در حال بارگذاری ...
...

بیانیه”زبان پاک” نوشته آنتونن آرتو

از انسان نپرسید که راضی و خشنود است یا نه، بلکه از او بخواهید فقط آرام و خاموش باشد، تا به جایگاه و یافتن جایگاهش معتقد شود.

برگردان به فارسی: علیرضا امیرحاجبی
اگرچه نه به خیر اعتقادی دارم، نه به شر. با این که تمایل شدیدی به تخریب دارم و اگرچه نکته‌ایی در نظم و اصول آن نمی‌یابم تا بتوان به طور عقلانی با آن موافقت کرد، با این حال شعور بنیادین را همواره در جسم و تن به همراه دارم.
من تخریب می‌کنم، زیرا هر آن چه ناشی از تعقل است را نه قابل اعتماد می‌دانم و نه معتبر. تنها به آن چیز باور دارم که با آشکارگی مغز استخوانم را بلرزاند. نه آن آشکارگی که از تعقل به من نشانی می‌دهد. من به درجاتی از حالت‌های عصبی دست یافته‌ام و اینک احساس می‌کنم توان سنجش و ارزیابی آن را به دست آورده‌ام. این آشکارگی در قلمرو خالص و بی‌پیرایه جسم است که با مناسبات عقلانی پیوندی ندارد. کشمکشی جاودانه بین عقل و دل را در تن احساس می‌کنم. اما در این تن همه چیز شسته شو یافته و پاک و پالیده شده است. در وسعتی سنجش ناپذیر و تاثیرگذار”تصاویر” هوشمندانه به دست حالت‌های عصبی شکل می‌پذیرند. تصاویری که مرغوبیت عقل مدارانه و برهنه‌شان را پیش از این مردود اعلام کرده و این آن چیزی است که پی جویش بوده‌ام.
شکلی از مفهوم که در درخششی فعال، ”چیز” را به درون خود انتقال دهد. مفهمومی که مرا بر فراز نوای آفرینش برساند. هیچ تصویری مرا خشنود نمی‌کند، جز آن که هم زمان آگاه گرداند و هم ذات خود را به بهترین شکل وضوح و روشنی بخشد. ذهن من عللی استدلالی را پذیرفته است که خواهان به چنگ آوری چرخ‌های کنش ـ گرایشی مطلق و نوین‌اند. این برایم چونان یک باز ـ سامان‌دهی متعال است که تنها با قوانین غیر منطقی امکان پذیر خواهد بود. آن جاست که پیروزی کشفی نوین محقق می‌شود.
این مفهوم که مابین بی‌نظمی مخدرات گم شده بود هم اکنون خود را در بینشی عمیق، متضاد و ذهنی نمایان کرده است.
”بینشی در خواب”، ”خواب آگاهی” .این پیروزی ذهن را فراتر و برتر از خود ذهن می‌ایستاند و هر چند که به وسیله عقل کم نشدنی است اما تنها درون ذهن جریان دارد. نظم، شعور و مفهوم آشوب است که تن به تفسیر معنی آشوب نمی‌دهد و آن گاه که تفسیر شود از دست می‌رود، گم می‌شود.
”منطقِ بی‌منطق”. و این تمام آن چیزی است که درباره‌اش می‌توان گفت. نا عقلیتِ روشن و درخشان‌ِ من از آشوب نمی‌هراسد. من ذهنیت را انکار نمی‌کنم. تنها خواهان انتقال ذهن به دیگر مکان‌ها هستم. انتقالی ذهنی با قوانین و عناصر مخصوص به خود. خود را تسلیم سازکارِ نظامِ جنسی ذهن نمی‌کنم، اما درون این سازکار و به طور معکوس در صدد جداسازی اکتشافاتی هستم که عقل روشن نتوانسته آن‌ها را گردآوری کند. من خود را به التهاب رویاها واگذارده‌ام. اما تنها در نظمی که مرا به سمت قوانین نوین راه بری کند، در جست‌وجوی تکثیر، موشکافی و بصیرتِ دیوانگی و جنون هستم. نه ناسنجیده و نه چون پیشگویان. آن جا چاقویی است که فراموشش نکرده‌ام تیغی که نیمه سمتی را در رویا دارد، تیغی که درون خود جای دادم و رخصت نزدیکی به مرزهای شعور و احساس روشن(Lucide) و پاک را نخواهم‌اش داد. شعوری در این تصاویر وجود دارد. تصاویری پاک‌تر از تصاویر لبریز از حیات. تصاویری که در فوران و بیرون ریختگی آنی و بی‌درنگ ذهن با ترکیبی اشاره به سمت حیوانات می‌کند. این احساس و شعور اغفال کننده مطابق با قوانینی که از درون خود استخراج شده، همه چیز را سامان می‌بخشد. سامانی خارج از حیطه‌های تفکر یا خودآگاهی باطل و خنثی شده. در قلمرو رفیع تصاویر، توهم به شایستگی در حال سخن‌گویی است. این تمامی آن دلایلی است که هبوط و نزول شعور نوین را در زندگی واقعی ایجاب می‌کند.
حقیقت زندگی در پیروی از پیشامدهاست.
«ذهن انسان زهرآلود و مسموم مفاهیم است.»
از انسان نپرسید که راضی و خشنود است یا نه، بلکه از او بخواهید فقط آرام و خاموش باشد، تا به جایگاه و یافتن جایگاهش معتقد شود.
اما به واقع، تنها دیوانگان آرام و خاموش‌اند.


منبع: http://members.aol.com