در حال بارگذاری ...

یادداشت ”مسعود طیبی” کارگردان نمایش ”آهنگ های شکلاتی”

روزها از پی اولین گفت و گوی من با استاد اکبر رادی می گذرد. روزهای زیادی را در روبه روی ایشان در دفتر کارشان نشستم، از همه چیز سخن گفتم، این بزرگ مرد همه را می شنید و راهنمایی می کرد، دیگر تئاتر تنها بخشی از دلیل من برای در کنار استاد بودن بود، چرا که رادی کبیر می گفت: «انسان نشانم بده، انسانی گرم و معاصر که صدای جِرجِر استخوانم را در او بشنوم؛ انسانی سرشته به ایمان و رنجِ منتشر که تمامِ اعتبار و درخشش پلاتوی تو بسته به جمال اوست. 

و بی او بدان که صحنه سیاه است؛ یک غار مدرن، بی‌نور، سرد که اشباح سرگردانی در سجاف آن بیهوده راه می‌روند و آیا نوبت به غارهای مدرن و تیره‌ آغازیان رسیده ‌است؟... خوب من! همیشه یکی هست که عاشقانه بخواند». بعد از "تانگوی تخم مرغ داغ"، "خانمچه و مهتابی"، "کاکتوس"، "در مه بخوان"، "آهنگ های شکلاتی" آخرین تلاش من و گروه هنری میزانس در اجرای آثار استاد اکبر رادی است. همه گروه پیوسته در روند تمرین آثار استاد در حال کشف  هستند. نویسنده ای  که می گفت: « معنی عالم برای من همه در فرم است.» او از انسانیت می نوشت؛ از انسانی که در بند خودش است، می خواست او را آزاد کند تا معنی انسان بودن را تجربه کند، برای من که هم پایان نامه مقطع کارشناسی و هم کارشناسی ارشدم در مورد استاد رادی بوده است، نکته ای واضح و مبرهن است. 

دنیای پیچیده آثار اکبر رادی را اگر نشناسیم، تمام حرف های عمیق نویسنده را با خود به گورستان اجرا می بریم. هر چه می گذرد اجرای آثار استاد برای من سخت تر می شود. چرا که جهانی از پس جهان دیگر بر من رخ می نماید و بهت زده می گویم: خدایا چگونه رادی کبیر به چنین ساختار فکری و تکنیکی دست یافته؟ آیا من می توانم در این اثر اضافه بر این ساختار منظم و به طور موازی ایده ها و ذهنیت خود را در مقام کارگردان برای مخاطب بازسازی کنم؟ آیا خود می توانم مفهوم بزرگ انسان بودن را درک کنم که آن را انتقال دهم؟ آیا می شود به ترکیبی عالی برای اجرا دست یافت؟ و درست در همین زمان که دچار آیاها و اما و اگرها شده ام به یاد می آورم طرز اندیشه این بزرگ مرد را که می گفت: « ... زمین شخم‌خورده است و جهان منقلب شده است. یعنی که از زمین میوه‌های فصل می روید و از گوشه‌های جهان انسان برهنه ظهور می کند و من وقتی قلم به‌دست می‌گیرم، دیگر نمی دانم تاریخ چیست، اسطوره چیست، متن کهنه کدام است و ایسم‌ها و ایست‌های مکتبی چه می‌گویند و آیا این‌چه می‌نویسم، ترجمه‌ قصه‌ مولوی به یک تم روز است؟ تاریخ عهد ناصری به روایت فرداست؟ یا جست‌و‌جوی نیمه آن کارمند آویخته در اداره ثبت است؟ هرچه هست، اگر شما بتوانید با یک دانه چپق، یک قهوه‌خانه مفلوک (این فقط یک مثال برای طرز کار اندیشه‌ خلاق است.) خطوطی در نوشته رسم کنید و با ترکیب این خطوط دهشتی به ابعاد جهان بیافرینید که شیره خام تمام عناصرش از قعر لایه‌های شما جوشیده باشد، بله این جاست که یک اتفاق در حافظه‌ آینده روی داده است و شما مورچه خردی را با سحر ذهن خود بدل به یک نهنگ عظیم الجثه کرده‌‌اید.» و حال به دنبال همین مورچه خردها می گردم، شاید بتوانم من هم در ابتدا تاثیری برای خودم و در نهایت برای دیگران داشته باشم.
حال در زمان تمرین من همیشه حضور استادم اکبر رادی را حس می کنم، انگار کنار من ایستاده تا من بتوانم بر روی پای خودم بایستم و بتوانم به شناخت از انسان کامل او برسم. در سر تا سر تمرین می اندیشم که او مرا راهنمایی می کند. امیدوارم بتوانم راهنمایی های او را دریابم و اثری در خور شأن استاد رادی و تماشاگر فهیم تئاتر کشورم ارائه دهم. اما در روند تمرین "آهنگ های شکلاتی" من به این نتیجه رسیدم که این اثر را با نمایش دیگری از استاد به اسم "کاکتوس"، که قبلا به روی صحنه برده ام، تلفیق کنم.
چرا که پیوسته شباهت های شخصیت های این دو اثر مرا به سوی خود می کشاند؛ بنابراین در روند تمرینات آهسته و پیوسته شروع به جابه جایی شخصیت ها کردیم و در طول تمرینات تمام تلاش گروه بر همسان سازی این دو اثر قرار گفت  که امیدوارم نتیجه خوبی داشته باشد. بی صبرانه منتظر بازخورد اساتید، تماشاگران و اصحاب رسانه می باشم و امیدوارم سربلند از این کار و اجرا بیرون بیایم.