در حال بارگذاری ...

نگاهی به تئاتر در کشور مصر در گفت و گو با ”آلفرد فرج” نمایشنامه نویس عرب

ترجمه فریده شیرژیان: آلفرد فرج، (Alfred Farag ۲۰۰۵-۱۹۲۹م) یکی از مهم ترین نمایشنامه نویسان عرب در قرن ۲۰ است. نمایش های او درباره عدالت، آزادی، اتحاد و انسجام اجتماعی، هویت ملی و جستجوی حقیقت به طور جدی بحث می کند و تلاش می شود از طریق آن ها اراده قوی و کارآمدی درون هر فرد پدید آید تا قادر به تغییر و نوآوری شود.

از این رو آثارش بر حرکت تئاتر در مصر موثر بوده است. دیانا امین در سال  1999 م با آلفرد فرج با عنوان"آلفرد فرج انحطاط تئاتر عرب را تحلیل می کند" گفت و گو کرده که شما را به خواندن این مصاحبه دعوت می کنیم. سپس گزیده ای از نظرات هناء عبدل فتاح، (Hanna Abdel Fattah 2012-1944م) کارگردان مصری، استاد و مدیر دپارتمان بازیگری و کارگردانی موسسه عالی هنرهای تئاتری در قاهره، مترجم، منتقد تئاتر و مقاله نویس ارائه می شود که در سال 2011 منتشر شده است.
آلفرد فرج: تئاتر دعوتی برای مقاومت است
نظرتان درباره وضعیت اخیر تئاتر در دنیای عرب چیست و فکر می کنید حقیقتا انحطاط  تئاتری وجود دارد؟
بله. تنزلی وجود دارد. وضعیت این تئاتر خوب نیست. همیشه از دوستانم می شنوم که می گویند وضع تئاتر تمامی موقعیت اجتماعی و اقتصادی را انعکاس می دهد؛ برای مثال تضاد طبقاتی و بالا رفتن سطح فقر، اما من همیشه جواب می دهم که حتی اگر موقعیت های اجتماعی و اقتصادی بد است، دلیلی وجود ندارد برای اینکه تئاتر در انحطاط باشد. به عقیده من تئاتر می تواند تحت شرایط بسیار بد پیشرفت کند و می تواند هم در شرایط اجتماعی و اقتصادی در حال رشد و هم در حال نزول به اهداف وسیعی دست یابد؛ برای مثال در شروع رنسانس غربی، با وجود موقعیت های سخت اجتماعی و اقتصادی، تئاتر خوب وجود داشت. به علاوه، تئاتر عرب در چرخش قرن(شروع قرن جدید) در طول دوران استعمار رشد کرد. تئاتر دعوتی برای مقاومت است، فقط موقعیت های اجتماعی را انعکاس نمی دهد، با آن ها مبارزه می کند. تئاتر قدرت دارد تا موقعیت های منفی غالب را تغییر دهد.
آیا به نظرتان تئاتر به شجاعت نیاز دارد؟
بله
اولین سازندگان و پدیدآورندگان این ساختار شجاعانه چه کسانی اند؟ بازیگران،کارگردانان، نمایشنامه نویسان یا تولید کنندگان؟ نظرتان درباره هنرمندان تئاتر امروز چیست؟
نخستین پدیدآورندگان تئاتر، نمایشنامه نویسان اند، زیرا آن ها آغازگران کلمه اند. آن ها دل به دریازدن را پدید می آورند. این دل به دریازدن تمام فرایند تولید تئاتر را آغاز می کند و بعد از آن نقش بازیگران و کارگردانان شروع می شود. به این هنرمندان می گویم  باید جسور باشید و اقدام کنید.
اما چرا آن ها امروز جسور نیستند؟ دلیل آن آموزش است یا آگاهی؟
ترکیبی از دلایل است. دلیل اصلی این است که آموزش عمومی و حساسیت (درک) فرهنگی آنچه در گذشته بوده، امروز نیست. اجازه دهید مثال هایی  ویژه بزنم، اگر شما نقشی را که مجله کوچکی مثل al-Risalah (الرساله، که توسط Lutfi al-Zayyat اداره می شد) در زندگی فرهنگی ما در دهه های 30 و 40 بازی می کرد، با نقش همه مجله هایی که امروز چاپ می شوند، مقایسه کنید، خواهید فهمید چقدر بیشتر آن ها بی تاثیرند. در گذشته، جوامع عرب در سراسر دنیای عرب عادت داشتند روشنفکرترین ذهن ها را برای رهبری فرهنگی شان انتخاب کنند. نسل ما  طاها حسین، محمود عباس العقاد، توفیق الحکیم و ...(1) را شاهد بودند که زندگی فرهنگی ما را رهبری می کردند. این نویسندگان به دانشجویان الهام بخشیدند. حقیقتا بعضی از این نویسندگان اساتید دانشگاه، مشاوران رسانه، حتی وزیران فرهنگ و آموزش شدند. آن ها قدرت واقعی و رهبری تمامی توسعه فرهنگی ما را دارا بودند. آن ها از جایگاه های نمایندگی شان قادر شدند تاثیر بگذارند و فرهنگ را انتشار دهند. یکی باید بپرسد نقش روشنفکران در زندگی امروز ما چیست و سهم رهبران فرهنگی در سراسر دنیای عرب چیست؟ من می گویم که نقش روشنفکران عرب  در نیمه دوم قرن بیستم به طور خیلی جدی کاهش یافته است. شاید دلیل چنین امری جنگ های بی شماری باشد که ملل عرب با آن درگیر بوده اند، برای رهبری افسران ارتش که بر هر شکل دیگر، رهبری سبقت می گیرد.
این عموما شامل نمایشنامه نویسان  یا نویسندگان می شود. دیگر هنرمندان چطور؟
هنرمندان هم همینطور. به اطرافتان نگاه کنید. این هنرمندانی که به خلاقیت، شجاعت و بینش شناخته می شوند، تماشاخانه ها را هدایت نمی کنند. آن ها در جایگاهی که بتوانند تفاوتی ایجاد کنند یا راهنمایی برای نسل جدید باشند، مستقر نیستند.
ارزش جشنواره های تئاتر، برای مثال جشنواره سالانه تئاتر تجربی، در قاهره چیست؟
به ندرت عقاید منفی دارم، به ویژه وقتی هرگونه تلاش جمعی هنری پدید می آید، اما این جشنواره شبیه بقیه، (اجازه دهید در این بحث، جشنواره های تئاتر کارتاژ، دمشق و اردن را لحاظ کنم) رویدادهای جدید هنری و فلسفی را به وجود نیاورده اند. آن ها بر توسعه هنر تئاتر تاثیر نگذاشته اند. تئاتر در دهه 60 بدون جشنواره ها رشد کرد، بنابراین چرا این جشنواره ها کمک نمی کنند تا انرژی های هنری جدید آزاد شوند؟ جشنواره ها برای چنین منظوری برگزار می شوند، چرا جشنواره های ما امکانات جدیدی را در تئاتر پدید نمی آورند؟
آیا شما این مشکلات را به مدیریت و مسائل اداری نسبت می دهید؟
بله، البته تعدادی از دلایل وجود دارد که فکر می کنم بروکراسی در راس آن هاست. مطمئن نیستم چطور آن ها جشنواره های تئاتر در تونس و اردن را مدیریت می کنند؛ در مصر برای سازماندهی کردن جشنواره ای، تعدادی از دفاتر اداری و کارمندان درگیرند. آن ها واجد شرایط اند؟ آن ها آثاری تولید می کنند که نه خودشان بفهمند و نه از آن ها تقدیر کنند؟ تضاد در این است که هرگونه پروژه بدیع و پیشگام، بدون شک، نامطلوب و ناآشنا برای سیستم تولید خواهد بود، برای اینکه این پروژه با آنچه آن ها قبلا دیده اند مشابه نیست. (می خندد) بنابراین اساسا مدیریت این جشنواره ها از هنرمندان می خواهند پروژه های نویی را ارائه دهند که با دستور جلسه اداری مطابقت کند. چگونه می تواند این روند، نتیجه بخش باشد؟ مشکل دیگر درحوزه نقد است. نقد در  روزنامه ها و مجله ها به طور مساوی میان تولیدات تقسیم می شود.
منظورتان چیست؟
منظورم این است که هم تئاتر خوب و هم تئاتر بد سطح یکسانی از توجه و تعاریف را به دست می آورند. این موضوع، نقد را از ارزش آموزشی تهی می کند و آن اتفاق تئاتری را از بحث های منطقی و مناظره ای روشنفکری دور می کند. همانگونه که امروز است. نقد فقط دسته گلی است که به طور مساوی به همه هنرمندان ارزانی می شود؛ صرف نظر از کیفیت هنری که آن ها ارائه می دهند. به عقیده من، نقش نقد در تئاتر فوق العاده کاهش یافته است. متاسفانه، تئاتر بدون نقد شبیه ساختاری است، بدون یکی از ستون هایش. سومین موضوعی که به تنزل تئاتر کمک کرده، جنبه ای که اغلب بحث نمی شود، بهای بلیت هاست. در دهه 60، در اوج تحول تئاتری، میان بهای بلیت ها و میانگین درآمد مردم تعادلی وجود داشت؛ به ویژه برای طبقه متوسط و گروه های روشنفکرش. شاید به این دلیل بود که تئاتر در طول آن دهه بسیار موفق بود. ما باید به همه این مشکلات فکر کنیم، وقتی درباره تئاتر بحث می کنیم، بدون پژوهش کردن درباره مشکلات متنوع تئاتر، نباید آن را فقط به عنوان خوب یا بد داوری کنیم.
شما درباره تئاتر دولتی صحبت می کنید یا تئاتر تجاری؟
هر دو.
اما بلیت ها برای تولیدات دولتی معقول قیمت گذاری می شوند؟
خیر.50 پوند معقول نیست. ارزان یا گران اصطلاحات دوپهلو و مبهم اند، قیمت بلیت ها باید با میانگین درآمد سازگار باشد.
در هر صورت، این مشکل، خاص مصر نیست، بلکه مشکلی بین المللی است. اینجا در ایالات متحده، این موضوع نیز به عنوان مشکل باقی مانده است. این باعث نمی شود که این مشکل را قابل پذیرش کند، اما مشکلی جهانی است.
قیمت گذاری بلیت موضوعی ساده نیست. پژوهش هایی را که در مراکز تحقیقی اروپا انجام شده، مطالعه کرده ام که تلاش کرده اند قیمت بلیت ها را در مطابقت با درآمد عمومی تنظیم کنند. همه آنچه دارم می گویم این است که باید این موضوع به روشی علمی تر در مصر انجام شود. جنبه مهم دیگری که به تنزل تئاتر در مصر کمک کرده است، فقط درباره مصر می خواهم صحبت کنم، اما شاید کشورهای دیگر عرب همین مشکل را داشته باشند،  عقب ماندگی تکنولوژی صحنه و فقدان زیبایی و راحتی جایگاه تماشاگران است. معماری مکان در تمامیتش شامل صندلی ها، سرسراها، کافه ها و ... زیبایی شناسی تماشاخانه ها، کسی را به رفتن تئاتر تشویق نمی کند. ما فراموش کرده ایم که تئاتر بالاخره تفرج است. چرا من باید خانه ام را برای دیدن مکانی ترک کنم که عاری از زیبایی است؟ این در کنار تمام عقب ماندگی تکنولوژی صحنه است. از نور تا صدا، لباس، وسایل صحنه و جنبه های مکانیکی تعویض صحنه و ... نمی دانم چرا ما همیشه رشد و تنزل موقعیت های تئاتری را از این زاویه دید بحث می کنیم؛ باید جنبه های دیگر را نیز بحث کنیم. هم در تئاتر دولتی و هم در تئاتر خصوصی، طرح، برنامه ریزی و جدول زمانی وجود ندارد. نه برنامه ریزی و نه دید و بینش. اگرچه همیشه از کارگردانان هنری می شنوم که درباره بینش و بصیرتشان صحبت می کنند. به نظر من تئاتر در مصر با چشم بسته حرکت می کند (بدون دوراندیشی و بصیرت). در گذشته، وظیفه تئاتری تماشاخانه ها ارائه سالانه بخش گسترده ای از رپرتوار نمایشی بین المللی بود. این گونه، در نسل ما بکت، یونسکو، ایبسن، پیراندلو، برشت، وایس و حتی بعضی از نمایش های کمتر شناخته شده مولیر و شکسپیر معرفی شدند. تئاتر ملی در مصر، درام جهان را در حداقل یک سوم تولیدات سالانه اش می گنجاند. این دیدگاه حالا وجود ندارد و نمی دانم چرا.
اما اخیرا این موضوع احیا شده است.
خیر، رپرتوار بین المللی دیگر مورد توجه در تماشاخانه های مصری نیست.
با این وجود، در پنج سال گذشته "خانه برنارد آلبا" کمتر از پنج، شش بار در مصر تولید نشد و یکبار در تئاتر ملی.
درست است، اما حالا ما از مرض دیگری رنج می بریم، دوباره نوشتن آثار کلاسیک.
منظورتان عربی کردن متون یا اقتباس صحنه ای است؟
خیر، منظورم "دوباره نوشتن" است. جوانی، تازه نویسنده شده، بدون فهم، تجاوز به ایده ها و توان خلاق نویسنده اصلی، نمایشی می نویسد. این نویسندگان برای انجام این کار هم در درام بین الملل و هم در درام عربی بیمی ندارند. بنابراین آن ها بعضی از آثار کلاسیک عرب را دوباره نوشته اند. متاسفم که گزارش دهم حتی درام توفیق الحکیم دستخوش  و طعمه چنین اتفاقی شده است. آن ها تا آنجا پیش رفته اند که عناوین بعضی از آثار کلاسیک عرب را تغییر می دهند. به عنوان اعضای هیئت مدیره کمیته تئاتر در مصر، چندین بار تلاش کرده ایم این تجاوز ناگوار را متوقف کنیم، اما هنوز این امر جریان دارد. دوباره به این موضوع به عنوان ضعف برنامه ریزی تماشاخانه ها تاکید و اشاره می کنم. مشکل دیگر با برنامه های تماشاخانه ها در مصر، غفلت برای ایجاد رپرتواری مصری است. نمایش هایی از سوی توفیق الحکیم، یوسف ادریس،... (2) که دیگر به سادگی در برنامه های تماشاخانه ها ظاهر نمی شوند. بهانه ای برای این اشتباه سهوی وجود ندارد، به ویژه در طول دهه گذشته، مرکز ملی برای تئاتر، نمایش هایی را کشف کرده که برای ما ناشناخته و یا گمشده بودند. بعضی از آثاری که بازیابی شدند، متعلق به اسماعیل عاصم، ابراهیم رمزی و... (3) هستند. حالا توجه زیادی به این نمایش ها می شود، چون آن ها دوباره در حال چاپ شدن اند، به علاوه سازمان کتاب مصر اخیرا فرهنگ تئاتر را چاپ کرده که این موجب می شود اطلاعات درباره نمایش ها در دسترس باشد، برای هر کسی که علاقه مند است. به این وسیله میراث نمایشی ما حفظ می شود. درحالی که تمام این توجه به میراث نمایشی عرب داده می شود، مراکز اداری تماشاخانه های مختلف آن ها را از تولیدات صحنه مستثنا می کنند. اینجا باید اضافه کنم، هفته گذشته در یکی از روزنامه ها خواندم که وزیر فرهنگ مصر، فاروق حسنی (Faruq Husni ) ملاقاتی عمومی را با تمام کارگردانان هنری تماشاخانه های دولتی پیشنهاد داده و خواسته که رپرتواری مصری به طور منظم در تمام تماشاخانه ها ثبت شود. این به من امید داده است که تماشاخانه های ملی و آوانگارد، خانه هایی برای رپرتوارهای ملی و بین المللی شوند. احیای آثار کلاسیک باید اتقاق بیفتد. فکر می کنم که این اتفاق بدون شک رستاخیز تئاتری مورد نیاز را به همراه بیاورد.
موضوع دیگری که دوست دارم نظرتان را بدانم، درباره سانسور ادبی است که در مصر روی داده. همانطور که می دانید این اتفاق 70 کتاب را شامل کتاب"پیامبر"خلیل جبران ممنوع کرده است.
مشخصات این اتفاق ویژه را نمی دانم، اما قطعا از ممیزی تولیدات ادبی مان حمایت و تایید نمی کنم. همچنین فکر نمی کنم که ممیزی راه حلی در هر صورت باشد.
در جهان غرب سطح بالایی از توجه به تئاتر وجود دارد. شما چطور این موضوع را با جهان عرب مقایسه می کنید؟
در جهان عرب، میزان رفتن به تئاتر کم است، چون مردم تشویق نمی شوند بیشتر به تئاتر بروند. در جهان غرب، مردم از بچگی، از دوره ابتدایی مدرسه، یاد می گیرند به تئاتر بروند و از تئاتر استقبال کنند. این به شکل گیری عادات رفتن به تئاتر کمک می کند که ما چنین عادتی را نداریم. بعد این عادات به نیاز برای جنبه های زیباشناسانه اجراهای نمایشی ارتقاء می یابد. در دهه 60 تئاتر ما چنین شد، چون نیاز مردم برای عدالت اجتماعی از طریق مطرح کردن و نشان دادن بی عدالتی های گوناگون اجتماعی برآورده شد. یک بار تئاتر چنین ارتباطی را با مخاطبانش به وجود آورد. تئاتر به یک ضرورت تبدیل شد. حالا تئاتر تماسش را با واقعیت و مخاطبش از دست داده است. تئاتر قدرتش را برای ارتباط برقرار کردن از دست داده است. این، به علاوه همه دلایلی که به شما ارائه کردم، به انحطاط تئاتر کمک کرده است.
بعضی از پژوهشگران غیرعرب ادعا کرده اند که ذهن عرب ها از تولید کردن تراژدی ناتوان است. نظرتان در این باره چیست؟
در شروع، اگر فرضشان درست بود، جذب آن می شدم. حالا اگر به مفهوم خود تراژدی فکر کنیم،  تشخیص خواهیم داد که تراژدی در تئاتر مدرن غربی هم در مقایسه با نفوذش در درام یونان و رنسانس نفوذ نمی کند. به عبارت دیگر، من بیاناتی را که بین شرق و غرب فاصله زیادی پدید آورد، دوست ندارم، چون اعتقاد دارم که انسان، انسان است، چه غربی چه عربی، موقعیت انسان در هر جایی یکسان است. دوست دارم باور داشته باشم که آنچه مردم در بخشی از جهان  به لحاظ هنری استقبال می کنند، در بخش های دیگر جهان نیز استقبال می شود.
بعد از گفتن آن، باید همچنین بگویم که تراژدی در صحنه ارسطویی اش، با سرنوشت بسیار قرین است. (همراهی نزدیکی با سرنوشت دارد). بنابراین سوالی که اینجا باید مطرح شود، این است که آیا عرب ها چنین ارتباطی را با سرنوشتی که یونانیان باستان داشتند، ندارند؟ به نظر من، عقیده اعراب به سرنوشت، حتی از آنچه آن ها داشتند، قوی تر است. من حتی می خواهم تا آنجا پیش بروم که این عقیده ناآشکار به سرنوشت، حقیقتا عیب ذهنی و عقلانی عرب هاست. حقیقت این است، من نمی توانم به این سوال به شیوه ای محسوس جواب دهم، به جز اینکه بگویم من خودم چندین بار تلاش کرده ام، تراژدی بنویسم.
و شما نوشتید.
بله و آن ها موفق بودند و از سوی مخاطبان به اندازه زیادی استقبال شدند. به علاوه، تعداد زیادی تولیدات از تراژدی های یونان و شکسپیر در مصر وجود داشته است. فکر می کنید چرا مردم از آن ها بسیار زیاد استقبال می کنند؟ این آثار باید به نوعی با مخاطبان صحبت کنند.
در مصر نمایش های نوشته شده از سوی نمایشنامه نویسان عرب در مدارس تدریس نمی شود. معانی این کار چیست؟
این عیب بزرگی در آموزش ماست، زیرا در آموزش نسل جوان تر تئاتر، شما در حقیقت به آن ها روح دیالکتیک را یاد می دهید.
مشکل آنجاست که به نسل جوان تر در مصر فقط درام غربی آموزش داده می شود. آن ها یاد می گیرند آثار شکسپیر و آرتور میلر را بخوانند؛ نه آثار توفیق الحکیم و آلفرد فرج. ما نیز چنین کردیم.
منظورتان در کلاس های انگلیسی است؟
همینطور در کلاس های انگلیسی.
این ازخودبیگانگی از میراث فرهنگی را به وجود می آورد.
این همچنین اشاره دارد به اینکه تئاتر هنوز بیرون از  قوانین و استاندارد آموزشی ماست. برای شما به چه معناست؟
ضعف بزرگی در سیستم آموزشی ماست. در حالی که درام غربی می تواند بخشی از آموزش زبان شناسی ما باشد؛ درام عربی باید بخش کاملی از آموزش ادبیات ما باشد. تکرار می کنم، تئاتر هنر بحث، مخالفت و دیالوگ عقلانی را یاد می دهد. تئاتر همچنین ابزارهای تحلیلی دانش آموزان را تقویت می کند و درکشان را از معانی پنهان متن و الهامات زبانی عمیق می کند. تئاتر به آن ها هنر مناظره و بحث را یاد می دهد. این ها همه ابزارهای ضروری اند که نسل جدید باید یاد بگیرند.
تئاتر باید تئاتر دولتی باشد؟
خیر، تئاترهای دولتی اتفاقی بودند. وقتی تئاتر ملی در دهه 30 ساخته شد، سازمانی غیرانتفاعی بود که به منظور رسیدن به اهداف دقیق آموزشی از سوی دولت کمک هزینه می شد، اما این تئاترهای دولتی، که امروز همه ما  آن ها را می شناسیم، در دهه 60 ساخته شدند. آن ها نه راه ایده آلی برای اجرای تئاتر بودند، نه همیشه موفق بوده اند. من ارتباط بین حکومت  و تئاتر ملی در انگلستان را تحسین می کنم؛ برای مثال حکومت به تامین بودجه، برنامه ای شامل رپرتواری ملی، بلیت های تخفیف داده شده برای دانشجویان برای اجراهای بعدازظهر تماشاخانه ها و تولید سالانه تعدادی از نمایش های به لحاظ نژادی، قومی متنوع کمک می کند.
آنجا درام عربی تولید شده؟
متاسفانه هنوز نه.
تئاتر می تواند رسانه ای برای اتوبیوگرافی(نگارش شرح زندگی کسی به دست خود او) باشد؟
حتما.
شما جنبه هایی از تجربه خودتان را در نوشتن Returning of the Land” “ و “The Person” استفاده کرده اید. فرض درستی است؟
چرا فقط این ها؟ هر نمایشی که نوشته ام به نوعی اتوبیوگرافی است. به نمایشنامه “The Barber of Baghdad” نگاه کنید.
این منظورم نیست. منظورم این است که شخصیتی باشد که آلفرد فرج را به روشی مستقیم تر نشان دهد.
در پاسخ به شما بله، تئاتر می تواند رسانه ای برای اتوبیوگرافی باشد. برای مثال "بعد از سقوط" نوشته آرتور میلر و همینطور "مرغ دریایی" نوشته چخوف اتوبیوگرافی شناخته می شوند. از این زاویه، الشخص (The Person) یک اثر اتوبیوگرافی به شیوه سوررئالیست است.
به علت بازآفرینی خاطره؟
دقیقا. هم خاطره، هم واقعیت که با هم یکی شده اند.
چرا بعضی حکومت ها تئاتر را تهدید می کنند؟
چون این حکومت ها ضعیف اند، حکومت های قوی از تئاتر حمایت و استقبال می کنند، چون تشخیص می دهند که نقش تئاتر، نقد اجتماعی و سیاسی است. تئاتر توسعه اجتماع را مدنظر دارد. چطور حکومتی می تواند از توسعه جامعه خودش بترسد؟ به لحاظ تاریخی، حکومت ها از تئاتر حمایت کرده اند، حتی حکومت های استبدادی نظیر قیصر در روم باستان. در طول تاریخ، آن ها بزرگ ترین بانیان اپرا، باله، درام و موسیقی بوده اند. تئاتر تحت حمایت و توجهاتشان بوده که بناهای زیبایی به منظور میزبانی اجراها ساخته شد. بنابراین حکومت هایی که از تئاتر می ترسند، ضعیف اند. آن ها از توسعه اجتماعی و مدنی می ترسند.
هناء عبدل فتاح: تئاتر مصر نیازمند انقلابی از درون است
تا انقلاب 25 ژانویه 2011، تولیدات تئاتر مصر تماما جدا، دور و عقب افتاده از موقعیت اجتماعی- سیاسی کشور بود. تئاتر صداهای اجتماعی را، که درخواست دمکراسی می کردند، نمی شنید. به دلیل سانسور مستقیمی که از سوی وزارت فرهنگ بر تئاتر وجود داشت، تمامی نیازهای اجتماعی مسکوت بودند.
در طول دو دهه گذشته، قاهره جشنواره سالانه ای را برگزار کرده است: جشنواره بین المللی تئاتر تجربی قاهره، که از سوی وزیر پیشین فرهنگ، فاروق حسنی، Faruq Husni پایه ریزی شد؛ جشنواره ای که ادعا می شد، یکی از موفق ترین ابتکارات وزارت پیشین است. جشنواره از تعداد زیادی شرکت های بین المللی دعوت می کرد و تعداد زیادی پیشنهادات تصویری و تئاتری می داد. بیش تر این تجربه ها به پدیدآورندگان تئاتر مصر، به خصوص جوانان مربوط نمی شد و عاری از جدیدترین شکل های اجرایی بود و استانداردهایشان مورد سوال بود. همزمان که این تولیدات تئاتری در جشنواره نمایش داده می شد، تئاتر مصری رپرتواری مشخص و قوی نداشت. به عبارت دیگر دیالوگی وجود نداشت. گویی جشنواره به خاطر جشنواره بود و دلیلی به جز تبلیغات برای وزارت فرهنگ نبود.
مشکل به آسانی حل نخواهد شد. تماشاخانه ها، بازیگران و گروه های خودشان را دارند. البته دستمزدشان بسیار اندک است. بنابراین بازیگران در جستجوی کار در تلویزیون و سینما هستند و از این طریق برای بازی در صحنه های تئاتر تجاری فرصتی به دست می آورند. این مسئله به شرکت تئاتر و یکپارچگی افرادی که از سوی تماشاخانه ای خاص استخدام شده اند، خسارت می زند.
تئاتر جدی الگوهای تولیدات تئاتر تجاری را تقلید می کند، چون آن ها با مخاطب انبوه مواجه اند. این تئاترها از شوخی های بد و مزخرفاتی پرند که تقلید رقت انگیزی از این تجاری سازی اند.
تئاتر درباره ستارگان تلویزیون و سینما نیست؛ ستارگانی که روی صحنه بازی می کنند، دستمزد زیادی دریافت می کنند که نیمی از بودجه تولید تئاتر است. بخش قابل توجهی از بودجه همچنین صرف دکورهای گران می شود، بیشتر با ذائقه ضعیف زیباشناسی، بدون وظیفه و کارکردی در نمایش، فقط برای اینکه مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند.
امروز، تئاتر مصری به تغییرات ضروری و نیز به دو مطالبه انقلاب 25 ژانویه، دمکراسی و آزادی، نیاز دارد. موانع بسیاری وجود دارند، اما با روش های موثر و ضروری می توانند، مغلوب شوند.
تعداد زیادی تماشاخانه در قاهره( و دیگر شهرها) وجود دارد و برای هر تماشاخانه و هر گروهی مهم است شخصیت و تخصصش را مشخص کند. هر شرکتی باید هویت خودش را داشته باشد. نقششان باید به روشنی تعیین شده باشد. مثل تئاتر ملی، تئاتر آوانگارد، تئاتر مدرن که وظیفه نمایش دادن تئاتر مدرن را دارد، اما به جای آن، تمام سال های گذشته بیشتر آثار کلاسیک را به صحنه برده است.
تئاتر مصر نیازمند انقلابی از درون است. تئاتر در مصر نیاز دارد، هویتش را بیابد و به  حرفه اش به طور جدی بیندیشد. این  شامل آموزش کارگردانان پیر و جوان تئاتر می شود. موسسه عالی هنرهای تئاتری در قاهره در این زمینه موفق نیست. بسیاری از اساتید که در این موسسه در حال تدریس اند، از روش شناسی چهل سال پیش استفاده می کنند. آن ها نیاز دارند اطلاعاتشان را به روز کنند و آن ها را به کار گیرند. تبادل اطلاعات و تجارب با تئاتر بین الملل و نیز تولیدکنندگان جوان تئاتر، باید فرصت های بیشتری داشته باشند، تجربه و دانش بیرون مصر را به دست آورند؛ همانگونه که در دهه 60 بود.
تغییر در دیدگاه و نگرش، جنبه بسیار مهم و ضروری انقلاب تئاتر امروز است. صحنه تئاتر در مصر به مردم جدید و شیوه های جدید فکرکردن نیاز دارد. جستجو کردن کارگردانان و پدیدآورندگان جدید تئاتر، که لزوما فقط جوانان نیستند. هنر محدودیت سنی ندارد. تئاتر به چشم انداز و نظریه جدید نیاز دارد. تئاتر در حالی که باید صادقانه به نیازهای مخاطب جواب دهد، باید در پی روند و شکل های جدید باشد. تئاتر به ضربان پرجنب و جوش نیاز دارد.
ما نباید انقلاب را نیمه تمام رها کنیم. تئاتر مصری یکی از حیطه هایی است که هنوز به کار بسیار زیاد نیاز دارد. با تلاش های بسیار و تغییرات قابل انتظار در کشور، ما امید داریم تئاتر، شکوه و عظمت شایسته خود را بازیابد.
********************
تئاتر مصر همچون شرایط اجتماعی – سیاسی  این کشور دستخوش فراز و نشیب های گوناگون بوده است. حال باید دید در شرایطی که  انقلاب در مصر مصادره شده، تئاتر چگونه در این کشور به حیات خود ادامه خواهد داد؟
1) Jubran, Mikhail Nuaimeh, Taha Hussayn, Mai Ziyadeh, Mahmoud Abbas al-Aqad,  
Tawfiq al-Hakim
2) Ahmad Shawqi, Numan Ashur, Yusuf Idris, Sad Wahbah, Nagib Surur
3) Ismail Asim, Ibrahim Ramzi, Badi Khayri, Yusuf Wahbi
منبع:
http://www.aljadid.com/content/egyptian-playwright-alfred-farag-analyzes-decline-arab-theater
http://english.ahram.org.eg/NewsContent/5/0/7390/Arts--Culture/0/Egyptian-Theatre-in-need-of-its-own-revolution.aspx