پیام نماینده انجمن نمایش استان کرمانشاه در کنگره بزرگ تئاتر کشور
شاید به جرات بتوان گفت که هنر تئاتر در اصل به خواص تعلق دارد نه عوام، و تئاتر شهرستان همواره بر سر این دو راهی به شبکهای در هم و پیچیده از راههای مختلف منشعب نمیشود. چون تکلیف همه متولیان و بانیان تئاتر از قبل مشخص است. هر یک از دست اندرکاران ابتدا به ساکن سعی میکنند با دقت خاصی به ساخت نمایشی دست بزنند و از این نمو فرمایشی کلاهی برای خود دوخته بر سر کنند، تا از غافله تزویر که بی مهابا عزم رفتن به ناکجا آباد پایتخت دارد جای نمانند.
امروزه دیگر تئاتر و هنرهای نمایشی در کشور ما بویژه از نظر تنوع زیباشناختی فرهنگها، جسارت آزمون الگوهای نوین بسیاری را دارا میباشد. بهرهگیری نوجویانه از تئاتر و نمایش بومی و ابداع بی واهمه شیوهها و سبکها و حتی فراتر از آن تجربه قالبهای خلاقه بی سابقه در سطح گسترده دیده میشود. اگر چه در قیاس با تئاتر مغرب آغازگر نبوده اما حداقل در میان کشورهای روبه رشد که دارای فرهنگهای کهن شرقی و باستانی هستند حرف قابل توجه و تاملی است. این وضعیت تازه که میتوان آن را به تولد دوباره تعبیر کرد، بویژه آنگاه خود را آشکار میسازد که از نزدیک شاهد واکنشهای هیجانآلود و هنرمندان شهرستانی در جشنوارههای گوناگون تئاتری کشورمان هستیم.
همواره فرم و محتوای یک اثر نمایشی بعنوان مهمترین مبنا مورد قضاوت بوده بطوریکه شکل بعنوان غالب و معنی بعنوان موضوع مورد محک و ارزیابی قرار داشته است. همین عامل ارزیابی و سنجش از طرف منتقدین را باعث شده که وجود یا عدم وجود یک اثر هنری به پیدایی و ظهور برسد.
ضمن گفتارهای فشرده از مفاهیم عمیق تئاتر به سخنهای عادی و صمیمی خودمان در مورد معضلات تئاتر شهرستان میپردازیم و در اینجا به مشکلات یک نویسنده شهرستانی اشاره داریم. آیا حمایت مالی از یک نویسنده که بنیان اثر آفرینی یک نمایش را سبب میشود و نمایش را به مرحله ساخت میرساند نباید بطوری عمل شود که او از یک امکانات مالی بسیار عادی و معمولی برخوردار شود ؟ چه دلیلی میتواند باعث مهاجرت یک نویسنده تئاتر از محل سکونتش که سرشار از منابع مهم و جالب توجه جهت سوژه برای کار نویسندگی است. تنها کاری که نباید انجام دهد همان اصالت ذلال و پاک نویسندگی است. آیا اگر امکان چاپ و نشر آثار یک نویسنده در محل استان مورد نظر فراهم شود. او دلیلی برای مهاجرت دارد؟
مگر ممکن بود که او در چنین شرایط اجتماعی حل شود و خود یک موجود مطیع و دستآموز و نویسندهای کپی کار و بی مایه که در انتظار فرمایش سفارش به صفر ایستاده است به این درماندگی تن در دهد. او در این تعدد بی شمار دستهای پر قدرت کپیساز و شیرازه شکن چه میتواند بکند. او کاملاً گم شده است. ای که سپر عقل بیفکندی از این جام صبوح دائم الامر گر آسایش تن خواهی و روح ما یار مردان خداباش که در کشتی نوح، هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را. قطعاً موفقیت اصلی یک نمایش در دست تماشاگر است. در واقع اوست که میتواند با واکنش خود یک نمایش را تا اوج ببرد. یا باعث نزول و رکورد آن شود. در واقع تماشاگر تئاتر کیست؟ و برای چه به این هنر رو میآورد؟ ضرورت امر در کجاست؟ چرا عدهای از افراد از میان اجتماع برخواسته و بعنوان افرادی معرفی میشوند که دغدغه تئاتر دارند؟ چه نیازی به جلب توجه تماشاگر است؟ آیا شما نمایشی را میشناسید که در شهرستان برای تماشاگر، نوشته یا کار شده باشد؟ من میگویم نه چون اغلب جهت راهیابی در جشنواره و حضور یافتن همچون آرزویی آرمانی برای دست یافتن به تئاتر فجر و اجرای نمایش در تهران است.
شاید به جرات بتوان گفت که هنر تئاتر در اصل به خواص تعلق دارد نه عوام، و تئاتر شهرستان همواره بر سر این دو راهی به شبکهای در هم و پیچیده از راههای مختلف منشعب نمیشود. چون تکلیف همه متولیان و بانیان تئاتر از قبل مشخص است. هر یک از دست اندرکاران ابتدا به ساکن سعی میکنند با دقت خاصی به ساخت نمایشی دست بزنند و از این نمو فرمایشی کلاهی برای خود دوخته بر سر کنند، تا از غافله تزویر که بی مهابا عزم رفتن به ناکجا آباد پایتخت دارد جای نماند. آیا بهتر نیست سالن نمایشی مختص اجراهای تئاتر شهرستانی در تهران تاسیس شود؟ تا آن منجیان و مرتکبین تئاتر استانی بدانند که جایی و مکانی مشخص در تهران دارند که برای اجرای سالنی آنها اختصاص داده شده است و آنها از این پس دغدغه و اضطراب عدم اجرا در مرکز را نداشته باشند. از طرفی تمامی شهروندان تهرانی در مییابند که سالنی منحصر و مختص به آثار تئاتر شهرستانی بصورت پی در پی با برنامهای مشخص و همیشگی اثری از آثار نمایشی بخشی از استانهای کشور را سالیانه به نمایش میگذارد، که این حرکت بسیار زیبا خواهد بود چون اکثریت افراد ساکن مرکز رفته رفته با خرده فرهنگهای نقاط مختلف کشور و احیاناً آداب و مناسک گمنام وطن خود آشنا میشوند. این عامل نوظهور میتواند در صورت متداول بودن جنبه بینالمللی یافته عده بسیاری از توریستها را جذب خود کند.
در اینکه هنر نمایش همیشه توانسته نسبت به سایر هنرها جهت موقعیت سازی و امکان سازی موفقتر عمل کند تردیدی نیست و این نکته اعجابآوری در این هنر است. بطور مثال این حرف را میتوان اینگونه مطرح ساخت که ابتدا ریشه ارتباط و تبادل اجرای نمایش شهرستانها در خود شهرهای استان مهیا، و سپس امکان فراهم شدن رفتن به استانهای دیگر و همچنین بلاعکس. گاهاً استانهای مرزی که با کشورهای همسایه خود اشتراکات و تناسبات فرهنگی و هنری دارند با برنامهای تعیین شده و معین میتواند به تبادلات نمایشی و اجراهای متعدد تئاتری مبادرت ورزد. هنر نمایش بعنوان یک هنر انسانی به خاطر غنای قالب و محتوایش همیشه قادر بوده که از جایگاه رفیع و بلندش به زیر آید. یعنی به فروافتادهترین سطوح و طبقات تنزل کند تا به پیش پا افتادهترین خواسته و نیاز تماشاگر پاسخ دهد و دوباره از این سری نیاز آدمی برخواسته به جایگاه متعالی خود عروج کرده تا مفهومی از بی کرانگی را که به آنسوی نیاز انسان ساکن شده برساند تا او را سببی جهت حرکت شود.
در هر عمارتی و ساختمانی رکن اصلی را پایه و زیر بنای آن تشکیل میدهد اگر هر بنایی دارای پایه و اساس نامفهوم باشد پس از مدتی درهم شکسته، فرو میریزد.
پس وقتی یک ساختار قابل تعریف میشود که بر روی یک پایه و اساس بسیار حساب شده و کار آمد بنا شده باشد. همواره سرمایه بعنوان زیر بنای یک ساختمان مورد کاربرد قرار میگیرد و همیشه سعی شده تا سرمایه به نحوی تعریف شود که معنی مستقل یابد و معانی چند وجهی نگیرد. اشکال ناموزون و نامتناسب و نا هماهنگ و بد ترکیب از اغمار بی شمار عدم تعریف سرمایه بعنوان یک اصل برای زیر بنای یک عمارت است. انجمنهای نمایش شهرستان به جهت مالی دارای ترکیبی چند وجهی بوده و بطور کلی استقلال مالی ندارند و همین عامل باعث بروز بسیاری از امراض فرهنگی و مشکلات عدیده بسیار شده است بطوریکه همه اهداف در نظر گرفته برای زمانهای دیروز، امروز و فردای ساختمان نمایش استان را دستخوش سکون کرده از حرکت باز داشته است. با یک بررسی کلی در آثار نمایشی، تئاتری امروز ما بویژه در آثار هنرمندان شهرستانی که به اعتقاد من طی چند سال اخیر گاه بسیار موفقتر از آثار هنرمندان پایتخت ظاهر شدهاند نشان میدهد که هنوز هم اهمیت و تحلیل و آموزش جهت پرورش و تربیت نیروهای آزموده و کشف شده نشان از صرف هزینههای به هدر رفته و نابجا نیست. بلکه کاملاً به جاست که در این بخش به ریشههای تنه خشکیده و طنمان توجه بیشتر شود و از طریق ایجاد امکان مالی به انجمنهای نمایش شهرستان در واقع به آنها قدرت تصمیمگیری در کلیه امور انجمن داده شود تا به یک خود کفایی عینی و ملموس جهت ایجاد کارگاه نمایشنامهنویسی، بازیگری، کارگردانی و همچنین قضاوت و نقد و تحلیل آثار نمایشی دست یابند. کماکان تئاتر استان علیرغم برخورداری از وجوه بدیع و توانمندی نیروهای انسانی و ظرفیتهای نمایش بالقوهشان از عدم توجه به آموزش و منطق تئاتری همواره در رنجند.
در پایان با عنایت به اینکه شخصیتی چون آقای حسین پارسایی که خود ازدل تئاتر شهرستان برخواستهاند و مسئولیتی اینچنین خطیر را بعهده گرفتهاند مایه دلخوشی و خرسندی بوده و هنرمندان تئاتر شهرستان امید دارند با برنامه ریزیهای این هنرمند متدین و متعهد و صاحب عمل و همکاران محترمشان افقهای روشنی را پیش روی داشته باشیم.