در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگو با علیرضا اولیائی کارگردان نمایش”کودکی من”

سرور نمایشنامه‌ای نوشته که کارگردان ناگزیر است به آن وفادار باشد. خیلی جاها تخطی کردیم و به گفته خود سرور این متن برداشتی است که داریوش فائزی و علیرضا اولیایی از متن کرده‌اند.

جمال جعفری‌آثار:
نمایش”کودکی من” نوشته رضا سرور و به کارگردانی علیرضا اولیایی و داریوش فائزی در تالار اصلی مولوی تا هفته گذشته اجرا می‌شد. ”کودکی من” اولین نمایشنامه از رضا سرور است که روی صحنه رفت. در این نمایش بازیگرانی مانند داریوش فائزی، جواد مولانیا، شبنم مقدم، فریدون محرابی بازی می‌کردند.
ویژگی تئاترهای اپیزودیک در چیست؟ و علت گرایش شما به اجرای این متون چه می‌تواند باشد؟
این دومین متنی است که ساختار اپیزودیک دارد و من اجرا می‌کنم. البته این نمایش را اپیزودیک نمی‌دانم. نمایش دو تک پرده‌ای است که فقط در کنار هم قرار می‌گیرد و با محوریت جنگ اجرا می‌شود، اصلاً هم چیز جدیدی نیست ما مثلاً در نمایش”ترس و نکبت رایش سوم” نوشته برشت چیزی حدود 24 تک پرده داریم که اصلاً ارتباطی با هم ندارند، قرار هم نیست مکمل یکدیگر باشند. ما در نمایشمان از همین قرارداد استفاده کردیم، برای همین باید بگویم علاقه‌ای به تئاتر اپیزودیک ندارم بلکه ذات اثر است که مرا جلب می‌کند.
نمایش شما به شیوه رئالیستی اجرا می‌شود. مهمترین عنصری که بیننده را در اولین ارتباط به این شیوه سوق می‌دهد چیست؟
مهمترین رکن‌ کارهای رئالیستی ایجاد روابط صحیح است، یعنی کارگردان به نحو درستی بتواند این روابط را در میزانسن و بازیگری به تماشاگر انتقال بدهد، تا تماشاگر در برخورد با آن دچار وقفه نشود. این تمام تلاش من در قسمتی که کار رئالیستی است، بوده ولی شما ملاحظه می‌کنید که قسمت اول نمایش رئالیستی نیست بلکه مینی مالیستی است. باید اضافه کنم که مبنای همه سبک‌ها رئالیستی است یعنی سایر سبک‌ها از رئالیست منشأ گرفته‌اند. اگر ما در آخر نمایشنامه می‌ببینیم که بازیگر نقش زن ما از قابی که برای او در نظر گرفته شد، خارج شده و پا را فراتر می‌گذارد به نوعی خواستیم تا اکسپرسیونیست در صحنه دیده شود چون از یک فضای واقعی پا به دنیای غیر واقعی و رویاگونه می‌گذارد ولی ایده نمایش برای اجرای آن این بوده که با توجه به مبنای رئالیستی که دارد بتوان کارهای دیگری را هم تجربه کرد حالا نمی‌دانم چقدر موفق بوده‌ام یا نه؟!
چه تفاوتی بین تک پرده‌ای اول و دوم وجود دارد؟
در تک پرده‌ای اول یک فضای وهم آلود حاکم است یعنی تماشاگر در ابتدا نمی‌داند که با یک روح سر و کار دارد یا یک انسان واقعی! ما سعی کردیم تماشاگر در ابتدا با یک کاراکتر عجیب روبرو شود و بعد به آهستگی به نتیجه‌ای که می‌خواهد برسد که آیا روح بوده یا نبوده! اساس این نمایش هم بر این پایه چیده شده که در ابتدا به تماشاگر یک سری اطلاعات می‌دهد و وقتی این اطلاعات تکمیل شد، شکل دیگری به خود می‌گیرد. مثلاً در تک پرده‌ای دوم قبل از بازجویی اول، شخصیت زن به عنوان دوست زنی دیگری تعریف می‌شود ولی وقتی از او بازجویی می‌شود همه چیز بهم می‌ریزد و حالا او شخص دیگری است یعنی آن زن نه تنها دوست نبوده بلکه قاتل بوده و الان مشغول دزدیدن وسایل خانه است. این تغییر موضع از شگردهای اجرایی این نمایش بود و در آخر تماشاچی به این نتیجه می‌رسد که هیچ چیز پایداری روی صحنه اتفاق نمی‌افتد.
این تغییر مواضع و نقض کردن شخصیت‌ها چه تاثیری روی بازیگریِ بازیگران داشته؟
خیلی زیاد. این مساله‌ای که به آن اشاره کردم یعنی مستتر شدن حادثه در انتهای نمایش در بازیِ بازیگران در آمده است. تماشاگر وقتی با این نوع بازی روبرو می‌شود همه‌اش در حال کنکاش است تا پی به شخصیت واقعی او ببرد و این موضع در هر لحظه از زمان نمایش در حال تغییر است.
چقدر میزانسن‌های نمایش وابسته به طراحی صحنه است؟
در کار صحنه‌ای نمی‌توان بدون حضور دکور تصور میزانسن داشت. در اغلب کارهایم هم سعی کردم تا در طراحی صحنه دخالت داشته باشم، چون طراحی صحنه یکی از دغدغه‌های همیشگی من است. در همین نمایش هم ایده طراحی را خودم دادم چون معتقدم اگر کارگردان ذهنیت فضا و مکان را نداشته باشد نمی‌تواند دست به کاری بزند و دست و پایش بسته است. وقتی نمایشی را می‌خوانم اولین چیزی که به ذهنم خطور می‌کند طراحی فضای صحنه است بعد میزانسن و روابطی که بین شخصیت‌ها به وجود می‌آید را مدنظر قرار می‌دهم.
چقدر به کارگردانی نمایش کمک می‌کند؟
نمی‌توان از هم جدا دانست. به نوعی در هم تنیده شده‌اند. به همین خاطر هم شروع نمایش‌های من متکی بر میزانسنی است که در چهارچوب طراحی صحنه تعریف می‌شود.
بعضی از طراحان صحنه ما از این که کارگردان‌ها در امر فضاسازی نمایش و طراحی دکور دخالت می‌کنند ناراضی هستند و معتقدند این امر به موقعیت طراحی صحنه در تئاتر لطمه می‌زند، نظر شما چیست؟
من در”زنی که زیاد می‌دانست” تجربه طراحی صحنه مستقل را داشتم ولی همیشه نظراتم را به طراح دکور انعکاس دادم. طراحی صحنه باید به فضای کلی اثر کمک کند. من در صورتی کلیت کارم را به طراح صحنه می‌سپارم که خودم هیچ ایده نابی نداشته باشم. این را بگویم که بدترین روز برایم وقتی است که همه بعد از دیدن نمایش از دکور آن تعریف کنند. چون همه عناصر باید در نهایت کلیت تعریف شوند نه این که عنصری بر عنصر دیگر بچربد. و اما درباره‌ی گفته طراحان صحنه باید بگویم که این بحث صنفی است و برمی‌گردد به آسیب شناسی طراحی صحنه در ایران. من در مورد خودم فقط می‌توانم بگویم که وقتی نمایشی را برای اجرا آماده می‌کنم که ایده‌ای برای طراحی صحنه آن داشته باشم. در کشور ما طراحان صحنه بالقوه‌ای وجود دارند که نمی‌توان آن‌ها را انکار کرد ولی برای من در درجه اول خود اثر مطرح است و معتقدم چیزی که به اثر لطمه وارد کند اصلاً نباید باشد.
تاثیر نورپردازی در نمایش شما کاملاً مشهود است. بفرمائید چقدر روی نورپردازی اثر تاکید داشتید؟
نورپردازی هم خارج از ظرف اثر نیست. ما در همان ابتدای شروع اجرای نمایش به این مسائل فکر کردیم و در مورد آن به بحث پرداختیم ولی باید بگویم که از نور در جاهای بالقوه‌ای استفاده کردم. در قسمت‌هایی از نمایش بود که دیالوگ و طراحی صحنه برای نشان دادن اتمسفر و فضای کار کافی نبود و ما به همین دلیل از عنصر نور برای تفکیک این اجزا و نشان دادن حالت درونی بازیگران استفاده کردیم. خیلی مواقع ما به نورپردازی فکر نمی‌کنیم در حالی که همه این عناصر به تنهایی مهم و موثر است و وقتی در خدمت کلیت کار قرار می‌گیرد خود را نشان می‌دهد. گفتم که من همه این عناصر را جزئی از ظرف کلی نمایش می‌بینیم. نورپردازی این نمایش هم مثل میزانسن‌ها و طراحی لباس و غیره در تمرین‌ها تغییر کرد و هر بار کامل‌تر شد تا مثلاً در صحنه خداحافظی، خاموش و روشن شدن نورها در یکدیگر دیزالو و به مفهوم آن کمک می‌کند. من به نور به عنوان بازیگر نگاه می‌کنم. همان طور که سایر عناصر هم هر کدام به منزله یک کاراکتر برایم به حساب می‌آیند.
چقدر اسلایدها به نمایش شما کمک کرد؟
در مورد اسلایدها ذهنیتی نداشتم تا این که به نمایشگاه عکسی از آرش خیالی رفتیم. در نمایش یک مونولوگی وجود دارد که درباره جسد‌های سوخته و بوی ادرار و تعفن آن‌هاست. این عکس‌ها و اسلایدها در نمایشگاه خیلی به این مضمون نزدیک بود. این اسلایدها در ایجاد فضایی که ما می‌خواستیم بسیار موثر بود و یک نوع نگاه زیباشناسانه‌ای رعایت شده بود که وقتی عکس‌ها را دیدم نمی‌توانستم از آن بگذرم.
چقدر به متن نمایشنامه وفادار بودید؟
سرور نمایشنامه‌ای نوشته که کارگردان ناگزیر است به آن وفادار باشد. خیلی جاها تخطی کردیم و به گفته خود سرور این متن برداشتی است که داریوش فائزی و علیرضا اولیایی از متن کرده‌اند. شاید روایت‌های دیگری هم بتوان از این متن کرد. نمی‌توانم بگویم که وفادار نبودم چون متن یک سری قواعد ریاضی‌گونه در خودش دارد که نمی‌توان آن را حذف کرد. اگر بخواهم این نمایش را با سایر نمایش‌هایی که قبلاً کار کردم بسنجم این اثر را کامل‌تر از آن‌ها می‌دانم.