گفتوگو با کارگردان نمایش”سحر و گامبالو”
سحر و گامبالو”نوعی آموزش مذهبی است، یک آموزش ضمنی درباره به سن تکلیف رسیدن دختران و روزه گرفتن آنها در این دوره داریم.اما انگیزه اصلی من در این نمایش، ایجاد لحظات شاد برای کودکان است.
مریم منصوری:
”سحر و گامبالو” آخرین روزهای اجرایش را در تالار هنر میگذارند. این نمایش به نویسندگی سیدحسین فداییحسین و با کارگردانی علی فرحناک، کاری در حوزه نمایش کودک است که به روایت ماجرای روزه گرفتن سحر 9 ساله و مقابله او با وسوسه خوراکیها میپردازد.
در اوضاع نابسامان نمایش کودک، این نمایش هم مانند اغلب کارهایی از این دست، میکوشد با استفاده از موسیقی، شعر و عروسک فضای بهجت آفرینی را برای کودکان به وجود بیاورد. اما در آفرینش این فضای شاد، چقدر از الگوهای درست نمایشی استفاده میشود و تا چه تا حد نمایشگران ما به هوش سرشار کودک امروز باور دارند، حدیث دیگری است.
بفرمایید پیش از این هم در حوزه نمایش کودک، کار کردهاید؟
من تاکنون حدود هفت نمایش در این زمینه کار کردهام، منتها گرایش اصلی من، کار کودک نیست. بیشتر کارهای من برای مخاطب بزرگسال بوده است.
امکان دارد در مورد آن کارها، بیشتر توضیح دهید؟
اکثر کارهای من در شهرستان قم انجام شده است. البته در جشنواره سراسری تئاتر فجر، دو بار حضور داشتهام. یک بار با نمایش”هزار و دومین شب شهرزاد” که فکر میکنم در جشنواره چهاردهم بود و با نمایش دیگری به نام”به گِل نشستگان” در جشنواره سیزدهم حضور داشتم. البته در زمینه تئاتر دفاع مقدس هم با نمایش”مثل سوسوی فانوس آویخته” سال گذشته در جشنواره سراسری تئاتر دفاع مقدس حضور داشتم. بیشتر فعالیت من در حوزه بازیگری و کارگردانی است.
چرا با این سابقه کار در حوزه بزرگسال و دفاع مقدس، به سوی کار کودک آمدید؟
فکر میکنم صداقت و ارزشی که کار کودک به لحاظ تاثیرگذاری دارد، شاید هیچ کار دیگری نداشته باشد. شخصیت مخاطب بزرگسال، شکل گرفته و کم پیش میآید که کسی در سن بزرگسالی دچار تحول و تغییر بزرگی شود و یا برای پذیرش و آموزش چیزی، آمادگی داشته باشد اما در کار کودک، این طور نیست و اگر نمایش خوب و دقیق کار شده باشد، تاثیرگذار است و کودک آن را تا مدتهای زیاد با خودش حمل میکند و به لحاظ این تاثیرگذاری، یک کار کودک خوب، میتواند همپای ده کار بزرگسال دارای اهمیت باشد اما مفاهیمی در زندگی بزرگترها وجود دارد که به کار کودکان نمیآید و چون خود ما هم از طیف بزرگسال جامعه هستیم، گاهی نیاز به پرداختن به این موارد را هم احساس میکنیم.
شما به تاثیرگذاری و آموزش، در حوزه تئاتر کودک اشاره کردید، آیا تا به حال در مورد نیازهای آموزشی کودکان بررسی کردهاید و رویکرد خودتان به این مورد، چگونه است؟
بخش عمده زندگی کودک، شادی است و مهمترین نکته، این است که کودک از زندگیاش لذت ببرد و پس از آن پیام رسانی و آموزش، اهمیت پیدا میکند. در کار”سحر و گامبالو” هم ما یک آموزش ضمنی درباره به سن تکلیف رسیدن دختران و روزه گرفتن آنها در این دوره داریم. به هر حال این کار نوعی آموزش مذهبی است، در کنار بقیه آموزشهایی که به کودک داده میشود. اما انگیزه اصلی من در این نمایش، ایجاد لحظات شاد برای کودکان است.
چرا در این نمایش برای ایجاد لحظات شاد، از ترانههای فانتزی کودکانه استفاده نکردهاید؟ شعرهایی که بتواند قوه تخیل کودکان را پرورش دهد؟
اگر در دوره تمرین، احساس میکردم در قسمتی از نمایش میتوانم از این ترانهها استفاده کنم، این کار را انجام میدادم. اما من به چنین نتیجهای نرسیدم. الان شاید با دقت بیشتر و مشورت دوستان، این کار امکان پذیر باشد.
به طور کلی به نظر میرسد، شعرهایی که در این کار استفاده شده، با جابهجایی برخی از کلمات، یک حالت موزون پیدا کردهاند.
به هر حال نظرها متفاوت است و امکان دارد من این طور فکر کنم که تمام موسیقی و اشعار این کار کودکانه است چون کسی که موسیقی این کار را ساخته در حوزه موسیقی کودک، تخصص دارد. اما این را باید قبول کنیم که هر کاری، کامل نیست.
به هر حال بسیاری از خوراکیها برای کودکان جذاب است. اما شما که روی بار آموزشی کار، تکیه دارید، چرا از حضور کودکان و درگیر شدن و سوال و جواب آنها با صحنه در مورد انتخاب خوراکی خوشمزه استفاده کردید و نه یک مورد بهتر با بار آموزشی بیشتر. در این شیوه بچهها فقط فریادهایی درباره خوراکی خوشمزهتر زدهاند. هیچ معنای دیگر برای کودک در این موقعیت ساخته نمیشود حتی نشانهای که ته ذهنش بماند و به فرض در دوره نوجوانی از آن نشانه به معنای دیگری برسد.
من فکر میکنم این کار را انجام ندادهام. شخصیت”گامبالو” به عنوان یک وسوسهگر، به نوعی تجسم شیطان است. در این کار گامبالو شیرین و جذاب است و رنگ آمیزی لباسش حتی با دیگران، متفاوت است اما هدفش این است که کودک روزهدار را گول بزند تا غذا بخورد. این یک اتفاق ساده اما در محدوده ذهنی و زندگی کودکان است. در حالی که این قصه، برای مخاطب بزرگسال، معنایی ندارد اما امکان دارد یک کودک در دوره نوجوانی به این نتیجه برسد که همیشه چیزهای بد، با ظاهر بد نزد ما نمیآیند.
چرا گناه را به بچهها معرفی کردید به جای این که از شیوه دیگری برای برانگیختن شوق کودکان برای انجام کارهای خوب استفاده کنید؟
در داستانها، اسطورهها و ... فقط خوبیها بیان نشدهاند. در قصه معروف”شنگول و منگول” هم این تضاد اصلی درام وجود دارد. حضور خیر و شر را باز هم در این قصه میبینیم و از ابتدای خلقت، این دو عنصر وجود داشتهاند. اتفاقاً برای پایاننامه دوره کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی درباره جنبههای دراماتیک قصههای قرآنی کار کردم و متوجه شدم در بسیاری از قصههای قرآنی، شخصیتپردازی، تضاد و ... وجود دارد و بسیاری از این کشمکشها در آنها هم وجود دارد که در کار کودک، همه اینها به موارد سادهتر تبدیل میشوند.
چرا برای خوردنیها از عروسک استفاده کردید؟
فکر میکردم با این شیوه، تنوع بیشتری به کار داده میشود چون ما دو بازیگر داریم و موجودی بین بازیگر و عروسک با لباس و گریم خاص و درکنار اینها، حضور عروسکها تنوع بیشتری به کار داده میشود.
فکر نمیکنید قابلیت حرکتی عروسکها خیلی پایین است؟
این نکته را قبول دارم. چون در زمینه کار عروسکی و عروسک سازی، تخصص آن چنانی در شهرستان قم وجود نداشت این عروسکها به این شکل باقی ماند. البته به نظر من حجم بزرگ عروسکها به ما کمک میکند تا با آنها ارتباط برقرار کنیم و در مرکز توجه قرار گیرند.
وضعیت تئاتر کودک را چطور میبینید؟
به هر حال تئاتر کودک هم یکی از شاخههای تئاتر ما است و وقتی که آن ریشه اصلی بیمار باشد بقیه را هم در برمیگیرد و شاید به این خاطر است که برنامهریزی و مدیریت درستی در تئاتر کشور وجود ندارد و مشکل اصلیتر آن که هنوز به تئاتر به شکل یک ضرورت نگاه نشده است. در مورد سینما این اتفاق افتاده است و یکی از نشانههایش این است که در فرهنگ و ارشاد، معاونت سینمایی داریم اما تئاتر ما در حد یک مرکز هنرهای نمایشی باقی مانده است.