در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش”سه پرده” به نویسندگی و کارگردانی”عباس شادروان”

نمایش”سه پرده” به نویسندگی و کارگردانی عباس شادروان در سه اپیزود به هم پیوسته ـ ”عوضی”، ”تنگ جادو” و ”اول بازی” ـ درباره تنهایی و عشق است.

رضا آشفته:
نمایش”سه پرده” به نویسندگی و کارگردانی عباس شادروان در سه اپیزود به هم پیوسته ـ ”عوضی”، ”تنگ جادو” و ”اول بازی” ـ درباره تنهایی و عشق است.
شادروان در یک فرآیند اندیشمندانه بر آن است، براساس سه اپیزود تماشاگر امروزیش را نسبت به تنهایی و عشق به اندیشه وا دارد. مطمئناً انسان معاصر در گونه‌های متفاوت با تنهایی و فقدان عشق دست و پنجه نرم می‌کند. اگر عشق جوهره ارتباط و گریز از تنهایی باشد، تنهایی هم انسان امروز را با فردیت روان پریش و پوچ انگار مواجه می‌سازد. اگر برآیند روحی و روانی انسان‌های مدرن را مورد نقد و بررسی علمی قرار دهیم، در می‌یابیم که درصد افسردگی‌ها و روان پریشی‌های آن‌ها نسبت به گذشته نه چندان دور چند برابر شده است. البته در برخی از نقاط که هنوز رنگ و لعاب مدرن بودن بر زندگی و روابط آدم‌ها سیطره نیافته است از چنین بیماری‌هایی ناگزیری مبرا هستند.
شادروان به عنوان نویسنده در موقعیت”عوضی” به منطق بر هم ریختگی روحی وتوهم گرایی انسان تلویحاً اشاره می‌کند. هنرپیشه‌ای بیمار و روان پریش در انتظار است تا با آمدن یک آدم دیگر از تنهایی بیمارگون رهایی یابد. شاید این انسان همانا برادری باشد که به گونه‌ای نظم زندگی‌اش را با از چنگ درآوردن همسر برادرش بر هم ریخته است. بر حسب تصادف در شبی بارانی مردی زنگ خانه‌اش را به صدا درمی‌آورد. مرد از همان ابتدا می‌پندارد که به اشتباه وارد منزل هنرپیشه شده است. اما هنرپیشه، شخصیت مرد را به زور وامی‌دارد تا برای دقایقی با هم باشند. این ارتباط اجباری در ادامه از هم می‌پاشد برای آن که هیچ نکته قابل درکی نمی‌تواند آن‌ها به تفاهم دو طرفه‌ای برای ماندگاری در کنار هم برساند. آن دو تجربه‌های تلخی در زندگی داشته‌اند و امروز تنهایی هنرپیشه با هیچ ارتباطی در مسیر سلامت روحی قرار نمی‌گیرد.
شاید پذیرش تنهایی و ملال تنها راه پیوستن به نیستی باشد و شاید این قاعده برای همه آن‌هایی که در مدار زندگی مدرن از گردونه خارج شده‌اند، همانند بیماری لاعلاجی مانند ایدز تعمیم پذیر باشد.
آنچه در اپیزود اول باعث بر هم ریختن ریتم اجرایی می‌شود، همانا بلند بوده متن است. در زمان 20 تا 27 دقیقه تمامی حرف و حدیث‌های موجود در متن قابل تصویر شدن بوده است اما نویسنده تا 45 دقیقه زمان اجرا را ادامه می‌دهد.
اپیزود”تنگ جادو” از داستان محکم و قابل تاملی برخوردار نیست، هر چند نویسنده با توجه به رویکرد افسانه و اساطیری بر آن بوده تا به گونه‌ای دیگر درباره برهم ریختن روان و روح آدم‌ها بنا بر مصالح و اندیشه دیگران موقعیتی را ایجاد کند. از آن جا که باور غول و پری در افسانه‌ها منطبق با ناخودآگاه جمعی است، پذیرش آن در دنیای امروز مطمئناً نیازمند جایگزین‌های بهتری است. این که دو تا آدم بنا بر دروغی که غول را در کوزه پنهان کرده‌اند تا آن‌ها به گل لگد کردن مشغول باشند و این دروغ تا 1000 روز به درازا انجامیده تا حد زیادی از منطق عقلانی به دور است و حال و هوای نمایشی هم منطبق با شکل اساطیری نیست تا بر پایه آن بتوان به چنین اتفاقی استناد کرد.
اپیزود اول که”روز اول” نام دارد در واقع در شب آخر اجرا اتفاق خوشایندی بین دو هنرپیشه به وقوع پیوسته است. دو هنرپیشه مرد و زن با ماندگاری ماسک‌های نمایش بر صورتشان می‌توانند مدعی عاشقانه بودن رابطه خودشان باشند. اما کارگردان که چندان دلخوشی از ایجاد چنین رابطه‌ای ندارد، بر آن است تا این رابطه را به هم بریزد. کارگردان آن‌ها را به اجبار وامی‌دارد تا ماسک‌ها را از صورتشان بردارند و حالا اتفاق دگرگونه‌ای رابطه آن‌ دو را تهدید خواهد کرد.
شادروان در اپیزود سوم موفق می‌شود با زبانی استعاری از پس بیان مفاهیم مدنظر خود برآید. در این اپیزود دراماتیک دو بازیگر با صورتک‌ها بازی عاشقانه‌ای را اجرا می‌کنند و حالا حضور مزاحم کارگردان دال بر اتفاق غیر منتظره‌ای است که به نمایندگی از دنیای مدرن می‌تواند چنین فرایند زیبایی را از هم بپاشند. دیگر عشق در پس صورتک‌ها می‌تواند ناجی دو آدم و برقراری یک ارتباط قوی و غنی و ماندگار باشد، برداشتن ماسک‌ها به سادگی زشتی‌های دنیای امروز را اعیان می‌سازد تا آدم‌ها به هر چیزی غیر از عشق در ارتباط خود بیاندیشند.
شادروان به عنوان کارگردان از میزانسن مشترک برای ارتباط دهی با اپیزودها استفاده می‌کند. اتاق که از شکل معمول خارج است. در یک مکان مثلثی شکل یک ننو آویز است. همین شکل اتاق تا حد زیادی به منطق اجرایی کمک می‌کند تا با فضای غیر معمولی از ارتباطات آدم‌ها اشاره‌ای شده باشد.
کارگردان برای آن که تناسب منطقی در عوض شدن اپیزودها جاری سازد، بر دیوارها پرده‌هایی را می‌کشد.
شادروان در زمان اجرا از قواعد تئاتریکال و اکسپرسیونیستی بهره لازم را می‌برد، تا از تلفیق این دو شیوه اجرایی دلالت محکم‌تری بر محتوای مدنظرش کرده باشد. البته اگر هم در اپیزود اول و دوم یا لغزش‌های بنیادین روبرو می‌شود، این لغزش‌ها ریشه در نواقص نمایشنامه دارد.
بازیگران هم سعی بر آن دارند که در اپیزودهای مختلف به بازی‌های دلخواه آن اپیزود برسند. افشین کتان‌چی و مصطفی عبداللهی در دو اپیزود اول و دوم در همسویی با هم بازی می‌کنند تا بده بستان آن‌ها تبدیل به یک جریان دراماتیک شود. اما گاهی لغزش‌های متن بازی‌ها را به انحراف می‌کشاند و باعث می‌شود که از ضرباهنگ محکمی برخوردار نباشد.
در اجرا، طراحی صحنه حرف اول را می‌زند تا همه چیز در نگاه اول مورد کنکاش تصویری قرار گرفته شود. نرمین نظمی خیلی دراماتیک به ابعاد و تحولات صحنه‌ای می‌اندیشد تا ضمن پیش بردن اپیزودها دلالت بصری محکمی بر اتمسفر جاری در هر یک اپیزودها داشته باشد.