گزارشی از تمرین نمایش”سه پرده” به کارگردانی عباس شادروان
فرصتی پیش آمده تا شادروان در وادی کارگردانی نفسی بکشد، دوباره نام”سپید” را برای گروه خویش برگزیده است.
احمدرضا حجارزاده:
در واپسین روزهای تمرین، نمایش”سه پرده” به کارگردانی عباس شادروان در حالی که دکورهای نمایش هنوز نیمه آماده بود و مسئولان فنی تئاترشهر روی تنظیم پروژکتور، نورها و صداها کار میکنند، به جمع گروه نمایش سپید میپیوندیم تا تمرینها را به تماشا بنشینیم.
عباس شادروان پس از 13 سال دوری از کارگردانی تئاتر دوباره به این عرصه بازگشته است. اگرچه او طی این مدت در مقام بازیگر، مدرس، مترجم، پژوهشگر، نمایشنامهنویس و داستان نویس فعال بوده است اما مدتها بود که فرصتی برای حضورش در خصوص علاقه اصلیاش یعنی کارگردانی مهیا نشده بود. ”سه پرده” 45 روز تمرین مداوام را پشت سرگذارده است در این مدت یکی از بازیگران مرد آن چند بار در تمرینات تغییر کرد تا در نهایت قرعه به نام افشین کتانچی افتاد. علاوه بر او در این نمایش مصطفی عبداللهی و تبسم هاشمیحائری به ایفای نقش میپردازند. شادروان در خصوص چگونگی کارگردانی این نمایش میگوید:«در این کار، طراحی کارگردانی در روند شکلگیری آن بسیار تاثیر گذاشته است. من پیش از شروع کار برای خودم یک ذهنیت مصور ساخته بودم، هم به لحاظ چیدمان و ترکیب صحنه و هم از نظر آن نوع بازی که ما از بازیگران تقاضا خواهیم داشت. دوستان از همان روز نخست که آمدند و دور هم جمع شدیم این نکته را به آنها گوشزد کردم که با چه شیوهای میخواهم کار کنم. به آنها گفتم در شیوه مد نظرم بیش از هر چیز به سکوت اهمیت میدهم و بازی در سکوت را میخواهم. شما هم تلاش کنید به سمت این ذهنیت بیائید. خوشبختانه تلاش دوستان خیلی خوب جواب داد که حتی مقداری به دور از کلیشههای رایج بازیگری است.»
در صحنه نمایش تالار کوچک، داربستهای فلزی بسیاری نصب شده و دکورهای چوبی نیز آماده اضافه کردن به آنها هستند. این نمایش از سه اپیزود با عنوانهای”عوضی”، ”تنگ جادو” و”اول بازی” تشکیل شده است. در آغاز تمرینات، پرده سوم برای کار انتخاب میشود. ونداد مساحزاده آهنگساز نمایش گوشهای از سالن، موسیقی را به وسیله ضبط صوتی پخش میکند. کتانچی و هاشمی در صحنه با تمرکز بر حواس خویش تمرینات را آغاز میکنند. موسیقی که از ریتم ملایم و شاعرانهای برخوردار است با صدای آواز جیرجیرکها در پس زمینه همراه است. هر دو بازیگر صورتکهایی با دو رنگ متفاوت آبی برای مرد و بنفش برای زن بر چهره دارند. وسایل تمرینات علاوه بر صورتکهای بازیگران، شامل یک گلیم کوچک، تکهای طناب که از داربستها آویخته است، یک عروسک و تنگ پلاستیکی خالی و چند کاغذ پاره در کف سالن است. از همان ابتدای کار، شادروان بازی بازیگران را با ارائه نظراتی به فرم دلخواه خویش نزدیک میکند و در عین حال بر ریزترین و جزئیترین مسائل و حرکات آنها دقت دارد. لحظاتی بعد بازیگر سوم(عبداللهی) به نقش کارگردان وارد صحنه میشود و تمرینات ادامه پیدا میکند. با این حال وقفههای کوتاهی تا پایان کار برای اشتراک نظر بین بازیگران و کارگردان در تمرینها پیش میآید. کارگردان گاهی نیز با آهنگساز گفتوگویی دارد بر سر این که صدایی جیرجیرکها و بعدتر رعد و برق و باران چگونه و کجا باید استفاده شود.
شب و روز نداریم
”افشین کتانچی“ که در حدود 20 روز است به گروه نمایش سه پرده پیوسته، در خصوص بازیها و پیشرفت کار اظهار نظر میکند: ”حجم کار خیلی زیاد است و من در این مدت فقط توانستم خودم را به گروه برسانم. در حقیقت من اصلاً نتوانستم به روش معمول خودم، کار کنم. در این اثر من تنها کاری که کردم، این بود که خودم را در اختیار کارگردان گذاشتم تا فقط گوش بدهم، دریافت و سرانجام عمل کنم. بخش خلاقه خودم خیلی کم بود. آن نوع بازی که آقای شادروان در این کار میخواست، مقداری با بازیهای معمولی و رایج، به خاطر سبک کلی کار متفاوت است. در این مدت شبانه روز مشغول بودیم. یعنی واقعاً نه شب داشتیم و نه روز. من یا اینجا تمرین میکنم یا در خیابان و تاکسی و خانه متن در دستم است و حتی در خواب هم میزانسن میروم و دیالوگ میگویم. “ کتانچی سابقه بازی در نمایشهایی چون ” بیتوس بیچاره“، ”حسنک کجایی؟“، ”شاتره“، ”رویای نیمه شب تابستان“ و چند کار صحنهای دیگر را در کارنامه خویش دارد. وی از همبازی بودن با مصطفی عبداللهی و حضور در نمایشی به کارگردانی شادروان] استادش در دانشکده[ اظهار خرسندی میکند.
مسائل ذهنی آدمها
مصطفی عبداللهی دیگر بازیگر کار است که این بازی نخستین حضورش در مقام بازیگر پس از دروه بیماری سخت و مهلکش است. البته او سال گذشته ”شرق بوسه“ را کارگردانی کرده بود. عبداللهی میگوید: ”ما در آنچه که کارگردان میخواهد و آنچه خودم از نمایشنامه دریافت کردم به توافق رسیدیم. آقای شادروان خب به هر حال سبک و سیاق خاصی در کار مدنظر داشتند.“ و درباره موضوع نمایشنامه ادامه میدهد: ”تم اصلی کار بر مبنای مسائل ذهنی آدمهاست و همین مسائل و پیچیدگیهای ذهنی روانشناسانه آدمهاست که مقداری ماجرا را پیچیده میکند. حتی شاید لازم باشد این کار دو بار دیده شود. در اپیزود اول من رل مردی را بازی میکنم که سالها خارج از کشور بوده است و حالا برای عیادت برادرش میآید. اما متوجه فوت او میشود. سپس خیال میکند ”مرد یک“ که در خانه است، او را عوضی گرفته. اما در واقع مرد یک او را میشناسد و گریبانش را میگیرد تا با او تسویه حساب کند. چرا که زندگی او را به هم ریخته؛ زن او طلاق گرفته و با این مرد ازدواج کرده است. ماجرا تا حدودی پیچیده است البته گره این مسائل بعدتر در اپیزودهای دوم و سوم باز میشود یا گرههایی در اپیزودهای بعدی به وجود میآیند. کار مقداری ایهام دارد و شاید متوجه ابتدا و انتهای نمایش نشوید. “عبداللهی دلیل پذیرش بازی در این نمایش را اینگونه تشریح میکند: ”برایم جالب بود که در این نمایش ما از انتها به ابتدا میآئیم. البته در وهله اول باورپذیری این مسأله کمی برایم سخت بود. اما با توضیحاتی که آقای شادروان دادند و متن را تحلیل و تمرین کردیم، دیدم که میشود با تئاتر اینگونه هم برخورد کرد که داستانی از آخر شروع شود و برود جلو. دلیل دیگر این که در رلهایی که بازی میکنم، بخصوص در اپیزود اول بازی در سکوت بیشتر است. یعنی این آدم را در سکوت بیشتر میبینی تا اینکه حرف بزند. هر چند که خودم هم مشتاق بودم بعد از آن بیماری سخت دوباره روی صحنه بیایم. “او در پایان گفتههایش تشکر ویژهای دارد از کسانی که سلامتی دوباره را به او بازگرداندند؛ ”من از پزشکان، پرستاران و پرسنل بخش پیوند خون بیمارستان شریعتی بسیار تشکر میکنم که اگر کمک آنها و البته خواست خداوند نبود امکان نداشت بتوانم دوباره به صحنه تئاتر برگردم.“
شش هزار روز بیهودگی
در اپیزود دوم ما دو بازیگر نمایش را در مکانی نامشخص میبینیم که در حدود شش هزار روز فقط گِل لگد میکنند که کاری بیهوده است. تا هنگامی که اتفاقی میافتد و تاثیر شگرفی روی آنها میگذارد که باورهایشان از بین میرود یا تغییر میکند و این اتفاق ممکن است به ناامیدی و عصیان یکی از آن دو تن بیانجامد. در اپیزود سوم داستان از شب پایانی اجرای یک نمایش آغاز میشود که دو بازیگر نمایش، صورتکهایی خارج از عوالم واقعی بر چهره دارند. این خارج بودن صورتکها از عوالم حقیقی، سبب میشود آنها یک زندگی شاعرانه، عاشقانه، زیبا و دوست داشتنی، داشته باشند. در صورتی که با چهرههای واقعی خودشان هرگز این طور نیست و دچار روزمرگی و ماشینیزمی هستند که همه ما را در بر گرفته است.
عباس شادروان درباره کمبازیگر بودن اپیزودها ـ که فقط در بخش سوم، تعدادشان به سه نفر میرسد ـ میگوید:«من از سالها پیش شروع به نگارش نمایشنامههای کوتاهی کردم با دو پرسوناژ با نامهای”مرد1” و”مرد 2” و اسم آن را گذاشتم”گردانی از نمایشپارههای مرد یک و مرد دو”! گاهی ممکن است در برخی از آنها یک خانم به این جمع اضافه شود یا اصلاً برعکس شوند، یعنی دو خانم باشند و یک آقا که این اتفاق در کار بعدیام”سوگ چهارشنبه” افتاده است اما آن چه در مجموعه کارهایم مشهود است، برداشت من از امیدواری است. به عقیده من آدم ناامید پویا، بهتر از آدم امیدوار مانا است.»
نمایش”سه پرده” اثری است از گروه نمایش”سپید”؛ گروهی که شادروان در نخستین سالهای ورودش به وطن از سفر تحصیلیاش به خارج از کشور، با گرد هم آوری گروهی از دانشجویان تشکیل داده بود ولی به قول شادروان:«آن جریان ادامه پیدا نکرد و ابتر ماند و مثل شمشیری که از نیام برنکشیده، در خود نیام خفه شد.»
با این همه، حالا که فرصتی پیش آمده تا شادروان در وادی کارگردانی نفسی بکشد، دوباره نام”سپید” را برای گروه خویش برگزیده است. او جلسه نمایشنامهخوانی”اشباح” اثر ایبسن را هم با همین نام در سال گذشته ارائه کرده بود.
عباس شادروان میگوید:«اپیزودهای نمایش هر کدام برای خودشان مستقل هستند و پیشتر به شکل تکپردهای چاپ شدهاند اما وقتی این سه نمایشنامه را با پیش زمینه فکری قبلی، کنار هم گذاشتم، در روند کار اصلاحی روی آنها انجام شد که پیوند منطقی درام را هم در بر میگیرد. ما الان این سه بخش را مجزا میبینیم اما در نهادشان با یکدیگر در ارتباطند و در واقع یک حدیث زندگی است در موقعیتهای متفاوت از آدمهای مشخص.»
نمایشنامه”اول بازی” پیشتر توسط بچههای تئاتر آذربایجان غربی و”عوضی” در استان فارس اجرا شدهاند.
بازی در پرده سوم
تبسم هاشمی حائری از بازیگران پرسابقهای که بازی در نمایشهایی مثل”گلهای شمعدانی” به کارگردانی محمد یعقوبی، ”یک شب کوچک” به کارگردانی سیما تیرانداز و”هفت شهر عشق” به کارگردانی پری صابری را در کارنامه کاری خویش دارد تنها در پرده سوم این نمایش بازی دارد. او درباره بازیاش در نمایش”سه پرده” میگوید:«وقتی آدم در کاری قرار میگیرد و ذهنیت کارگردانش را میداند، طبیعی است که به آهستگی خودش را به آن سمت سوق میدهد. خوشبختانه آقای شادروان از کارگردانهایی هستند که خیلی باز کارگردانی میکنند و اگر گاهی نکتهای از جانب بازیگر به درستی دریافت کنند، میپذیرند. یعنی دُگم نیستند. هم کُنسههای ما را میپذیرند، هم خودشان کنسههای خوبی میدهند. طبیعی است با چنین شرایطی بازیگر روی نقشش کار میکند و برای قرار گرفتن در آن میزانسنها و نزدیک شدن به آن شرایط ناخودآگاه خودش خلاق میشود.»
از دیگر عوامل نمایش سه پرده باید به فهرست زیر اشاره کرد:
دستیار اول کارگردان واهیک خچومیان، دستیاران دوم و سوم خالد حیدری( + مدیر صحنه) و مهسا افشار( + منشی صحنه)، طراح صحنه و لباس نرمین نظمی، موسیقی ونداد مساحزاده، ”طراحی پوستر و بروشور سیامک احصایی و تدارکات کوروش آقامیر.
نمایشنامه این کار توسط عباس شادروان نوشته شده است. لازم به ذکر است که در این نمایش از دو عروسک به شیوه ماریونت استفاده میشود. ”سه پرده” از 9/9/84 در تالار کوچک مجموعه فرهنگی هنری تئاترشهر و ساعت 18 اجراهای عمومی خود را آغاز کرده است.