نگاهی به نمایش”کبوتری ناگهان” نوشته” محمد چرمشیر”و به کار گردانی”عباس غفاری”
اشکان غفارعدلی: چندی است که مبارزه علیه مرد سالاری و دفاع از حقوق زنان در ادبیات نمایشی ایران، محدود به دوره قاجار شده است که به واسطه رویکرد و توجه خاص منتقدان و نویسندگان به این برهه، مدتی است به خط مقدم نبرد علیه مرد ...
اشکان غفارعدلی:
چندی است که مبارزه علیه مرد سالاری و دفاع از حقوق زنان در ادبیات نمایشی ایران، محدود به دوره قاجار شده است که به واسطه رویکرد و توجه خاص منتقدان و نویسندگان به این برهه، مدتی است به خط مقدم نبرد علیه مرد سالاری و مبارزات فمینیستی تبدیل شده است.
به بیانی دیگر به واسطه رواج حرمسراها و تعدد زوجات در دوره قاجار، این برهه خاص همواره بستری مناسب برای منتقدان و یا نویسندگانی بوده است که از رهگذر یک رویکرد تاریخی قصد داشتهاند سهمی در عدالتخواهی و نمایش نابرابریهای موجود میان جنس زن و مرد داشته باشند و از این طریق اعتراض خود را در رابطه با جبر تاریخی و سرنوشت محتوم زنان در یک جامعه مرد سالار ابراز کنند. اما این رویکرد اگرچه سادهترین، رایجترین و هموارترین راه برای نمایش گوشههایی از ظلم رفته بر زنان در یک جامعه مرد سالار است، بهترین راه نیست چرا که اولاً معضل تنوع طلبی، تعدد زوجات و اشتیاق دیوانهوار مردان برای داشتن فرزند ذکور، تنها یکی از انواع بیعدالتیهایی است که در طول تاریخ، زنان با آن مواجه بودهاند و نکته این جاست که در دهههای اخیر شکل این مرد سالاری تغییر ماهیت داده و شکلها گوناگون این نابرابریها و بیعدالتیها را(نه لزوماً در این راستا) بلکه میتوان در رفتارهای اجتماعی مردان تحصیل کرده و به ظاهر متمدن که در واقع نه به دنبال فرزند ذکور هستند و نه به فکر راه انداختن یک حرمسرا، به نظاره نشست؛ و ثانیاً از آن جا که رویکرد غالب نویسندگان مدعی معطوف به همین جنبه تعدد زوجات و یک دوره تاریخی مشخص است، مبحث دفاع از حقوق زنان صرفاً منحصر شده است به نمایش مردان تنوع طلبی که زن چندم اختیار میکنند، و بر این مبنا در مقیاسی فراتر این رویکرد موجب شده تا مبارزه علیه مرد سالاری در ادبیات نمایشی ما، در قالبی کلیشهای محدود به نمایش فلان مرد قجری شود که خانه را برای راحتی خود به اندرونی و بیرونی تقسیم کرده و با راندن همسرش به اندرونی، به دنبال یافتن صنمی در بیرون و شاید به عمل آوردن فرزندی ـ خاصه ذکور ـ از او لحظه شماری میکند. از همین روست که به نظر میرسد آثاری این چنین، چندان که باید و شاید با زمانه خود هماهنگ و همراه نیستند و از این رهگذر نمیتواند مبین تمامی وجوه مرتبط با این مقوله و ایضاً نماینده و اثر شاخصی در رابطه با این موضوع باشند.
با این تفاصیل رویکرد به عصر قجر و نمایش شکوههای یک زن قجری به نام”نزهت جهان” که نازاست و همسرش”فروغ حشام”، در نهایت یک”صنم رشتی” را اختیار میکند تا دانهای از خود در او بکارد و بعد از مرگش ردی بر جا گذارد، موضوع نمایش”کبوتری ناگهان”، نوشته محمد چرمشیر است؛ نمایشنامهای که حتی در کلام نیز به برهه تاریخی مدنظر پایبند است و با کلامی مطنطن و فاخر و با تمرکز بر سرگذشت سه زن از میان هفت زن حاضر در نمایش، میکوشد تا راهی به نقد شرایط و مناسبات موجود در روابط میان زن و مرد در یک جامعه مرد سالار بگشاید.
در میان این هفت زن و از میان سه زن مطرح در داستان نمایش، سرگذشت”خانم جان”، حکایت متفاوتی دارد و اوست که به واسطه روایت حکایتی خارج از چارچوب و جهتگیری کلی داستان و نیز معرفی مردی ـ پدر نزهت جهان ـ متفاوت با همسر نزهت جهان، به کمک تلطیف فضا میآید و اثر را از افتادن در دام سطحی نگری و کلی گویی، نجات میدهد؛ همچنین اوست که به واسطه موقعیتش در نمایش، ابعاد شخصیتی و هویتی نزهت جهان ـ یعنی دخترش ـ را بسط و گسترش میدهد و زمینه را بیش از پیش برای تمرکز بر شخصیت و سرگذشت نزهت جهان آماده میسازد. اما جدال و مناقشه اصلی در نمایش از تضاد موجود میان طرز تفکر و نگاه نزهت جهان با نظام مرد سالار حاکم که توسط چهار زن دیگر تصویر میشود و نمود فیزیکی آن در شوهر نزهت جهان تحقق مییابد، شکل میگیرد. نکته این جاست که نمایش صرفاً بر پایه تصویری که نزهت جهان از محیط خارج از اندرونی میسازد پیش میرود و در این میان آن چه بیش از هر چیز پیش برنده روایت است، جملات نغز و در واقع فهم و درکی است که در گفتهها و طرز برخورد نزهت جهان و حتی توهمات و تصورات او به چشم میخورد و چرمشیر نیز از طریق ارتباط دادن نزهت جهان به جهان شعر و ادبیات و به ویژه علاقه او به”شاتو بریان” بر این موضوع در اثرش، تاکید و صحه میگذارد. در نهایت نیز این جدال از قالب تصورات و تفکرات نزهت جهان خارج میشود و با رویارویی او با”صنم رشتی” که دیگر بیرون اوست صورت بیرونی و ملموس مییابد. اما در این جا نیز تفکر چیره بر کلیت اثر به یاری صنم میآید تا او نیز به عنوان قربانی دیگر از نظام مردسالارانه نمایندهای از این نظام جلوه کند و بدین ترتیب نوک تیز پلکان انتقاد از دایره زنان خارج میشود و ماهیت نظام مردسالار را نشانه میرود؛ نظامی که اگرچه کاملاً قابل نکوهش است اما با تعریفی که این اثر از آن نظام ارائه میدهد، خط و ربطش با شرایط روز برای تماشاگری در این سوی صحنه نظارهگر است، چندان معلوم نیست و این بیش از هر چیز به دلیل انتخاب داستان و نوع وقایعی است که از هر نظر کهنه و تکراری مینماید و در آن زمینه یا مقوله تازهای برای کشف شدن و در نتیجه برقراری تعاملی دو سویه میان تماشاگر با اثر، وجود ندارد! از همین روست که تماشاگر در رابطه با کلیت نمایش مجبور به اتخاذ موضعی خنثی میشود و اگرچه به واسطه تعامل یک اجرای زیبا با متن، تا پایان با اثر همراه میشود اما به محض خروج از سالن و وارد شدن به جهان پیرامون، نزهت جهان و در مقیاسی کلیتر، نمایش و کلیت داستان را از یاد میبرد و این از یاد بردن به دلیل فقدان تاثیرگذاری نمایش است که ارتباط مستقیمی با کلیشهای بودن موضوع و داستان مطرح شده، نبود زمینهای در اثر برای کشف و در نتیجه عدم همراهی مخاطب با ماوقع و از همه مهمتر گذر سطحی از مضمون و اندیشهای که نمایش مدعی پرداختن به آن است، دارد!
پرواضح است که بحث بر سر آن نیست که نمایش”کبوتری ناگهان” در شکل و قالبی متفاوت و بهتر میتوانست گرهای از معضلات و مشکلات موجود بگشاید و یا بخشی از حقوق از دست رفته زنان را استیفا کند(که این ادعا در رابطه با هر نمایشی، مضحک و یکسر باطل است) بلکه جان کلام این جاست که اگر قرار بر خلق اثری در رابطه با موضوع مورد نظر و بیان مانیفستی با چنین مضمونی است، چه بهتر که مولفههای مطرح شده به تمامی برآمده از بطن اجتماع و منطبق با تحولات و اتفاقات روز باشند که در ایدهآلترین حالت ممکن، تاثیری روشنگرانه در جهت ارتقای شناخت مخاطب از محیط پیرامون و جامعه و نظامی که در آن زندگی میکند بر جای بگذارند که هر چه یک اثر هنری از دست یافتن به این هدف دور و دورتر شود، در واقع شکافش را با واقعیت و بدنه اجتماع، بیشتر و بیشتر کرده است. فزونتر آن که نمایش”کبوتری ناگهان”، از آن جا که چندان بر پایه اتفاق و عمل نمایشی استوار نیست و بیشتر بر محور واگویههای نزهت جهان و شکوههای او استوار است و نیز از آن رو که در روایت و داستانگوییاش، فاقد خلاقیت و طرح کنایهها و ایهامهای لازم برای تاثیرگذاری و ارجاع ذهن مخاطب به واقعیتهای بیرونی است و در نتیجه ماندگار نیست و نیز به دلیل آن که دایره مفاهیم و مضامین نهفته در آن از محدوده بسته اندرونی خانه نزهت جهان فراتر نمیرود، نمیتواند در مقام اثری کنایی و یا به عبارتی بهتر، نمایشی که در پردهای از ایهامها و کنایهها(و یا با تمسک به داستان نمادین) مضمونی را طرح میکند، مطرح شود.
همچنین از آن جا که غلبه مضمون و محتوای”زن محور” اثر که در سطر سطر نمایشنامه و در لحظه لحظه نمایش جاری است. بر ساختار روایت، کلام و در کل موجودیت نمایش مشهود و هویداست، ”کبوتری ناگهان” نمیتواند به عنوان اثری فارغ از جهتگیری محتواییاش یعنی در مقام اثری دارای ساختاری منسجم و مستقل و برخوردار از هماهنگی لازم میان اجزا(که صرفاً قصد روایت سرگذشت یک زن در یک محدوده زمانی خاص را دارد و فراتر از این هدف دیگری را دنبال نمیکند) به شمار آید و این مساله بیش از هر چیز ریشه در رویکردی دارد که برای بیان داستانی نه چندان نو و جذاب، تمامی مولفههای نمایش را فدای محتوا میکند که از قضا، محتوا نیز در این جا به دلیل ضعف ساختار، از تاثیرگذاری و قدرت لازم برای جذب مخاطب، برخوردار نیست!