دیدار مجدد ادیپوس: ”سوفوکل و فروید”
به یاد دارید که ادیپوس پدرش را بر سر دو راههایی به قتل میرساند، شکل این دو راهه شبیه به حرف گامای یونانی است. باید توجه داشت سوفوکل در نظر داشته با این تقسیمبندی هندسی، دو راهه میل و جنایت را به تصویر کشد.
یادداشت مترجم:
”ژولیا ـ کریستوا”(Julia – Kriste va) روانکاو، زبان شناس و نظریهپرداز حوزه نشانه شناسی، در یکی از مجموعه سخنرانیهای خود به باز پرداخت، تشریع و تکمیل نظریاتی میپردازد که در کتاب”انقلاب در زبان شاعرانه” مطرح کرده بود.
این درس ـ گفتارها در دانشگاه پاریس هفت برگزار شده؛ جایی که کرسی زبان شناسی آن در اختیار کریستوا است. محتوای اصلی این سلسله گفتارها”طغیان” و شرح مرزهای روانکاوی و توانش آن در تحلیل عناصر مختلف علوم انسانی چون ادبیات، تراژدی و هنر است. لازم به توضیح است که مجموعه کامل این درس گفتارها با عنوان:
The Sens and non-sens of Revolt
در سال 2000 توسط انتشارات دانشگاه کلمبیا ترجمه و منتشر شده است. متن حاضر برگردان بخشی است از همین کتاب با عنوان: Oedipus Revisited: Sophocles/Freud
برای آشنایی بیشتر با آثار و اندیشههای کریستوا مراجعه کنید به:
لکان، دریدا، کریستوا نوشته مایکل پین ترجمه پیام یزدانجو نشر مرکز
بینا مَتنیّت نوشته گراهام آلن ترجمه پیام یزدانجو نشر مرکز
دیدار سوفوکل ـ ادیپوس/ عناصر طغیان در تراژدی
ژولیا کریستوا:
برگردان به فارسی علیرضا امیرحاجبی:
قدیمیترین مرجع از نوشتههای فروید درباره ادیپوس، نامه ایست خطاب به دوست خود”فلیس” به تاریخ 15 اکتبر 1897:«در این میان دلیلی برای خود یافتم: عشق به مادر و حسادت به پدر، حال میتوان این دلیل را به عنوان واقعهایی عام و همگانی در عوان طفولیت ارائه داد... چنین است که میتوان قدرت خیره کننده تراژدی ادیپوس را درک کنیم.»
این اسطوره ـ تراژدی یونانی با تسخیر، همگان را وادار به تاییدی کرد، نشأت گرفته از احساسی عام. تمامی وجوه ادیپی یکجا درون ما نهفته است. همان طور که میدانید ادیپوس دارای دو تراژدی است: ادیپوس شهریار و ادیپوس در کولونوس؛ که داستان ادیپوس شهریار نابیناست پس از کنارهگیری از قدرت و خروج از شهر. او همراه با دخترش آنتیگون عازم کولونوس میشود. به عبارت دیگر؛ حکایت مرگ پدر. سوفوکل در صدد بود با نوشتن ادیپوس در کولونوس به عنوان بلندترین تراژدی یونانی، وصیتنامه هنری خود را نیز ارائه دهد. اما توجه فروید به تراژدی”ادیپوس شهریار” معطوف بود. تراژدی متعلق به 320 قبل از میلاد. با بازخوانی متن تراژدی از تاثیر آن چه”جادوی یونانی” نامیده شده در امان نخواهید ماند.
منظری شگرف از زایش تفکری در زندگی: عشق، نفرت، گناه و ناپاکی(صفتی که امیالی چون زنا با محارم و مرگ را به خود تخصیص میدهد.)
بدون نظر به شادکامی یا ناکامیها، تنها با نشان دادن فاصله چندین صد ساله متن با خود میتوان تحت تاثیر پارادوکس این پیوست زمانی به عنوان حقیقتی کهن قرار گرفت. متنی نوشته شده در بیستوسه قرن پیش اما برای تمامی قرنهای قرن. اثری که هر چند به طور مقطعی، پی در پی با فروید به آن باز میگردیم.
چرا چنین ماندگار؟ نه این که همواره زنده است و همگیمان را با راه و روش خود پرورش میدهد؟ آیا ما با همان طریق ـ منطقی به موضوعیت بخشی و تاملات روان شناسی دست میزنیم که یونانیان باستان، آنانی که تقدیرشان را با اراده خدایان رقم میزدند؟
سوفوکل با ارائه همزمان این خوشه امیال، تجاوزات، معاصی و شادکامی ـ ناکامرواییها با ما از چه سخن میگوید؟ شاید در چنین نظرگاهی فروید با سوفوکل دیداری مجدد داشته است و این جادو را به عنوان رخدادی عظیم میشناخته. جادویی که روان انسان را به شرح امیال قوانین، تجاوزات، ناپاکی و گناه وا میدارد. منبع اصلی این متن را میتوان در یونان یافت. نه تنها به عنوان سوژه امیال(سوژهایی خالص که باید منتظر بود تا استیضاحات یهودی و تَجسم تجسداتِ خدا ـ انسانی مسیحی به طور صحیحی براساس آن منظور و طراحی شود) بلکه به عنوان نهایت منطق.
منطق سوژه امیال وجه دیگر منطق فلسفی سوژه است که همواره آن را فراموش میکنیم و همچنین وجه دیگر سوژه دانش چنان که افلاطون(347 ـ 427 قبل از میلاد) و آریستوتِل(322 ـ 427 قبل از میلاد) آن را برای ما به ارث گذاشتهاند.
میراثی همزمان با تراژدی ادیپوس. بدیهی است آن چه که سوفوکل پدید آورده است از آسمان فرو نیفتاده، بلکه زاده اسطوره، حماسههای متقدم و کلام جادویی تاریخ یونان است. صحیح است که تراژدی سوفوکل شخصیت سوژه ادیپی را خالص و شفاف به نمایش میگذارد( آن چنان که مورد علاقه فروید است) اما همزمان متنی فلسفی و علمی نیز هست. متنی برای بهترینها[بهترینها یعنی: آنانی که میخواهند بدانند. آنانی که خود را از وضعیتهای تراژیک دور نمیبینند.]
این همان چیزی است که سوفوکل در تراژدی ادیپوس تنظیم و ارائه کرده است. در این دو قطعه که به نظر”مسئله ساز بودن” موقعیت ادیپوس، سمت پنهان امیال و آشکار ساختن هوش و دانایی او را بیان میکند را انتخاب و ارائه میکنم؛
به یاد دارید که ادیپوس پدرش را بر سر دو راههایی به قتل میرساند، شکل این دو راهه شبیه به حرف گامای یونانی است. باید توجه داشت سوفوکل در نظر داشته با این تقسیمبندی هندسی، دو راهه میل و جنایت را به تصویر کشد.
دو قطعه از تراژدی ادیپوس شهریار:
1- و اینک خود را دریافتم
گناه کار و زاده گناه کار [وجود سوژه خود را چنین بیان میکند: من ادیپوس هستم سوژه امیال، دانش و فلسفه. وجود تمامی این صور در ادامه آن چه میخوانیم مستتر است.]
دو راههایی[میل و جنایت]
و سبز راهی پنهان، با درختان بلوط و راهی باریک
در آن دو راهه خون پدر را نوشیدم
و با دستانم او را برایت قربانی کردم. به یاد آر
آن گاه که مینگریستی، آن زمان که بدین جای آمدم، چه کردم؟
آوَخ از این وصلت، آه از این پیوند.
تو، مرا زادی و دگر باره فرزندان فرزندت را زادی[این جا موضوع زنا با محارم اعلام میشود.]
آنان را با شادی به مردمان نمایاندی
عروسان، همسران و مادران
ناپاکترین کردار که در گیتی تواند بود
2- بیا ـ کین گفتاری است پلید بر کرداری پلید ـ
به نام ایزدان یا بیرون از سرزمینات نهانام کن، آری
یا مرا نابود کن یا به دریا بیافکنم
تا برای ابد از برابر دیدگانت به کناری روم.
نزدیک آی تا تمامی شوربختی و پستی مرا لمس کنی[به این سلسله کلمات توجه کنید: شادی، شوربختی و گناه]
بیهیچ ترس و بیم
هیچ کس جز من توان بر دوش کشیدن بار این سرنوشت شوم را ندارد
[در این جا ادیپوس خود را از جمع عامه مستثنی و از ما دعوت میکند که خود را با این استثنائیت یکی کنیم.]
و گروه همسرایان ادامه میدهند: بدان که هیچ شادمانی گذاریی از او، در برابر رنج نگاهبانی نکرد تا آن گاه که از مرز پایانی زندگی گذشت.
یادداشت مترجم:
به دلیل ترجمه آزاد شاهرخ مسکوب از نمایشنامه”سوفکل”و عدم مطابقت بین ترجمه انگلیسی تراژدی و ترجمه فارسی آن ناچار دست به برگردان مجدد این دو قطعه از ادیپوس شهریار زده شد.
این دو قطعه از تراژدی برگردانی است از:
Sophocles,Odipus The King
On The Complete Greek Tragedies Vol.2 “Sophocles”
Trans. David Grene [Chicago university of Chicago - Press 1991 - 2:70-7
توجه کنید به تاکیدی که بر”غیر قابل انفکاک بودن رنج در مسیر زندگی انسان” میشود. ناکامی پس از خوشبختی ظهور میکند.
حال معلوم میشود زمانی که فروید در 96 ـ 1895 تراژدی ادیپوس شهریار را نبش قبر کرد چه چیز او را این چنین تکان داد و در آن نامه از چه برای دوستش سخن گفت. فروید شرح مختصری از تراژدی ادیپوس را در کتاب تفسیر خواب(1900) ارائه داده است. آن چه مورد توجه فروید بود، سخنان ادیپوس در همان بخشی است که پیش از این به آن اشاره شد.
فروید مینویسد: ما نیز مانند ادیپوس در زندگی از آرزوهای خویش که با اخلاقیات منافات دارد و طبیعت ما را به اطاعت از آن مجبور میکند بیاطلاع هستیم. هنگامی که از آن به ما خبر میدهند بیشتر دوست داریم که چشم از صحنه های کودکی خود بگردانیم... این قضیه که افسانه ادیپوس نتیجه یکی از مصالح قدیمی و انسانی رویا است با توجه به متن تراژدی شاعر یونانی ثابت شده است.
[زیگموند فروید، تفسیر خواب، ترجمه ایرج پورباقر صفحه 193]
”زندگی”، ”بیشتر دوست داریم”، ”دوران کودکی مان”. این کلمات ـ جملات نه تنها ریشه گرفته از تاثیر و احساساتی است که متن سوفوکل در او برانگیخته،(خودنگریهای فروید، سرگذشت و روابط شخصیاش با پدر و فرزنداناش) بلکه او با تفسیر سرگذشت بیماران خود به(خوانش) نظریه ـ تراژدی ادیپوس پرداخت.
موضوع به هیچ وجه بر سر این نیست که یونانیان عقده ادیپوس را تجربه کرده بودند یا نه(مثل مردم شناسی هلنی که با بحث درباره تمایزاتی که جامعه معاصر را به لحاظ ذهنی و اعتقادی از جامعه یونان باستان تفکیک میکند، فروید را خسته کرده بود. نزاعی بیمعنی) بلکه روانکاوی چون فروید یافتههای منطقی متن تراژیک به باز کشف”درون فکنی، پنهانیت و رویا دیدهگی در تجربیات روانی معاصر میپردازد.”
روان کاوی بیان مجدد تراژدی است و در بیرون و درون این کنکاش، تفکر به تولید تفاسیر روانکاوانه مشغول است. ابداعی نوین، این است روانکاوی.