در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش ”کاغذ بازی” به نویسندگی و کارگردانی ”سمیرا سینایی”

زمانی که در آغاز نمایش با آفرینش یا به تعبیری تولد، رو به رو می‌شویم، تا حدود زیادی پایان آن را نیز می‌توانیم تصور کنیم و این امر مرگی زودرس برای یک نمایش تصویری است.

مشهود محسنیان:
”کاغذ بازی” بازی با کاغذ است. ورق‌ها، برگ‌‌ها، کاغذ و مقواها، آنچه را بر روی صحنه می‌بینید، می‌سازند. اگر چه این ساختن‌ها به مفهوم واقعی کلمه صورت نمی‌گیرد و برای بازسازی برخی اشکال ناچار به سراغ عناصر دیگری باید رفت، اما در یک نگاه کلی این نمایش همان گونه‌ که از نامش بر می‌آید به کاغذ وابسته شده است و دنیایش را از کاغذ می‌سازد.
یکی از نکات قابل توجه این نمایش بدون کلام بودن آن است. شخصاً‌ اعتقاد دارم، نمایش بدون کلام از انرژی ارتباطی بیشتری نسبت به نمایش‌های سخن‌گو برخوردار است و به همین وسیله می‌تواند ارتباط گسترده‌تری را با اقشار مختلف مردم و تماشاگران، برقرار سازد. ساخته شدن مفاهیم به وسیله تصویرسازی‌های نمایشی، استفاده از موادی مثل کاغذ برای بازسازی اشکال و سر و شکل دادن به نمادها و همچنین حرکت به سوی هر چه بدوی‌تر شدن نوع ارتباط از لحاظ نزدیکی به طبیعت، همه از جمله مواردی هستند که امروزه یک نمایش را به سوی هر چه جهانی‌تر شدن سوق می‌دهند. قرار دادن این موارد به اضافه موارد دیگری از جمله تجربه، احساس، حقیقت‌گویی و رمز و راز در یک ساختار منسجم و فکر شده می‌تواند به ساخته شدن نمایشی بدیع و دارای کارکرد اجتماعی و فرهنگی منجر شود.
اگر چه این نمایش از امتیازی همچون بی کلام بودن، بهره می‌برد. اما در طول عمر حیاتش به پختگی و عمق نمی‌رسد. آنچه در این گستره بی کلام به ما نشان داده می‌شود، مفاهیم ساده‌ای است که از مرز سادگی نیز فراتر رفته‌‌اند و هر از گاه به تکرار برخی نکات منجر می‌شود که همه روز آنها را در رسانه‌های مختلف می‌بینیم. در واقع باید گفت اگر چه سادگی می‌تواند در مواردی، رمز موفقیت یک اثر هنری باشد. اما در برخی اشکال و هنگامی که در ساختاری چنین قرار می‌گیرد، باعث به وجود آمدن سادگی در مفهوم می‌شود و این امر به کلیت اثر ضربه وارد می‌کند.
یکی از مهم‌ترین موارد ضعف این نمایش، دنبال کردن یک خط بدون کشمکش و درگیریِ قابل توجه است. زمانی که در آغاز نمایش با آفرینش یا به تعبیری تولد، رو به رو می‌شویم، تا حدود زیادی پایان آن را نیز می‌توانیم تصور کنیم و این امر مرگی زودرس برای یک نمایش تصویری است. حرفی برای گفتن باقی نمانده است و تماشاگر آن قدر صبر نخواهد کرد تا پایان از پیش پیدا شده نمایش را در لفاف حرکت و موسیقی تماشا کند. او همه چیز را از پیش می‌داند. بنابراین اثر مورد نظر، جذابیت مفهومی خویش را از دست می‌دهد و در نتیجه به رغم تلاش در بعد دیگر و خلق تصاویر بهتر، باز هم نمی‌تواند مخاطب را تا لحظه آخر مشتاق و تشنه حقیقت نگه دارد. حرکت این نمایش روی یک خط مستقیم و کوتاه، قدرت پیچش و چالش را از آن گرفته است. زایش، رویش، بالندگی، سقوط و مرگ، عناصری بصری و مفهومی هستند که در تار و پود این نمایش گنجانده شده‌اند اما از راز آمیزی مورد نظر برخوردار نیستند. این نمایش با مفاهیم فوق طوری برخورد کرده است که گویی حل شده‌ترین مسایل را پیش روی تماشاگر می‌گذارد و دیگر دلیلی بر کند و کاو و شهوت دانستن وجود ندارد.
ابهام، یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت یک اثر هنری است. ابهامی که نه به عمد بلکه زائیده اصالت موضوع و ذهن درگیر و پرسشگر هنرمند باشد. نمادها و نشانه‌های ساخته شده در این اثر از جمله مواردی هستند که بارهای دیده و ساخته شده‌اند و همگان آنها را می‌شناسند. این امر کوشش تماشاگر مشتاق را برای دریافت تازه‌ای از اثر یا کشف لایه‌ای ناگفته یاحتی طرح یک سوال بی جواب، عقیم می‌گذارد و اجازه نمی‌دهد، مخاطب در دنیای تخیل خود به دنبال چیزی بگردد که شاید ناخوداگاه از طریق نمایش به ذهن او متبادر شده است.
در نهایت کاغذ بازی به بازی با کاغذ منجر می‌شود. کاغذهایی که به اشکال مختلف بریده می‌شوند یا زندگی شخصیت‌های نمایش را در خود فرو می‌برند و می‌سازند.
انسان جزیی از طبیعت است که به خاطر دور افتادن از ذات و تاکید بیش از حد بر منطق و درایت خویش، در نشانه‌ها به دنبال اصالت خود می‌گردد. نمایش ”کاغذ بازی” به دنبال نشان دادن و طرح مسایل مهم انسانی است اما بر آنهایی انگشت می‌گذارد که خصوصیت حساس بودن خود را از دست داده‌اند یا حداقل به این شکل و شمایل، کمرنگ‌تر به چشم می‌آیند.
تجربه بیشتر، تمرکز روی راستی با تماشاگر و رسیدن به اندیشه‌ای تازه برای طرح شدن، می‌تواند از کاستی‌های این نمایش بکاهد و باعث شود، عده بیشتری از انسانها بتوانند ارتباط ذهنی خویش را با آن نگهدارند و در نگاه و تفکر و اجرای آن بیشتر سهیم شوند.