برگزیدهای از یادداشتهای مطبوعات انگلیسی زبان درباره نمایش”در میان ابرها”
من تظاهر نمیکنم که این نمایش ایرانی به کارگردانی امیررضا کوهستانی را به طور کامل درک کردهام و دلیل این امر ساختار حیرتانگیز آن است نه زبان فارسیاش. برای من نکته تکان دهنده در میان ابرها به تصویر کشیدن پایداری، ایمان و از خود گذشتگی این دو”مسافر غیر قانونی” است که میخواهند به انگلستان بروند. چنین نمایشی باعث میشود که پناهندگان از آمارهای بایگانی شده به انسانهایی زنده تبدیل شوند.
برگردان از مهدی صداقتپیام
مایکل بیلینگتون:
گاردین ـ 18 ژوئیه 2005
من تظاهر نمیکنم که این نمایش ایرانی به کارگردانی امیررضا کوهستانی را به طور کامل درک کردهام و دلیل این امر ساختار حیرتانگیز آن است نه زبان فارسیاش. برای من نکته تکان دهنده در میان ابرها به تصویر کشیدن پایداری، ایمان و از خود گذشتگی این دو”مسافر غیر قانونی” است که میخواهند به انگلستان بروند. چنین نمایشی باعث میشود که پناهندگان از آمارهای بایگانی شده به انسانهایی زنده تبدیل شوند.
نمایش با مونولوگهایی درباره غرق شدن آغاز میشود اما ما به تدریج میفهمیم که این مونولوگها به واژگون شدن قایقی مربوط میشود که 15 مسافر غیرقانونی را از بوسنی به کرواسی میبرده است. این حال و هوای رویاگونه در صحنهای نیز که مادر ایمور از آب بیرون میآید تا توضیح بدهد که چگونه از رودخانه آبستن شده است ادامه پیدا میکند اما نمایش دقیقاً زمانی آغاز میشود که ایمور، شخصیت اول نمایش که در کافهای در مرز کرواسی و اسلوانی کار میکند و تصمیم میگیرد به زن آبستنی کمک کند تا به غرب برود. آنها سفر مشقت باری را بر فراز کوهها آغاز میکنند و خودشان را به قطار میلان پاریس میرسانند و در اردوگاه پناهدگان در کاله ساکن میشوند. ایمور مصمم است که به تنهایی و با قایقی دستساز از دریای مانش عبور کند اما در این بین ارتباط عاطفهای نیز میان او و دختر شکل گرفته است. چشمگیرترین ویژگی این نمایش، چیزهایی است که کوهستانی ناگفته میگذارد. صمیمت رو به رشد ایمور و همسفرش به شیوهای برشتی و به جای کلمات با تصاویر نشان داده شده است. در پس این نمایش تقدیس مادر و مادر بودن هم به چشم میخورد. صحنه نیمه عاشقانه ایمور و دختر، در اردوگاه کاله نقطه عطف این نمایش است.
پل تیمور:
ایندیندنت ـ 18 ژوئیه 2005
در ابتدای نمایش دو نفره امیررضا کوهستانی”در میان ابرها” ایمور شخصیت مذکر و 26 ساله این نمایش تلاش میکند که خود را از غرق شدن در رودخانه ساوا نجات دهد. قایقی که خانوادهاش و سایر مهاجران غیر قانونی را به کرواسی میبرده است، واژگون شده و او تنها کسی است که توانسته خودش را نجات دهد. در انتهای این نمایش ایمور از اردوگاه پناهندگان کاله فرار میکند و میخواهد با قایقی که ساخته از دریای مانش عبور کند. در بین این دو صحنه، تماشاگران شاهد رابطه غیر عاطفی اما تاثیرگذار او با دختری از میان مهاجران هستند. ایمور در دورهای که در یک کافه در نزدیکی مرز اسلوانی و کرواسی کار میکند، با این دختر آشنا می شود. دختر باردار و تنها است و به کسی نیاز دار که با او از مرز بگذرد تا دیگران به او مشکوک نشوند. ایمور حاضر میشود که دختر را از منطقهای کوهستانی رد کند. ”در میان ابرها” به گونهای به یاد ماندنی مشکلات پناهندگان و مسائلی همچون قابل اعتماد نبودن قاچاقچیان انسان و محیط سرد و بیعاطفه اردوگاه پناهندگان را به تصویر میکشد. این نمایش به رغم وجهه سیاسیاش، همانند نمایش”زن قلابی” اثر”کی ادشید” یا”شاهد معتبر” اثر”تبمبرلیک ورتن بیکر” اثری کاملاً سیاسی نیست و حال و هوای آن هم بسیار متفاوت از سبک رئالیسم مستند است. این نمایش در عوض با سبک روایی شاعرانهاش داستانی را روایت میکند که آمیزهای از واقعیات معاصر و اسطورههای روانشناختی است. مادر ایمور بنا بر ادعای خودش از آب رودخانه قرهقاج حامله شده و همین امر باعث میشود که از جامعهاش طرد شود و در نهایت دست به خودکشی بزند. دختر نیز بر این باور است که به شیوهای الهی آبستن شده است. دختر از ایمور میخواهد که پیش از ترک کاله، فرزندی به او بدهد تا او نیز بتواند او را جایگزین جنینی کند که به شیوهای دردناک سقط شده است. آیا ایمور میتواند با پذیرش این خواسته دختر، دلبستگی قدیمیاش به مادر خود را دوباره زنده کند؟
ممکن است در بعضی بخشهای نمایش این طور به نظر برسد که کلیت آن دچار از هم گسیختگی شده است اما اجرایی جذاب و شکوهمند باعث شده تا این نمایش همواره در اوج بماند.
کلر آلفری:
مترو ـ 18 ژوئیه 2005
نمایش امیررضا کوهستانی آغاز مسحور کنندهای دارد. صدایی در تاریکی مطلق درباره سفر 15 مسافر غیر قانونی، از بوسنی به کرواسی از طریق رودخانه ساوا صحبت میکند. این سفر پایانی مصیبت بار داشته است زیرا بر اثر واژگون شدن قایق بیشتر مسافران آن غرق شدهاند. راوی روایتش را با ماجرای از دست دادن خانوادهاش آغاز میکند و سپس در ادامه روایتش از سفر دیگری میگوید که این بار با قطار خواهد بود.
زنی از یک محفظه آب بیرون میآید او هم خانوادهاش را در حادثهای در یکی از رودخانههای ایران از دست داده است. او بیهوده در کنار رودخانه به انتظار ایستاده است تا پسر عمویش از آب بیرون بیاید. در میان ابرها پس از آغاز اسطورهایاش به داستان دو جوان ایرانی تبدیل میشود که میخواهند به کشور دیگری پناهنده شوند. ایمور و دختر باردار که هیچ اسمی ندارد در مسیر سفرشان از بالکان به انگلستان با هم برخورد میکنند. ایمور در هنگام گذار از رودخانه ساوا همه چیز زندگیاش را، حتی خانوادهاش را از دست داده و ظاهراً از ادامه دادن سفرش منصرف شده است اما دختر به دنبال کسی است که در این سفر همراهیاش کند. هر دو آنها به شکل غریبی تنها هستند. نماشینامه طعنهآمیز کوهستانی که در آن نمادهای نمایشی(تصویر تکرار شونده شخصیتها در محفظه آب) با دیالوگهایی ناتورالیستی(ارتباط ناپایدار بین ایمور و دختر) تلفیق شدهاند و همچنین اجرای درخشان آن، تنهایی و زندگی ملالآور مهاجران غیرقانونی را به تصویر میکشد.
راشل هالی برتون
تایم آوت ـ 19 ژوئیه 2005
در آغاز نمایش این طور به نظر میرسد که ماهی عجیب و غریب بزرگی با بالههای آبی و قرمز بزرگش میخواهد از محفظه آب بیرون بپرد اما تکهای از این تصوی نتیجهگیری قبلی را بیاعتبار میکند، دو دست یک انسان به شیشه محفظه چسبیدهاند و پس از چند ثانیه سورئالیستی، ماهی که در واقع یک زن جوان است از آن بیرون میآید.
اما ین صحنه تنها یکی از صحنههای بینظیر نمایش در میان ابرها است. در این نمایش صحنههای رئالیستی جادویی با جزئیات واقع گرایانه سفر ادیسهوار دو پناهنده ایرانی تلفیق شدهاند. این نمایش که نویسنده و کارگردانش امیررضا کوهستانی با نمایش قبلی خود”قصههای درگوشی” اشتیاق منتقدان را برانگیخت، زندگی ایمور که طی مهاجرت از ایران تمامی خانوادهاش را از دست داده است و دختری را که معتقد است به شیوه الهی باردار شده است را دنبال میکند.
کوهستانی در ابتدا میخواسته فیلم ساز شود اما استفاده شاعرانهاش از آب در این نمایش به همگان ثابت کرده است که او استاد نوآوری در تئاتر است مکان این نمایش از آسیا تا بالکان و اردوگاه پناهندگان کاله را شامل میشود اما تمام این صحنهها بر یک سن تاریک اجرا میشوند که سه محفظه بزرگ آب روی آن قرار گرفتهاند. دو تای آنها که مکعبی هستند در انتها و دیگری که به اندازه تابوت است در مرکز صحنه قرار دارد تا بازیگران ضمن روایت داستانهایشان از تولد، مرگ و تنهایی خود را در آن غرق کنند.
شتاب رویاگونه نمایش به ندرت تغییر میکند و دیالوگهای بازیگران نیز به طرز شگفتآوری طلسم کننده است. جادوی تصویری این نمایش باعث میشود که تماشاگران آن را تا پایان مشتاقانه دنبال کنند.