می‌کند.
خانم جان، آغازگر تمرینات
من پای همان رازقی‌ها نشسته بودم. آقا جانت ایستاده بود میان همین پنج دری. پنج دری پر بود از آن همه جبروت که آقا جانت داشت. آسمان قواره‌ی لاجورد بود. با لکه‌های بزرگ و کوچک ابر.
گفتم:«آقا، بروید به اندرون. این ابرها سر باریدن دارند. لک می‌اندازند بر آن سرداری شما.»
گفت:«خانم جان، خیالتان برود به آن بار که بر شکم دارید. لک بر آن بیفتد هیهات است. وگرنه سرداری را که می‌شود هزار رقم نو کرد.»
این جملات نخستین دیالوگ‌های نمایشنامه”کبوتری ناگهان” نوشته محمد چرم‌شیر است که توسط مریم معینی به زبان می‌آیند. او ایفاگر نقش”خانم جان” و آغازگر تمرین این نمایش است. صدایش را ـ فقط کمی ـ پیر می‌کند تا بیانگر سن و سال و رنج‌های شخصیت خانم جان باشد. جملاتش را که تمام می‌کند بلافاصله‌”مریم سرمدی” خوانش متن خود را آغاز می‌کند. سرمدی در این نمایش، نقش”ملوچ خاتون” را بازی می‌کند. نمایشنامه کبوتری ناگهان در کل هفت بازیگر زن دارد که از این قرارند: نگار عابدی، مریم معینی، ندا مقصودی، عاطفه نوری، مریم سرمدی، نسرین درخشان‌زاده و شبنم مقدمی.
کارگردان این اثر درباره تمرینات آخرین کار خود می‌گوید:«اگر بخواهیم به طور مفید حساب کنیم امروز(28/7/84) پنجمین جلسه تمرین نمایش ماست که فعلاً در مرحله روخوانی متن هستیم و از هفته آینده تمرینات عملی را هم به آن اضافه می‌کنیم. ما به خاطر مشکلات چند نفر از بازیگرها، کار تمرین را کمی‌ دیر شروع کردیم. مثلاً خانم عابدی همراه با گروه نمایش”دن کیشوت” به اسپانیا رفته بود، چند نفری هم مشغول اجرای کارهای دیگر بودند. از آن جا که تئاتر یک کار کاملاً گروهی است ما حتی با بچه‌های گروه لباس و صحنه و آهنگسازمان هم حرف زدیم. در واقع از آن‌ها هم نظر خواهی کردیم و هر کس هر ایده‌ای که موجب بهتر شدن کار می‌شد، داد. ما تمام تلاشمان اجرای یک کار آبرومندانه است، اجرایی که در حد و اندازه‌های متن محمد چرم‌شیر باشد.»
این نمایش از روز 29 آبان اجرای عمومی خود را در سالن نو آغاز می‌کند ولی تا آن زمان اعضای گروه کماکان به تمرینات خود ادامه خواهند داد. چرا که عباس غفاری معتقد است:«خود اجراها، در واقع تمرینات جدی‌تر است. زیرا بازیگران در یک نقطه ثابت نمی‌مانند. اجرا برای خود، هر روز حال و هوایی متفاوت دارد و بازیگر خوب، بازیگری است که تا آخرین روز اجرا، بتواند تغییراتی در هر بار بازی‌اش ایجاد کند و ما ببینیم که هر روز چیز بهتری به آن اضافه شده!»
حریم خلوت دل
نقش آفرینان متن را یک بار تا به آخر می‌خوانند بی‌آنکه اشتباهی رخ دهد یا نیاز به اصلاح و اعتراض کارگردان باشد. گویا همه بازیگران بر نقش‌ها و بازی‌های کلامی‌شان تسلط دارند و البته این گونه است. حالا وقت استراحت است. اما حضور نامربوط من در آن جمع این زمان کوتاه رفع خستگی را از آن‌ها می‌گیرد. پیش از هر چیز، کنجکاوم بدانم دلیل انتخاب این متن چه بوده است که غفاری به توضیح آن می‌پردازد:«سال گذشته در جشنواره فجر کاری داشتم به نام”حریم خلوت دل” که آن هم از نوشته‌های خوب چرم‌شیر بود. اما متاسفانه بنا به دلایلی که هنوز مورد قبول و پذیرش من نیست، نتوانستیم کار را به اجرای عمومی برسانیم با توجه به این که به اعتقاد داوران آن سال حریم... یکی از بهترین کارهای جشنواره پیش بود. هر چند هنوز مشکلات متنی آن نمایشنامه وجود دارد. با این حال مسئولان گفتند به جای آن کار دیگری پیشنهاد کنید. پارسال در جلسات نمایشنامه‌خوانی چرم‌شیر، ایشان متنی را خواندند به نام”کبوتری ناگهان” که من خیلی از آن خوشم آمد و تصمیم به اجرای آن گرفتم. علاقه‌ام را با ایشان در میان گذاشتم که گفتند باید دید چه فرصتی پیش می‌آید. آن گذشت تا امسال شرایطی فراهم شد که متن را روی صحنه ببریم.»
این نمایش که روایتی کاملاً زنانه دارد و دغدغه‌های زنانگی آن‌ها در متن کاملاً پیداست، در گروه تولید نیز از بیشترین عوامل زن بهره‌مند است. کارگردان اثر ضمن اظهار علاقه‌ به فضای زنانه موجود در متن، اظهار می‌دارد که تمام سعی خویش را به کار گرفته تا این فضا در خارج از متن نیز جاری باشد تا به وسیله آن جلوه مورد نظر نویسنده و اصل اثر روی صحنه مجال بروز بیابد:«به استثنای دستیار کارگردان و مشاور، سایر عوامل را خانم‌ها تشکیل می‌دهند و من آن‌ها را بنا بر همین اصل انتخاب کردم که زنانگی موجود در متن برای تماشاگر آشنا و آشکار باشد. آهنگساز این کار خانم هانا کامکار است. انتخاب بازیگران هم ابداً اتفاقی نبود. من هر بازیگر را بنا به آن نقش که می‌دیدم انتخاب کردم. یعنی وقتی متن را می‌خواندم به تک تک بازیگرها فکر می‌کردم تا به این نتیجه رسیدم که مثلاً نگار عابدی برای نقش”نزهت جهان” بسیار مناسب است یا عاطفه نوری برای نقش”صنم”! و همین طور بقیه بازیگرها. وقتی با آن‌ها صحبت کردم خوشبختانه قبول کردند و زمانی که متن را خواندند و نقش پیشنهادی را دیدند، متوجه شدند که این نقش بسیار خوب است تا به این ترکیب گروه رسیدیم. حتی روی طراح صحنه و لباس و آهنگساز هم فکر شده بود.»
در نمایش کبوتری ناگهان آروند دشت‌آرای در مقام مشاور کارگردان و آرش فصیح به عنوان دستیار حضور دارند. مدیر صحنه آرتمیس نیازی است و طراحی بروشور و پوستر را مهدی پاکدل عهده‌دار است. ضمن این که عواملی دیگر از جمله مهنا شهلا در امور پشت صحنه و روزبه کمالی در تدارکات گروه را همراهی می‌کنند.
اعتقادی به گروه ندارم
بازیگران این اثر از گروه‌های مختلف نمایشی دعوت شده‌اند. در خصوص این که چرا عباس غفاری خود اقدام به تشکیل یک گروه مستقل نمی‌کند، از او می‌پرسم و در پاسخ می‌شونم:«من هنوز خودم گروهی راه‌اندازی نکرده‌ام. چون در حال حاضر اعتقادی به گروه ندارم. در واقع تا زمانی که یک گروه نتواند برای خودش تامین مالی و کاری داشته باشد نمی‌تواند روی خودش اسم”گروه” بگذارد. من هنگامی می‌توانم دست به تشکیل یک گروه بزنم که در سال بتوانم حداقل 2 کار برایشان فراهم کنم. در غیر این صورت گروه معنا ندارد.»
در ادامه غفاری از مهم‌ترین و بزرگترین مشکلی که با آن مواجه‌اند می‌گوید:«کمبودها و مشکلات در عرصه تئاتر همیشه وجود داشته و دارد و اگر بگوییم نه، وجود ندارد دروغ گفته‌ایم. اما خوشبختانه در این کار حسین پارسایی و راضی و دوستان دیگر تا آن جا که توانایی داشتند یاری رسان ما بودند. شرایط اصلاً به گونه‌ای نبود که خدای ناکرده بخواهند مانع تراشی کنند، نه به هیچ وجه. مشکل بزرگ ما جایی است که هیچ ربطی به مدیریت تئاترشهر و سایر مسئولان ندارد و آن سالن تمرین است. ما داریم در سالنی تمرین می‌کنیم که نور آن چشم بازیگران را اذیت می‌کند. نمور بودنش به نوعی دیگر اذیت می‌کند و ... البته نبود سالن تمرین با کیفیت‌، تنها مختص من نیست. شامل تمام گروه‌هایی می‌شود که در این مملکت تئاتر کار می‌کنند. الان سالن‌های موجود به هیچ عنوان در حد استانداردهای جهانی که نیست، حتی در حد استاندارد تعریفی خود ما ایرانی‌ها هم نیست! من نمی‌دانم این معضل چه زمانی قرار است حل شود. همیشه در این رابطه شعارهای همکاری داده‌اند و می‌دهند اما تاکنون کمترین اقدامی در ساخت سالن‌های تمرین و اجرا صورت نگرفته. این که سالن‌های تمرین مناسب کِی ساخته خواهند شد، فکر می‌کنم به سن ما قد نمی‌دهد . شاید آیندگان و نوه و نتیجه‌‌هایمان روزی ببینند سالنی در جایی ـ ده‌ کوره‌ای ـ ساخته‌اند!! این مشکل واقعاً ریشه‌ای است و باید با دخالت بالادستی‌ها مثل نمایندگان مجلس، وزیر ارشاد، شهردار تهران و ... برطرف شود. هرچند تا زمانی که آن‌ها تئاتر را به رسمیت نشناسند، چیزی درست نمی‌شود. با تمام شعارهایی که داده می‌شود هنوز از دید دست‌اندرکاران، تئاتر رسمی نیست و همیشه به آن مثل یک”بچه ناتنی” نگاه می‌شود.»
آرایش میزانسن‌ها
دور دوم روخوانی متن آغاز شده است. بازیگران به همراه کارگردان دور هم نشسته‌اند و متن را مرور می‌کنند. این بار عباس غفاری تغییراتی در نوع بیان خانم‌های بازیگر می‌دهد و در ضمن از آن‌ها می‌خواهد کمی ریتم روخوانی را کندتر کنند.
ندا مقصودی، نقش”نصار خانم” را می‌خواند:«... به چی نگاه می‌کنی میان تاریکی این باغ؟ چه خوفی افتاده به باغ. نگاه نکن، دختر جان. دلتنگی می‌آورد این باران نحس. مرا که دلتنگ کرد ـ وای، شاتوبریان. گفتم چرا قمبرک زده‌ای در این اتاق بی‌گفت و گفت ...»
این روزها اگر به تئاترشهر سر زده باشی مقصودی را حتماً در نمایش”سه خواهر” محمودرضا رحیمی دیده‌ای. نمایش”کبوتری ناگهان” قرار است به شیوه کاملاً رئالیستی اجرا شود. غفاری در رابطه با هدایت بازیگران و نوع کارگردانی‌اش گوشزد می‌کند:«سیستم کارگردانی من به گونه‌ای است که بازیگرم را راحت می‌گذارم تا دستش در ارائه نقش باز باشد. هر کارگردانی برای خودش شیوه‌ای دارد و من نمی‌خواهم شیوه خودم را عمومیت بدهم به دیگران. این تئوری من است که فکر می‌کنم وقتی بازیگر را برای نقش درست انتخاب کرده باشی دیگر خیالت راحت است. چون آن بازیگر خوب می‌داند که باید چه کار کند. یعنی آن قدر توانایی دارد که بداند در هر لحظه چه عملی لازم است؛ کجا بهتر است راه برود یا بنشیند. من هم به عنوان کارگردان بیرون می‌ایستم تا میزانسن‌ها را آرایش کنم. یعنی هر جا که فکر کردم بهتر است بازیگر با این حس و حال کار کند، به عنوان یک مشاور به او راهنمایی و تذکر می‌دهم. ولی در نهایت بین من و بازیگر باید یک نقطه مشترک وجود داشته باشد تا به یک تعریف مشترک برسیم که آن تعریف نام”اجرا” به خود می‌گیرد.»