گفتوگو با کریم جوانشیر، کارگردان نمایش”حراج” نوشته یوکیو میشیما
می خواستم تقابل بین سنت و مدرنیسم و در نتیجه برتری جستن هیچ کدام بر دیگری.میشیما معتقد است که سنت و آداب و رسوم در کنار مدرنیسم تعریف و معنی مییابد. من هم به نوبه خودم بر همین مساله دست گذاشتم و آن را در مرکز دیدگاهم قرار دادم.
جمال جعفریآثار:
اشاره:
نمایش”حراج” نوشته یوکیو میشیما و به کارگردانی کریم جوانشیر، در سالن اصلی تالار مولوی به روی صحنه رفت. یوکیو میشیما از نویسندگان بزرگ ژاپن و یکی از عجیبترین نویسندگان جهان است. زندگی پرفراز و نشیب او و مرگ عجیبش از او نویسندهای ماندگار در جهان ساخته است. حراج یکی از نمایشنامههای کوتاه میشیما است و مانند سایر آثارش روح طبیعتگرایی و وفاداری به طبیعت در آن موج میزند.
در خصوص اجرای نمایشنامههای خارجی باید چه تصمیمی اتخاذ کرد تا بتوان با اجرای درستی از آن در ایران روبرو شد؟ به این معنی که مثلاً تئاتر ژاپن از بسیاری نشانهها و سمبلها برای تعریف خود استفاده میکند. چطور میتوان به تماشاگر ایرانی که این نشانهها را نمیشناسد، اجرایی متفاوت نشان داد؟
در ابتدا باید بگویم اگر کار تحقیقی و پژوهشی در این رابطه صورت نگیرد نمیتوان اجرای درستی از کارهای خارجی انتظار داشت. به خصوص نمایشنامههای شرقی که دارای فرهنگ و آداب و رسوم مختلف و متعددی هستند و باید به همه آنها توجه و دقت کرد. ما در این خصوص تلاش زیادی کردیم حتی رایزنیهایی هم با سفارت ژاپن داشتیم و از آدمهایی که به ژاپن رفته بودند و آشنایی کامل با فرهنگ، آداب و رسوم آنها داشتند مصاحبه و تبادل نظر کردیم. البته این مساله در مورد متنهای فرنگی صدق نمیکند چون هم اجراهای زیادی از آنها دیدهایم و هم ارتباط بیشتری با آنها داشتهایم و فرهنگ آنها از دیرباز در جامعه ما قابل مشاهده بوده. از آنجایی که همه این تلاشها برای مخاطب صورت میگیرد تا بتواند به راحتی با نمایش ارتباط برقرار کند به همین خاطر زیاد در قید و بند این مساله نبودیم که حتماً یک نمایش ژاپنی با فرهنگ و آداب و رسوم خاص آن کشور را نشان بدهیم. مسلماً تماشاگر ایرانی نمیتواند با رفتارهای نامأنوس مثلاً فرهنگ ژاپنی ارتباط برقرار کند، ضمن این که مهمترین دغدغه من در اجرای این نمایش انتقال پیام انسانی و جهانشمولی که در آن نهفته است، بود. مشکلی که”کیوکو” دارد مشکل همه انسانها میتواند باشد، در همه جای دنیا ممکن است زنی به خاطر خیانت معشوقه و یا شوهر به صورتش اسید بپاشد و این مختص فرهنگ ژاپن نیست. سوای این که پیام انتهایی نمایش برای من اهمیت داشت. کیوکو در مواجهه با آینههای متعدد و انعکاس صورتش در چندین آینه به این نتیجه میرسد که باید با طبیعت آشتی کند و با آن تعامل داشته باشد در واقع به یک خودآگاهی و باور مجدد میرسد که مترادف این شرایط را در اشعارمان داریم:«خود شکن آینه شکستن خطاست» کیوکو دیالوگی دارد که پیام انسانی خودش را در آن اعلام میکند. ای مردم یا زنانی که مشکل مرا دارید اگر به سمت کاری بروید که من رفتم به همه زیباییها خیانت کردهاید و زشتی را ترویج دادید. این که ما چقدر موفق بودیم دیگر از عهده اراده ما خارج است. باید تماشاگران نظر بدهند. ضمن این که خیلی دست و پایمان بسته بود و با امکانات محدود روبرو بودیم.
در شیوه اجرایی نمایش چقدر به متن میشیما نزدیک شدید و چقدر سعی کردید آگاهانه از آن دور شوید؟
ادبیات میشیما سرشار از کنایه و نگاه تمثیلی به جهان است. این عتیقه فروشی که مکان اصلی نمایش است در واقع جهان ما را تشکیل میدهد. جارختی در واقع جایگاهی است که وقتی انسانها در آن قرار میگیرند هر کدام برداشت خودشان را از آن مکان میکنند. برای اجرای این موضوع ما در متن دست بردیم، بسیاری از شخصیتهایی که شما در این نمایش میبینید در نمایشنامه وجود ندارند و ما تعدادی از آدمهایی که در عتیقه فروشی میبینید را خودمان ساختیم.
چرا؟...
به دلیل این که آن آدمها در متن اصلی هیچ رنگی نداشتند و فقط بستری را آماده میکردند که صاحب عتیقه فروشی با کیوکو شود. من برای این آدمها تعاریف و دیالوگهایی متمایزی نوشتم و آنها را به شخصیت نزدیک کردم. با این کار دیدگاههای متنوعی را در کار ایجاد کردم البته مشکلاتی هم داشتیم، مثلاً کیوکو در متن اصلی یک رقاصه است و چون در ایران مابهازای بیرونی نداریم برای همین مجبور شدم رقاص را به بازیگر تغییر بدهم. در مجموع سعی کردیم به ساختار و ماهیت نمایشنامه میشیما وفادار باشیم و آن اتفاقی که خواست میشیما در نمایش بود را ارج نهیم.
و آن اتفاق چه بود؟
تقابل بین سنت و مدرنیسم و در نتیجه برتری جستن هیچ کدام بر دیگری. میشیما معتقد است که هر کدام از این اتفاقها جایگاه خودشان را دارند. سنت و آداب و رسوم در کنار مدرنیسم تعریف و معنی مییابد. من هم به نوبه خودم بر همین مساله دست گذاشتم و آن را در مرکز دیدگاهم قرار دادم.
چه تمهید اجرایی برای رسیدن به این مهم اتخاذ کردید؟
سعی کردم یک فضای مدرن را غالب نمایش قرار بدهم. ما در بسیاری از نمایشها شاهد بودیم که مثلاً طراحی صحنه مدرن است ولی شیوه اجرایی و بازیگری چیز دیگری است. سعی ما بر این بود که از طراحی صحنه و نور گرفته تا شیوه کارگردانی و بازیگری همگی در کنار هم برای تعریف نمایش قرار بگیرند و دوگانگی اجرایی در آن دیده نشود. در طراحی صحنه که بر عهده خودم بود سعی کردم با چینش اشیاء و قرار دادن در ورودی جلوی صحنه و چیدن تماشاگر و میزانسنهایی که بازیگران پشت به تماشاگران اجرا میکنند به این مهم دست یابم. سعی کردم نه یک نمایش رئالیستی داشته باشم و نه یک کار فرمی مدرن. خودم را به فضای نمایش سپردم و سعی کردم تا همه این عناصر را در کنار هم داشته باشم و تعریف کنم.
من هنوز پاسخ سوال اولم را نگرفتهام. میتوانید کمی جزئیتر به ما بگویید که چقدر از این نمایش را آداپته و به فرهنگ تماشاگر ایرانی نزدیک کردید و چقدر به متن و فرهنگ نمایش وفادار بودید؟
تعریفی که میشیما از آدمهای نمایشش دارد این است: آدمهایی که غرب زدهاند ولی چهرهشان ژاپنی است. اما این آدمها باورهای سنتی دارند. مثلاً یکی از این آدمها که کت شلوار و کروات زده، سراغ شمشیر سامورایی میرود و یا آن کسی که مذهبی است یک دیگ قدیمی را برای خاکستر مردهاش انتخاب میکند. ما در فرهنگ شرق نگاه ویژهای به طبیعت داریم. این تمثیلی است که در همه آثار میشیما وجود دارد. من برای این که بتوانم روح این موضوع را در دیالوگهای نقشها حاکم سازم. دیالوگی را جایگزین کردم که در آن شخصیتها ناچار میشدند تا علاقهاشان را به یک حیوان بیان کنند و هر کدام یک حیوان را انتخاب کنند. در واقع سعی کردم با بیان این دیدگاه به نوعی شخصیت بازیگران را با حیوانی که انتخاب میکنند به صورت کنایی نشان بدهم.
چرا شخصیت کیوکو با این که بازی کاملاً رئالیستی دارد ولی رقصهای فرمی و ژاپنی میکند. آیا این تضاد در نوع بازی او تاثیر نگذاشته است؟
طراح حرکات موزون ما برای یک رقصنده طرح ریخته بود. در بازبینی ما نتوانستیم لزوم شخصیت رقصنده را برای اجرا توجیه کنیم برای همین مجبور شدیم این شخصیت را از رقصنده به بازیگر تغییر دهیم. این تغییر باعث شد با توجه به مدت زمان کمی که تا اجرا داشتیم شخصیتی بسازیم که عنصر رقص و بازیگری را در کنار هم داشته باشد. هر چند این رقصها را هم از نمایش”کابوکی” گرفتیم و بعد از دیدن چندین فیلم و عکس به آن رسیدیم ولی سعی بر آن بود که او بازیگر نمایش کابوکی باشد. با همه اینها توجه به این اصل داشتیم که مخاطب ما ایرانی است و باید با توجه به سلیقه او نمایش را پیش ببریم. برای همین الزامی نمیدیدیم که حتماً باید مناسبات رفتاری یک ژاپنی در نمای ما هم وجود داشته باشد. ضمن این که کدها و نشانههایی از خود جا گذاشتیم که فضای ژاپنی را به ما میدهند و در عین حال مخاطب ما با آن ارتباط برقرار میکند.
چقدر آداپته شدن نمایشهای خارجی را ضروری میبینید؟
خیلی زیاد. چون ما تماشاگر خاص نداریم. دیروز شاهد بودم یک سرباز هم در بین تماشاگران ما حضور دارد. برای همین ما در درجه اول به تماشاگر ایرانی توجه داریم اگر متن طوری اجرا شود که صرفاً آداب و رسوم بومی و منطقهای نمایش را بررسی کند ما مخاطبانمان را از دست میدهیم و باعث بیگانگی آن با تماشاگر خود میشویم چون رفتار بازیگر در کنار گفتوگو و دیالوگ است که معنی پیدا میکند. اگر او رفتاری بیگانه داشته باشد، تماشاگر هم رغبتی برای گوش دادن به او نمیکند و نمیتواند ارتباط برقرار کند به همین خاطر بسیاری از المانهای ما آگاهانه و عمدی بوده و در راستای هدفی بوده که قبلاً به آن اشاره کردم. خوشبختانه من بعد از صحبت با تماشاگران متوجه شدم آنها ارتباط خوب و راحتی با این نمایش برقرار کرده و به آسانی نشانهها و المانهای ما را دریافت کرده بودند. این نمایشی است که میتواند مخاطب عامه را راضی نگه دارد و خوب جای بسی خوشحالی است.
این چندمین اجرای شما به عنوان کارگردان است؟
من برای اولین بار است که سراغ یک متن خارجی رفتم. قبلاً نمایشهایی را اجرا میکردم که نویسندهاش خودم بودم.
چقدر از کارتان راضی هستید؟
خدا را شکر، استقبال خوبی از نمایش من شده است. فکر میکنم که 20 اجرای دیگر هم داشته باشیم. فکر میکنم نمایش من قابل توجه باشد چون بعد از اجرایی که استاد بیضایی داشتند تا به حال کسی سراغ متنی از میشیما نرفته است شاید در نوع خودش قابل توجه باشد.