در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از همایش بزرگداشت استاد اکبر رادی، نمایشنامه نویس

روز گذشته تالار خانه کوچک نمایش در دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی محل برگزاری جشنی باشکوه به مناسبت سالروز بزرگ مرد ادبیات نمایشی ایران، اکبر رادی بود. دقایقی پیش از آغاز برنامه، جمعیت قابل توجهی که اکثر آن‌ها را جوانان و دانشجویان رشته هنر تشکیل می‌دادند، جلوی در ورودی تجمع کرده و منتظر شروع مراسم بودند.


احمدرضا حجارزاده:روز گذشته تالار خانه کوچک نمایش در دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی محل برگزاری جشنی باشکوه به مناسبت سالروز بزرگ مرد ادبیات نمایشی ایران، اکبر رادی بود. دقایقی پیش از آغاز برنامه، جمعیت قابل توجهی که اکثر آن‌ها را جوانان و دانشجویان رشته هنر تشکیل می‌دادند، جلوی در ورودی تجمع کرده و منتظر شروع مراسم بودند. این انتظار اما، مدت زمان زیادی به طول نمی‌انجامد و پس از لحظاتی علاقه‌مندان به استاد رادی، یک به یک وارد سالن کوچکی می‌شوند که پوشیده از صندلی‌های تنگاتنگ است و با وجود انبوه صندلی‌ها، خیل مشتاقان از تعداد آن‌ها بیشتر است و بر همین اساس، عده‌ای مجبورند ایستاده برنامه را از نظر بگذرانند. بخشی از دیوارهای سالن با پارچه‌ مشکلی پوشیده شده‌اند و روبه‌روی دیواری که مقابل صندلی‌هاست یکی از پوسترهای برنامه با عنوان درشت”آهسته با گل سرخ” نصب شده است و این عنوان نام یکی از نمایشنامه‌های رادی را در ذهن تداعی می‌کند. تا قرار گرفتن مجری جلسه در جایگاه، راهنمایان تالار، مهمانان را به نشستن در جای مناسب تشویق می‌کنند و در این میان موسیقی ملایمی که قطعاتی بی‌کلام برای پیانو از آلبوم”تنها در باران” است در فضا طنین‌انداز می‌شود. پیشکستوتان و ریش سفیدان فعال یا مرتبط با تئاتر به نوبت پیدایشان می‌شود و در ردیف جلو و پهلو به پهلوی اکبر رادی که از آغاز برنامه آهسته و آرام چون گل سرخ نشسته و منتظر است، می‌نشینند. سرانجام برنامه با بیست دقیقه تاخیر و پس از ادای احترام حاضران در سالن به سرود ملی جمهوری اسلامی و قرائت آیاتی چند از کلام‌الله مجید آغاز می‌شود و سالن به تدریج غرق در سکوت می‌شود.
استاد مسلم درام نویسی ایران، متولد ماه مهر
مجری جلسه حسام منظور، سخنان خود را با جملاتی در ستایش اکبر رادی آغاز می‌کند و پس از قرائت خلاصه‌ای از زندگی پرفراز و نشیب از تولدش در دهم مهر ماه 1308 در رشت تا سوابق او در تحصیل، تدریس، مطالعه و پژوهش‌هایش در حوزه ادبیات و به خصوص ادبیات دراماتیک و نگارش و چاپ اولین نمایشنامه خود با نام”روزنه آبی” و در سال 1341 او را استاد مسلم درام‌نویسی ایران می‌نامد و در این لحظه است که استاد اکبر رادی از جای خویش برمی‌خیزد و رو به تماشاگران برنامه تعظیم و از آن‌ها قدردانی می‌کند که با تشویق‌های بسیار پرشور آن‌ها مواجه می‌شود. پس از قرائت پیش‌نویس شده مجری برنامه، رحمت امینی نمایشنامه‌نویس و مدیر گروه نمایش دانشکده جای او را می‌گیرد و سخنان کوتاه خود را با اشاره به این که خانه کوچک نمایش در واقع خانه امید دانشجویان رشته نمایش دانشکده هنر و معماری است که پیشینه خاصی دارد، شروع کرد. امینی در ادامه گفته‌هایش افزود:«ما از استاد رادی خواستیم که به مناسبت بازگشایی خانه کوچک نمایش، قدم خیرشان را در این سالن کوچک اما به وسعت اندیشه‌ها و افکار و کردار دانشجویان تئاتر بگذارند و امیدوارم بتوانیم به یمن قدم ایشان کار را شایسته شروع کنیم و ادامه دهیم.» امینی در ادامه خاطر نشان ساخت قرار بر این است که برای استادان طراز اول و شایسته تئاتر کشور، چنین برنامه‌هایی برگزار شود که در اولین گام استاد رادی انتخاب شدند. استاد بالازاده معاون و سرپرست دانشکده نیز از برگزاری این مراسم برای یکی از شخصیت‌های عالی‌ رتبه تئاتر ایران اظهار خرسندی کرد و گفت من خوشحالم که اولین بزرگداشت در این مکان به آقای اکبر رادی اختصاص یافت. پس از این سخنرانی‌های کوتاه، چیستا یثربی، نمایشنامه ‌نویس، کارگردان، منتقد و نویسنده به عنوان نخستین سخنران این جشن‌نامه پشت تریبون قرار گرفت و متن آماده‌ای را قرائت کرد.
ارمغانی آن سوی دیوار تنهایی
یثربی پیش از روخوانی متن مکتوب خویش، به ذکر خاطره‌ای شخصی پرداخت که چگونه برای تفهیم درس شخصیت‌پردازی، مطالعه یکی از نمایشنامه‌های استاد اری”شب روی سنگفرش خیس” را به دانشجویانش پیشنهاد می‌کند. پس از این یثربی خوانش نوشته خویش را این‌گونه آغاز کرد:«اکبر رادی نمایشنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس و باز هم نمایشنامه‌نویس. نگفتم استاد اکبر رادی که در استادی نمایشنامه‌نویسی چون او هیچ تردیدی نیست. آن هم برای نسل من و نسل پس از من که نمایشنامه‌نویسی را در کلاس‌ها و دخمه‌های تنگ و تاریک دانشگاه‌ها بلکه از محفل نمایشنامه‌های قرص و محکم نمایشنامه‌نویسانی چون اکبر رادی آموخته‌اند. هنر نمایشنامه‌نویسی با گذر از برشت و دوزخ نمایشنامه‌، آدم‌ها و موقعیت‌هایش. اکبر رادی ستایشگر زندگی با همه شکوه و رنج‌های آن، و این حداقل تجلیلی است که از او می‌توان کرد. از پایمردی‌اش در عرصه قلم زدن برای تئاتر و اصالتاً برای تئاتر و اهدای خلاق‌ترین سال‌های عمرش به صحنه تئاتر ایران، آن هم در محاصره بی‌تفاوتی و بعضاً بی‌توجهی جامعه‌ای که هنوز ارزش و عدالت این هنر کیمیاگر را در نیافته است و هنوز فرق دلسوختگی را با دلفروشی نمی‌داند. آری پایمردی نمایشنامه‌نویس در خلق جهان‌های رنگارنگ ذهنی برای رنگ بخشیدن به زندگی ما آدم‌ها. ما آدم‌های معمولی‌تر. مگر نه این که به قول”کامو” هیچ هنری بزرگوارتر و جهانشمول‌تر از نمایشنامه‌نویسی نیست؟ چرا که باز به قول کامو، تئاتر جای واقعیت است و واقعیت دردناک است. هنرمند را زودتر از موعد، زودتر از تقدیر، فرسوده و رنجور می‌کند. به خواب و خلوت شبانه او هجوم می‌آورد اما با این همه تمام نیرنگ‌های دنیا هرگز مانع آن نخواهد شد که نمایشنامه‌نویس راستین دست از نوشتن بردارد و تسلیم سرآیدهای اجتماعی و پیش داوری‌های معمول شده و یا چیزی را ابراز کند که به آن اعتقادی ندارد. شاید به همین دلیل کامو می‌گوید تئاتر و نمایشنامه‌نویسی بالاخص، نشانه عالی‌ترین مظهر ادبیات است چرا که به رموز دل‌ها و حقیقت‌ نهان موجودات دست می‌یابد و این یعنی پذیرفتن رنج آفرینشگری تا عضو و استخوان، شیوه‌ای که اکبر رادی در زندگی برمی‌گزیند.»
یثربی در ادامه گفته‌هایش افزود:«مهم نیست که این آفرینشگری براساس تجربه‌های واقعی یا خیالی باشد که به قول رادی در کتاب”مکالمات” اگر هنر شکل ذهنی شده پاره‌های نامنظم هستی است که با کلمه یا رنج و آهنگ و تصویر، تبدیل به اثر می‌شود دیگر چه اهمیتی دارد که نمایشنامه از دل واقعیت‌های ورودی به ذهن و تجربه‌های درونی شده جوشیده یا این که سراسر جعل بوده و از خیال محض نشأت گرفته است؟ این مهم است که ما از بطن واقعیت و خیال، هنری به دنیا بیاوریم که خواننده بی‌هیچ گونه ایهامی لمس و رویتش کند... آری، از بطن واقعیت و خیال و این است راز شخصیت پردازی غریب نمایشنامه‌های اکبر رادی. شخصیت‌هایی که در پایان همواره ما را در برابر این قضاوت دردبار قرار می‌دهند که چگونه سرنوشت و اجتماع موجودی را از جمع دیگر موجودات از این توده درهم جدا می‌کند تا سعادتی یگانه و رنجی لایزال و سرنوشتی متفاوت برایش به ارمغان بیاورد. ارمغانی در آن سوی دیوار تنهایی و چنین است که در جای جای آثار رادی ردپای آدم‌هایی به چشم می‌خورد که ناخرسند و عاصی برای اثبات حقانیت و شأن انسان به تلاش و مبارزه ادامه می‌دهند.»
10 آموخته من
پس از سخنرانی نسبتاً طولانی چیستا یثربی، نوبت به مهرداد رایانی‌مخصوص(کارگردان) می‌رسد. این در حالی است که مابین هر سخنرانی مجری جلسه در جایگاه متن‌های مختلف را قرائت می‌کند که غالب آن‌ها جملاتی است به مناسبت پاسداشت اکبر رادی. در این برنامه ضمن بزرگداشت این نمایشنامه‌نویس برجسته، سخنرانان سعی داشتند در گفته‌هایشان به بازشناخت چهل سال نمایشنامه‌نویسی استاد نیز بپردازند که این مساله مهم‌ترین رویکرد این نشست بود. مجری جلسه در بخشی از این برنامه، گوشه‌ای از خاطرات همسر اکبر رادی را نیز به سمع و نظر حاضران در تالار رساند که مربوط به آشنایی او و رادی و سرانجام ازدواجشان بود. قطعات و یادی از رکن‌الدین خسروی(کارگردان) و روخوانی جملاتی از نامه بهرام بیضایی(غایب این جلسه) به مناسبت سالروز تولد اکبر رادی قسمت‌های دیگری از اجراهای مجری برنامه بودند. هادی مرزبان یکی دیگر از سخنرانان حاضر در این برنامه، گفته‌های خویش را به قرائت آن چه در بروشور نمایش روی صحنه‌اش، ملودی شهر بارانی(یکی از نوشته‌های اکبر رادی) درباره استاد آورده است، اختصاص داد و مقدمه کوتاه خویش را با تیتر”رادی، همیشه معلم من” تا به انتها به زیبایی خواند. او در بخشی از مقدمه بروشور ملودی شهر بارانی می‌نویسد:«... تیزترین سلاح قهرمان، قلم اوست و لازم به گفتن نیست که برد معنوی قلم در دوران ما به مراتب قوی‌تر و موثرتر از هر سلاحی است و این شکوهمند است... که قهرمان من هرگز رنگ عوض نکرد، هرگز اسیر باند بازی و گروه سازی نشر و همواره دردش، درد انسان‌ها و غمش، غم دل‌های مردمان شریف. بله قهرمان من در گوشه‌ای از این شهر 15 میلیونی در دفتر کار کوچکش، آثاری بس بزرگ آفریده است.”لبخند باشکوه آقای گیل”، ”هاملت با سالاد فصل”، ”شب روی سنگفرش خیس”، ”خانمچه و مهتابی” و ... آثاری به وسعت این زمین و عظمت همه اقیانوس‌های عالم.»
مهرداد رایانی‌مخصوص در آغاز سخن گفت:«نخستین نمایشی که به قلم ایشان”اکبر رادی” دیدم، ”آهسته با گل سرخ”به کارگردانی هادی مرزبان و بازی‌های خوب دانیال حکیمی و اصغر همت بود. نخستین نمایشنامه‌ای که به قلم ایشان خواندم”روزنه آبی” بود و آخرین اثری که از ایشان به سختی پیدا کردم و خواندم”شب بخیر کنت و کاکتوس” بود. عجبا که رادی هنوز همان طراوت را حس کرده است. جدا از سر سپردن به شانه‌های ایشان برای رفع دلتنگی‌های روزگار معلمی است عالی. هم حضوری و هم غیر حضوری می‌توان از او آموخت. دَه آموخته من از نمایشنامه‌ها و گفته‌های ایشان به شرح زیر است:
1- ‌دریافتم که طرح داستانی نباید صرفاً خطی و طولی پیش برود. گاه نیاز است جریان ذکر شده را متوقف کنیم و عرضی پیش برویم. زیرا آدمی همواره در تلاطم حوادث و رخدادها نیست و گاه می‌ایستد، فکر می‌کند، می‌خوابد، فکر نمی‌کند.
2- آدم‌ها با پرورش ابعاد وجودی‌شان ماهیت فردی پیدا می‌کنند. صرفاً با گفتن نمی‌توان آن‌ها را خشک و مطبوع پرورش داد باید آن‌ها را در موقعیت‌ها و تقابل و تضادهای جزئی و کلی‌شان قرار داد.
3- آد‌م‌ها هر یک صدا و ابعاد وجودی خاص خود را دارند که ذکر و طرح آن‌ها می‌تواند به تضاد، تقابل و تناقض بیانجامد. هر نمایشنامه نیازمند تضاد یا تقابل یا تناقض است و شاید دو یا هر سه آن‌ها را با هم داشته باشد. گاه سه گانه ذکر شده ماهیت عینی دارند و منجر به وقوع اتفاقات ذهنی در مخاطب می‌شوند.
4- جغرافیا و مقتضیات زمانی و مکانی یکی از ویژگی‌های مهم در خلق و خوی آدم‌هاست. نسبت رخدادها و محیط با آدمی منجر به رفتارهای خاص می‌شود که در نهایت منتسب به فرد بودن را منجر می‌شود و از سوی دیگر تنوع در آدم‌ها را شکل می‌دهد. جدا از یکدست بودن بافت نمایشنامه برای آن که بتوان اثری با مغناطیس و جذبه کافی به وجود آورد می‌توان آد‌م‌ها را رنگ بخشید. رنگ‌هایی که شاید در کلیت تعریفی واحد پیدا می‌کنند اما در جزئیات تابع مقتضیات مورد بحث هستند.
5- درام خانوادگی همراه با زیر ساخت‌های انتقادی را باید در آثار رادی جست‌وجو کرد. رئالیسم اجتماعی نهفته در اکثر آثار رادی، عکسبرداری و عینیت نمایی صرف از واقعیت نیست به ویژه در این سه اثر اصیل چاپ شده‌اش، می‌بینیم که چگونه رئالیسم شکسته می‌شود. ”شب بخیر کنت و کاکتوس” نمونه‌ای از درام اجتماعی انتقادی رادی است که در آن بافت رئالیستی کلیت را دربرمی‌گیرد. اما رگه‌هایی از ذهنیت گرایی و امثالهم را در آن می‌بینیم. رادی یک درام‌نویس و منتقد اجتماعی است.
6- آثار رادی دستخوش نگاه‌های روشنفکر مآبانه نشده و به تعبیری درام‌نویسی برای او محلی برای تخلیه هیجان‌های کاذب و زودگذر نبوده است. هیچ یک از آثار رادی غیر قابل فهم نیستند.
7- دامنه لغات آدم‌ها در آثار رادی متنوع، گویای حالات روحی روانی اجتماعی اقتصادی و غیره است. این جاست که رئالیسم از آثار رادی جا می‌ماند و قلم خوش نویسنده، رنگ‌هایی فراتر از آن می‌آفرینند.
8- این روزها و این سال‌ها بسیاری می‌گویند ما به دنبال پیام دادن نیستیم. ما شکل برایمان اهمیت دارد. بگذارید خود مخاطب ارزیابی کند که ما چه می‌کنیم. این جملات و بسیاری دیگر جملگی برای آن طرح می‌شوند تا نامفهوم بودن اثر، نابلدی گوینده در حرف زدن، گزینش‌های نادرست و افراطی در شکل شماری از آثار تئاتری را توجیه بکنند. رادی با تولید نمایشنامه‌های متفاوت در حداقل چهار دهه نمونه‌ای خوب از ابطلال فرضیات ذکر شده است.
9- نام نمایشنامه‌های رادی را بنگرید. جدا از با محتوا بودن(پلکان)، خوش آمد بودن(روزنه آبی)، خوش آهنگند(لبخند باشکوه آقای گیل)، مغناطیس دارند و گاه سوال برانگیزند(هملت با سالاد فصل)!
10- رادی را تا زنده است پاس بداریم. خوشحالیم که این روزها نام رادی در آسمان کاخ ایران می‌درخشد و او متواضع برای پاسداشت دل‌ها و نه چیز دیگر حضور پیدا می‌کند. امیدوارم بتوانم دهمین درس یعنی متواضع بودن را فرا بگیریم.»
طنز هوشمندانه
واپسین سخنران این بزرگداشت، دکتر قطب‌الدین صادقی بود، تنها کسی که با استناد به نوشته یا متن مکتوبی به ایراد سخنرانی پرداخت و هر آن چه را به زبان آورد، آماده در ذهن خویش داشت، نه روی کاغذ! او جایی میان گفته‌هایش آورد:«همه آثاری که استاد رای به شکل زیبایی انجام دادند، در نقاط تاریخ ایران جای دارد. دوره شکست بعد از سال 32 را شما در روزنه آبی می‌بینید، دوره تحولات جابه‌جایی طبقات را در لبخند باشکوه آقای گیل می‌بینید. رشد ناموزون آدم‌های لمپن که نوکیسه‌هایی باشند که از شرایطشان استفاده می‌کنند را در پلکان می‌بینید. بحران انقلاب و برخورد اقشار و روشنفکرها و جوانان را در آهسته با گل سرخ می‌بینید. محرومیت روشنفکرها را در دهه بعد از انقلاب در شب روی سنگفرش خیس می‌بینیم. هر کدام از این آثار می‌توانند یک دوره و یک دهه از جامعه ما را به زیبایی به تصویر بکشند. کاری که آقای رادی کردند و به سطح ملی کشاندند تنها تحلیل شخصیت‌ها نیست. تنها طرح موضوع نیست. کاری که ایشان کردند و بسیار اساسی است کاربرد زبان است اما این کاربرد زبان، قبلاً با یک زبان فارسی و لهجه تهرانی روبرو است. لهجه تهرانی به درست یا غلط در مطبوعات، رادیو یا تلویزیون دارد تبدیل به یک زبان ملی می‌شود و شده. جایش را باز کرده! حتی در گیلانی‌ترین نمایشنامه‌های آقای رادی مثل مرگ در پاییز، لهجه‌ها و اصطلاحات فشرده و محاوره‌ای و سرشار از ایجاز تهرانی است. یعنی ایشان ناتورالیست‌وار وفادار نماندند به این که حالا لهجه گیلانی را تقلید کنند و در این ترفند ملی ـ نمایشی اثر را آوردند در سطح بسیار وسیع‌تر به نمایش گذاشتند. در آثار او تقریباً نمایشنامه‌ای را پیدا نمی‌کنید که طنز در آن به کار نبرده باشد. طنزی پیچیده و هوشمندانه و غیر قابل تقلید.»
آخرین مهمان
پس از سخنرانی آخرین مهمان این بزرگداشت، از سوی مجری جلسه زمانی کوتاه برای استراحت اعلام شد و در این زمان با شیرینی و آب میوه از حاضران در سالن پذیرایی شد. پس از این وقفه کوتاه اکبر رادی خود پشت تریبون قرار گرفت و با صدایی آهسته و زیر که به زحمت شنیده می‌شد پس از شرح خاطره‌ای از سفرش به تبریز و یادی از نمایشنامه”دو مرد و یک نیمکت” نوشته چیستا یثربی، پرده سوم از متن نمایشنامه روزنه آبی را قرائت کرد و در خاتمه این مراسم لوح یادبودی از طرف گروه نمایش دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز به استاد اکبر رادی اعطا شد. رحمت امینی محتوای این لوح را با صدای بلند برای حاضران قرائت کرد:«هنرمند خلق می‌کند و معلم خلاقیت را می‌آموزاند. استاد اکبر رادی معلمی هنرمند است و برای تئاتر این سرزمین هنر پرور مایه مباهات و افتخار و در یک کلام چهره‌ای ماندگار است. این لوح سپاس به پاس چهل سال آموزش، ماندگاری و آفرینش به استاد برجسته نمایشنامه‌نویسی ایران تقدیم می‌شود.»
در این برنامه که سه ساعت به طول انجامید چهره‌هایی چون مریم معترف، امیر دژاکام و اسماعیل خلج نیز حضور داشتند. برنامه آینده این مراسم به بزرگداشت احمد دامود خواهد پرداخت که زمان تشکیل آن متعاقباً از سوی محل برگزاری اعلام خواهد شد.