در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به”نقاره‌زنی” و”نوبت نوازی”در فرهنگ ایرانی به مناسبت ماه مبارک رمضان

تا دهه‌های اخیر گشودن افطار به گاه شامگاه با نوای کرنا و نقاره توأم بوده و نیز سحرگاه صدای نقاره‌های جمعی و نواختن ممتد آنان مردم را برای صرف خوراک سحری بیدار می‌ساخت این سنت کمابیش در روستاهای ایران معمول است و” نوبت نوازی ”آداب و اهمیت ویژه‌ای در این مراسم دارد.






دكتر اردشير صالح‌پور:

تعلق خاطر ايرانيان به” نور و
روشنايي ”و ” خورشيد عالم افروز ”به اعصار باستان باز مي‌گردد كه موهبت خورشيد و
گرماي حيات‌بخش آن، معيشت يخ‌زده1
و كوچ‌زيستي قوم آريائي را جاني تازه بخشيده، بركت و اميد را در دلهاي فسرده آنان
بيدار ساخت.

پس هر شامگاه كه قرص خورشيد به
چاهسار مغرب فرو مي‌رفت و احتمال برنيامدن آن در دل اين قوم مهرآئين فزوني مي‌گرفت
بر” طبل و نقاره ”كوبيده تا خورشيد حايت‌بخش را كه به حلقوم اژدهاي سياهي شب بلعيده
مي‌شد باز گردانند و اين سنت هنوز در اقصي‌نقاط ايران به گاه” كسوف ”و” خسوف ”هم
چنان پابرجاست كه بر” دهل ”و” نقاره ”و ديگ‌هاي مسي بر مي‌كوبند تا خورشيد را به
جان بخشي تازه و برآمدن دوباره قوت بخشند....

” زمان ”در اعصار گذشته
خصوصاً”زروانيسم”2
اهميت و منزلت ويژه‌اي داشته و نيز در قرآن كريم3
به عصر و زمان سوگند ياد شده است.

تقسيم‌بندي زمان در نوبت و گاههاي
مختلف زماني به تاكيد و حرمت، اسباب ماندگاري اين مقوله را فراهم آورده است و” ساعت
”نحس و شوم و گاههاي مختلف طبيعي از صبح‌گاه و پگاه تا ظهر و شامگاه و همه و همه
آداب و آئين خاصي را به انسان زمان‌مند توضيح مي‌دادند و همين نگره و تفكر در
موسيقي ايراني سبب ساز بروز دستگاه‌ها و نغمه‌ها و گوشه‌ها و مايه‌هاي بيشماري شده
است چندانكه سه‌گاه و چهارگاه و راست پنجگاه در زمره هفت دستگاه موسيقي ايراني از
اين شمارند و نيز منزلت و مقام هر دستگاهي به گاه زماني معين به قطعات سازي و آوازي
تقسيم و تبيين شده است و نيز نوبت و زمان در گاههاي مختلف به هنگام نماز و نواختن
زنگها و ناقوس كليساها در زمانهاي متفاوت.

                چار بالش نهاد چون
خورشيد                                پنج نوبت نواخت چون جمشيد

هنوز هم رسم معمول بر نواختن”
نقاره ”به گاه سحر مرسوم است كه” سحرناز ”در موسيقي بختياري و مقام” سحري ”در
موسيقي لرستان براي بيدار باش وقت سحر و نيز خبر در گذشت بزرگي از ايل و يا اعلام
حادثه‌اي غيرمترقبه صورت مي‌پذيرد و تا دهه‌هاي اخير گشودن افطار به گاه شامگاه با
نواي كرنا و نقاره توأم بوده و نيز سحرگاه صداي نقاره‌هاي جمعي و نواختن ممتد آنان
مردم را براي صرف خوراك سحري بيدار مي‌ساخت اين سنت كمابيش در روستاهاي ايران معمول
است و” نوبت نوازي ”آداب و اهميت ويژه‌اي در اين مراسم دارد.

شايد به زباني تمثيلي بتوانيم
بگوئيم” طبل ”يا” نقاره ”خود نمادي از زمين‌اند، گردي آن زمين را نشان مي‌دهد و
كوبه‌هايي كه بر آن كوفته مي‌شود نمادي از دستهاي اثر گذار انسان بر اين كره خاكي
است. نقاره‌ها و طبل‌ها جزء سازهاي كوبه‌اي به شمار مي‌روند و اين سازها،‌ خود
نمودي براي بيدار و هشدار دهندگي، بيداري خفتگان و به تحرك آوردن ساكنان و حركت
روندگان به شماره مي‌روند.

”نقاره” در زمره سازها محسوب
مي‌شود و از جمله نخستين سازهايي است كه سابقه‌اي كهن داشته و شاخص اين كه هنوز هم
در قبايل بدوي براي دستگيري و رم دادن شكارها و حيوانات وحشي از موسيقي”طبل و
نقاره‌ها” بهره مي‌گيرند. در جادو پزشكي نيز براي تشفي خاطر بيماران روحي و رواني و
دفع و رفع اجنه و شياطين و پريان از همين شيوه استفاده مي‌جويند اما مهم‌ترين
كاربرد”نقاره‌ها” در جنگ و كارزار بوده است. در لشكركشي‌ها و حمله‌ها و براي تهيج
احساسات جنگجويان”نقاره” سازي اصلي به شمار مي‌رفته و در لشگركشي‌ها نقاره‌ها بر
كوهان شتر، اسب و استرها و فيل‌ها بسته مي‌شده و نوازندگان بر گرده حيوانات
حركت‌كنان در ميان سپاه و يا در پيش آهنگي آنان به نواختن مشغول بوده‌اند. چندانكه
مي‌توان”نقاره” و ”كرنا” را ابزار‌آلات موسيقائي جنگي نيز به شمار آورد و
واژه”كرناي” يا ”كارناي” خود به مفهوم”كارزارناي” و ناي و ساز جنگي است.

افزودن بر آن بايد به كار
برد”نقاره”، به هنگام تسخير فلاع و اژدهاي دشمن و بيدار باش لشگريان به هنگام حركت
و ايجاد غرور و روحيه سلحشوري و نيز در ايام به تخت بر نشستن و ديهيم بر سر نهادن و
فراخواندن مردم به ميدانگاه و يا اعلام رويداد و خبري مهم بهره گرفته مي‌شده است.

در تمامي شواهد و نگاركنده‌ها و
كتيبه‌هاي به جا مانده از ادوار باستاني همراهي و ملامزمت”كرنا” با ”نقاره” تأكيد
بسيار شده است.

”نقاره” به دو كاسه بزرگ و يا
ديگهاي مسي و يا برنجي و بعضاً چوبي اطلاق مي‌شود كه سطح آن را پوست انداخته و
جداره‌هاي آن را طناب پيچ كرده و حالتي خمره‌اي دارند كه بعضاً سطح آنان به ٣٠تا٥٠
سانتي متر مي رسد. معمولاً يكي بزرگتر و ديگري كوچكتر است و نوازندگان با دو چوب
متفاوت بر سطح آنان مي‌كوبند و به تناوب و نوبت كرنا در ميان آنان قطعاتي مناسب و
هماهنگ را مي‌نوازد كه دو صداي زير و بم از آن برمي‌خيزد.

امروزه”نقاره‌ها” در موسيقي
قشقائي، مازندران، كهگيلويه و بويراحمد حضوري جدي دارند و”جنگ‌نامه‌ها” ،‌
”چوب‌بازي” ، ”سحري نوازي” و قطعات مختلف سازي توسط آنان به اجرا در مي‌آيد.

كرنا نيز هم اكنون تنها در قشقائي
و بختياري و كهگيلويه وجود دارد همچنين چوب‌بازيها كه خود نوعي نمايش جنگي است توسط
كرنا و نقاره‌نوازان انجام مي‌پذيرد. اگر چه كرناهاي قشقائي و بختياري قدري از
كرناي يافته شده در آرامگاه اردشير سوم4
در تخت جمشيد كوچكتر است اما همان خصيصه و حال و هوا را به ذهن ما متبادر مي‌كند
كرنا را به زمان طهمورث پادشاه اساطيري ايران(به زبان فردوسي)اشارت مي‌‌دهند.

                ز بس‌هاي و هوي
جرنگ دراي           به كردار طهمورثي كرناي

بهر ترتيب، نقاره‌زني و نوبت
‌نوازي سنتي رايج و كهن و ديرينه در ميان ايرانيان بوده كه به اشاره”هردوت”5
مورخ بزرگ يوناني ايرانيان بر گاه فرو رفتن و برآمدن خورشيد با ابزار و آلات
موسيقائي آگاهي مي‌دادند و نيز اشارتي به اشكانيان دارد كه در جنگ و كارزار از
شيپور و كرنا و از نقاره‌هاي مختلف بهره مي‌گرفتند و همه را يكباره به صدا در
مي‌آوردند كه صداي مهيبي داشت و نيز سپاه را با نقاره به جنبش و حركت بر
مي‌انگيختند.

در يك جام سيمين ساساني6
به هفت نفر كرنازن بر مي‌خوريم كه يك دست در كمر دارند و به دستي ديگر به كرنانوازي
مشغول‌اند اين امر مؤيد تردستي و مهارت نوازندگان اين رشته است كه نوعي شيرين كاري
به حساب مي‌آيد زيرا بلند كردن كرنا با يكدست و نواختن آن امري دشوار است. اما قدمت
و اهميت اين ساز را در اين دوره ابراز مي‌دارد و نيز در سنگ نگاره‌هاي ساساني و طاق
بستان كرمانشاه شواهدي از نقاره كوبي مشاهده مي‌شود.7

ديليميان كه خود خانواده‌اي ساساني
تبار بودند از جمله نخستين كساني هستند كه خلفا و حكام بغداد را مجبور به پذيرش
نقاره زني و نوبت‌نوازي به گاه نماز و عبادت در اين شهر نمودند در واقع اين سنت كهن
را به دنياي تازه پيوند زدند آنان براي فراخواندن نماز به مساجد دستور نقاره‌نوازي
دادند و مردم با شنيدن صداي آن در مسجدها گرد مي‌آمدند و يا در ماه رمضان با صداي
آن روزه خود را مي‌خورند. پس هم براي خليفه و سپس براي اميران و سرداران شروع به
نوبت‌نوازي و نقاره‌زني نمودند.

اين رسم خيلي زود در آن روزگار
رواج و رونق دوباره خود را يافت و نوبت و نوبتيان و شتر و اسب نوبت كه برگرده خود
نقاره‌ها را حمل مي‌كردند دوباره شكل گرفت. هم چنين نوبت‌نوازي از دو نوبت به سه
نوبت و سپس چهار نوبت افزايش يافت تا آنكه سلطان سنجر سلجوقي آن را به پنج نوبت
رسانيد.

                  چو بنياد نوبت
مجنون در نهاد          سه از وي بدر پنج سنجر نهاد

پادشاهان از آن پس بر سر در
دارالحكو‌مه‌هاي خود به نقاره‌زني دستور داده و با صداي نقاره شكوه و هيمنه‌ئي براي
بارگاه خود ايجاد مي‌كردند. پس نقاره‌خانه در معماري كاخها و ارگ‌ها بنا گرديد.

چندانكه صداي نقاره‌ بتواند به گوش
همه اهالي شهر برسد.

نظامي‌ مي‌گويد:

نوبت زن صبح را چه
افتادست                               كز كوس و دهل نمي‌كند ياد

و يا سعدي اشرت دارد كه:

سعديا نوبتي امشب دهل صبح
نكوفت                     يا مگر روز نباشد شب تنهايي را

و نيز خاقاني شاعر بزرگ پنج نوبت
نوازي را تصريح مي‌كند:

اي پنچ نوبه كوفته در دارملك
لا                           لا در چار بالش وحدت كشد ترا

و نيز سعدي شيرازي نيز همين موضوع
پنج نوبتي را به نصيحت و بيوفائي مكنت و جاه و مقام مستمك مي‌كند.

ادوار كوتاه افشاريه
و زنديه نيز
با نقاره زني همراه
است اما حكومت طولاني ١٥٠ ساله قاجار بار ديگر به اين آئين مي پردازد و سر در
نقاره‌خانه در ميدان ارگ به روزگار ناصري ساخته شده و سربازان پس از نواختن نقاره
به كشيك پرداخته و كسي را به برج و باروي شاه راه نمي‌دهند.

لباس نقاره‌چيان در
اين دوره كلاهي از پوست سياه با طاق سرخ كه يراق دوزي شده و نيم‌تنه‌هاي ماهوت سرخ
با مغزهاي مشكي و شلوارهايي به همين رنگ مي‌پوشيدند كه سر دست و يقه نيم تنه‌ها از
پوست سياه بود و دگمه‌هاي برنجي شير و خورشيد داشت و كريم شيره‌اي دلقك معروف
ناصرالدين‌شاه نايب نقاره‌خانه شاهي بود نقاره‌چيان روزي دو نوبت هنگام برآمدن و
فرو رفتن خورشيد نقاره مي‌كوبيدند.

چون يك ساعت از شب
مي‌گذشت طبل”خبردار” زده مي‌شد و طبل زن هنگام نواختن طبل به دور خود مي‌چرخيدند تا
تمام بخش‌هاي شهر صداي آن را بشنوند. ساعت دو از شب رفته طبل”برچين” را مي‌زدند كه
دكاندارها و كاسبان آغاز به برچيدن بساط خود بكنند سه ساعت ديگر طبل”بگير و ببند”
نواخته مي‌شد و پنج ساعت از شب گذشته جز گزمه‌ها و سردم‌دارها كه صدايشان
طنين‌انداز بود ديگر جنبنده‌اي در كوچه و بازار ديده نمي‌شد و افراد مجبور
هم مي‌بايست
از داروغه اسم شب را مي‌گرفتند و كار خويش را انجام مي‌دادند و شب كاملاً قرق بود.

از ديگر موارد
كاربرد نقاره‌زني بايد به روزهاي عيد سلام شاه و روز عيد قربان و مراسم شتر قرباني
كردن كه ابتدا شتر را در شهر با نقاره گردانده و سپس آن را جلوي شاه مي‌كشتند و نيز
در مراسم مسابقات اسب دواني و هنگامي كه شاه سوار بر اسب مي‌شد و نقاره‌چيان
پيشاپيش او راه مي‌افتادند و بر نقاره‌هاي خويش مي‌كوبيدند اشاره كرد.

ظاهراً در زمان بر
سر كار آمدن مشروطه‌چيان نقاره‌زني با مشكلي مواجه مي‌شود و مشروطه‌گرايان از
پرداخت حقوق آنان خودداري مي‌كنند ولي پايمردي آنان باعث ادامه كار مي‌شود و
سرانجام در دوره حكومت پهلوي اول در سال 1308 كه ساختمان پست و تلگراف و سر در باغ
ملي ساخته مي‌شود نقاره‌چيان به آنجا منتقل شه و هر روز دو نوبت صبح و شامگاه به
نواختن نقاره مي‌پرداختند.

 

 

 

منابع و ماخذ:

ـ مجله هنر و مردم، ذكاء يحيي،
شماره 180، انتشارات فرهنگ و هنر

ـ روزشمار تاريخ ايران، عاقلي ـ
باقر، انتشارات گفتار

ـ شعر و موسيقي در ايران، سن
كريستين، عباس اقبال

ـ زمينه شناخت موسيقي ايراني،
جنيدي ـ فريدون، انتشارات بنياد نيشابور

ـ سازشناسي، پرويز منصوري،
انتشارات اداره كل آموزش هنري وزارت فرهنگ و هنر

ـ شرح زندگاني من، مستوفي عبدالله،
انتشارات زوار

ـ ايرانويج، فروه‌وشي، بهرام،
انتشارات دانشگاه تهران

ـ جاي پاي زروان، هوشنگ دولت‌آباي،
نشر ني

ـ خمسه نظامي، نظامي، انتشارات
ققنوس

ـ كليات سعدي، فروغي محمدعلي،
انتشارات ميلاد

     

 


 



1

گويا آريائي‌ها در سرزمين ايرانوويج با يخبندان سختي مواجه و همين امر موجب
ركود زندگي و حيات اقتصادي و كوچ آنان شده است و آفتاب، ناجي دوباره آنان شده
است شايد به همين دليل است كه در آئين مزديسني دوزخ سرد و زمهرير است.(ايرانويج
ـ دكتر بهرام فره‌وشي، نشر دانشگاه تهران)


2

خداي زمان، زروان پرستان بر اين باورند كه وجود همه موجودات عالم از اولين تا
آخرين لحظه حيات با اراده خداي زمان و حاكي از سرنوشت و تقدير آنان است(جاي پاي
زروان فداي بخت و تقدير، هوشنگ دولت‌آبادي، نشر ني)


3

والعصر ان الانسان لفي خسر


4

سازشناسي، پرويز منصوري، انتشارات اداره كل آموزش هنري وزارت فرهنگ و هنر


5

مجله هنر و مردم، شماره 180


6

مجله هنر و مردم، شماره 180


7

كتيبه ضلع چپ دهانه طاق بستان، بزمگاه و شكارگاه شاهان ساساني كه به زيبايي
حجاري شده است.