یادداشت”رحمت امینی” درباره تئاتر و درام مذهبی
متاسفانه علیرغم این که در گفتوگوها و سخنرانیها و سمینارها و ... و به ویژه در ایامی که مناسبتهای مذهبی مربوط به شهادت و وفات بزرگان دینی است، همیشه صحبت از اهمیت و ماندگاری این هنر ایرانی ـ اسلامی در میان است، اما سالهاست که به تعزیه آن چنان که در خور و شایسته آن است پرداخته نشده و این نمایش منحصر به فرد رفته رفته در حال تضعیف است.
رحمت امینی:
در یک تقسیمبندی کلی میتوان نشانههای دینی و مذهبی را در تئاتر در دو بخش مجزا مورد مطالعه قرار داد؛ در گونهای از نمایشها این نشانهها از نوع اشارات و جلوههای مستقیم هستند. در واقع نویسنده در متن نمایشی خود، به دین و مذهب آن چنان که هستند میپردازد و تلاش میکند تا با سادهترین تمهید، درامی دینی یا مذهبی بیافریند. نمونه چنین آثاری به ویژه در قرون وسطی دیده شده است. زمانی که ”آگوستین” قدیس مهر ممنوعین بر تئاتر زد، جلوههایی از این هنر ابتدا بر صحن کلیسا رخ نمود. در این نمایشها گوشههایی از زندگی، مصائب و رفتارها و کردارهای مسیح یا وقایع در ارتباط با زندگی او نمایش داده میشد تا مومنان مسیحی کسب فیض کنند.
مجریان چنین آثاری البته ادعای هنرمند بودن یا خلق اثر هنری نداشتند بلکه نیتِشان در آغاز این بود که هم خود اجری معنوی ببرند و هم دیگران را راهنمایی و ارشاد کنند.
پس از این، شکلهای نمایشی سادهی کلیسایی راه به بیرون از این مکان مقدس برد. و البته همچنان نمایش در خدمت رواج دین و مذهب بود. این نوع مجاز شدن نمایش، طبعاً با خود دستاوردهایی داشت که یکی از آنها باز شدن راههای اجرای نمایشهای غیر مذهبی بود که بحث جداگانه میطلبد.
بدین ترتیب به مصداق آن سخن معرف که”پری رو تاب مستوری ندارد” نمایش از طریق مذهب جلوهنمایی کرد و پس از طی قرنها با آغاز دوران رنسانس، فصل جدیدی در تئاتر پایه گذاری شد که با تبعیت از قدما به نئوکلاسیسم معروف شد.
در کشور ما نیز پایههای نمایش در مذهب رشد یافت که مهمترین جلوه بیرونی آن شبیهخوانی یا تعزیه بود. البته اقوال و گفتار درباره این نمایش مذهبی آئینی بسیار است. هر چند در نهایت مکاشفات بدیع و تازهای صورت نگرفته است.
متاسفانه علیرغم این که در گفتوگوها و سخنرانیها و سمینارها و ... و به ویژه در ایامی که مناسبتهای مذهبی مربوط به شهادت و وفات بزرگان دینی است، همیشه صحبت از اهمیت و ماندگاری این هنر ایرانی ـ اسلامی در میان است، اما سالهاست که به تعزیه آن چنان که در خور و شایسته آن است پرداخته نشده و این نمایش منحصر به فرد رفته رفته در حال تضعیف است.
تعزیه که نوع تکامل یافته نمایشهای روایی ـ مذهبی ایرانی است در دسته اول درام دینی مذهبی قرار میگیرد. یعنی نشانههای مستقیم دینی و مذهبی دارد و در حقیقت بازگو کننده بخشی مهم، از تاریخ اسلام است. اتفاقاً تماشاگران تعزیه از بدو پیدایش آن، با این شکل و مضمون به خوبی ارتباط برقرار کردند و آن را نه از سر تفنن و سرگرم شدن بلکه با اعتقاد و از ته دل پذیرفتند.
این گونه بود که تعزیه از گذر قرون تاکنون به حیات خود ادامه داده است و دورههای مختلف را پشت سر گذاشته است زیرا که مهمترین حامی آن مردم بودهاند و نه حکومتها یا دولتها. بنابراین یکی از رازهای ماندگاری تعزیه یا شبیهخوانی شکل گیری و رشد و نمو آن در دل تودهها بوده است.
برخی از هنرمندان تئاتر با شناسایی شیوههای ارتباط تعزیه با مخاطبان و الگو قرار دادن این شیوهها تاکنون دست به بازسازی و یا نمونهسازیهایی زدهاند که به ویژه در آنها ارتباط حسی عاطفی با مخاطب حرف اول را میزند.
از چنین نمونههایی میتوان به نمایشهای”خورشید کاروان” و”زخم مدینه” اشاره کرد. این آثار نمایشی به زعم تولید کنندگان آنها، ادعای تئاتر بودن نداشتهاند. بلکه ترکیبی از روایت، روضه و نمایش بودهاند که در صحنه تئاتر اجرا شدهاند. اتفاقاَ تماشاگران این آثار نیز عمدتاً تماشاگران حرفهای تئاتر و یا آنها که به تئاتر به عنوان هنری روشنفکرانه و مختص به قشری خاص نگاه میکنند، نبودهاند. هنگام اجرای این آثار نیز فضای سالن تئاتر رنگ و بویی دیگر و متفاوت از ایام قبل به خود گرفته است. به ویژه هنگامی که صدای گریه و زاری و استغاثه حضار این فضا را پوشانده و بوی اسفند و کندر سالن را پر کرده است.
بخش دیگری از نمایش یا درام که دین و مذهب را مطرح کرده است، در ظاهر تلاشی برای ترویج مفاهیم دینی و مذهبی و یا حتی نقد آن نداشته است، بلکه در این دسته دوم، آثاری قرار میگیرند که نگاه ایدئولوژیک نویسنده در لابهلای سطور نمایشنامه مستتر است و به اصطلاح در ”زیرمتن” جریان دارد.
جالب اینجاست که این آثار از زمان پیدایش تئاتر و عصر درام نویسان بزرگ یونان محل بروز یافتهاند. به این ترتیب آثار بزرگانی چون اشیل، سوفوکل و اوریپید به معنای اخص کلمه مفاهیم ازلی ـ دینی را در خود نهفته داشتهاند گو اینکه پس از قرنها میتوان با رویکردهای ایدئولوژیک این آثار را تحلیل و به مرحله اجرا رساند.
اما نکته اصلی این نوشتار این است که باید از هر دو دسته این آثار حمایت شود و این حمایتها اولاً بلند مدت و ثانیاً اساسی و ریشهای باشد.
شاید بهترین روش حمایت از دسته اول راهاندازی کارگاه پژوهشی کاربردی برای نمایشهای مذهبی و آیینی کشورمان باشد. اقدامی که قرار بود با تأسیس کانون نمایشهای آیینی سنتی عملی گردد، اما این کانون موفق به جریان سازی نشد و در حد اسم و گاه حرکتهای مقطعی باقی ماند.
اما سوی دیگر قضیه، تئاتر است که باید فارغ از هر نام گذازی و مناسبتی، حمایت و نهادینه شود. این گونه است که هر نویسنده با اندیشه و نگاه خود به موضوعات گوناگون از جمله دین و مذهب، رویکرد خاص خود را لحاظ میکند و از آنجا که آموزههای دینی به طور نهادین با فطرت خداجوی انسان نزدیکی دارد، نمایشنامهنویسان قطعاً روح این آموزهها را در آثار خود ساری و جاری میسازند. در واقع نمایشهایی که تحت عنوان نمایشهای دینی تقسیم بندی میشوند همان نمایشهایی هستند که در آنها مستقیماً به مفاهیم و موضوعات مذهبی و دینی اشاره میشود و انواع دیگر بی هیچ نامگذاری در خود مفاهیم دینی را سلبی و یا ایجابی دارند.
در نهایت اینکه به زعم نگارنده نامگذاری تئاتر دینی بر تعدادی خاص از آثار نمایشی نمیتواند نامگذاری درستی باشد مگر در حیطه نمایشهای آیینی مذهبی مثل شبیهخوانی که نیازمند حمایت جدی هستند.