در حال بارگذاری ...

گزارشی از وضعیت تئاترهای لاله‌زار

پشت شیشه گیشه بسته تئاتر پارس، با خطی نه چندان زیبا و درشت نوشته شده است:«تا اطلاع ثانوی تئاتر تعطیل است. لطفاً از مغازه‌های اطراف سوال نفرمائید ـ مدیریت تئاتر پارس.»


مریم منصوری:
لاله‌زار در روزگاری دیگر، پایگاهی برای تئاتر ما محسوب می‌شد. سال‌ها پیش! سال‌ها پیش‌تر از آن که کافه شهرداری، تبدیل به تئاتر شهر شود. سال‌ها پیش‌تر! سال‌ها....
امروز اما لاله‌زار قدیم، بازار تنگ و فشرده‌ای برای الکتریکی‌هاست و باربرهایی که با چرخ‌هایی مملو از کارتون‌های چیده شده، در حالتی مورب از پیاده‌روها عبور می‌کنند. دیگر سه سالی می‌شود که درهای تئاتر نصر بسته شده است.
صالح پناهی دکوراتور قدیمی تئاتر نصر که به نوعی تمام زندگی‌اش را در این تئاتر گذرانده و آن جا را خانه اول خودش می‌داند، هنوز هم به درهای بسته تئاتر که نگاه می‌کند، آه می‌کشد و نچ نچ می‌کند و سیگار میان انگشت‌هایش دود می‌شود.
و جلوی در ورودی تئاتر نصر، یکی دیگر از ساندویچی‌ها به سبک لاله‌زار برپا می‌شود. می‌گوید: سر قفلی کافه تئاتر، متعلق به مردی بوده که این روزها، دیگر نیست. حالا دیگر پسرهایش با استفاده از همان سر قفلی، در ورودی تالار نصر، کوکتل می‌فروشند 150 تومان و البته فلافل مخصوص و هات داگ؛ 700 تومان. دهان‌های گرسنه پر می‌شوند. نوشابه‌ها باز می‌شود و هیچ کس به فکر تئاتر نصر نیست. پارچه‌ای کهنه و دودزده، نیم رخ نقش برجسته زن سنگی سر در تالار نصر را پوشانده است.
به نظر می‌رسد تئاتر پارس بعد از مدت‌ها، دوباره باز شده است. اما پشت شیشه گیشه بسته تئاتر پارس، با خطی نه چندان زیبا و درشت نوشته شده است:«تا اطلاع ثانوی تئاتر تعطیل است. لطفاً از مغازه‌های اطراف سوال نفرمائید ـ مدیریت تئاتر پارس.»
مجید جعفری مدت‌ها است از مدیریت تئاتر پارس کناره‌گیری کرده است. جعفری که در سال‌های پس از انقلاب، جزء اولین افرادی بود که به داد تئاترهای مصادره شده، رسید و خاطرات بسیاری از بازگشایی این تئاترها دارد و کابل‌های برقی که از دیوارها بیرون کشیده شده بود. دیگر هیچ امیدی ندارد و می‌گوید:«دیگر هیچ فکر چاره‌ای به نظر نمی‌رسد و دیگر هیچ فایده‌ای هم ندارد. علایق و اقدامات ما هم متعلق به روزگار جوانی بود. الان دیگر من و نسل من هم با همه آن دغدغه‌ها، امکانی برای متضرر شدن نداریم. روزی امیدوار بودم که این مسائل حل شود و تئاتر بخش خصوصی از بین نرود، اما الان دیگر هیچ امیدی ندارم. اگر داشتم هنوز هم استقامت می‌کردم.»
جعفری ادامه داد:«دولت هیچ کمکی به این تئاتر نمی‌کند و از آن اجاره هم می‌گیرد. از سوی دیگر این تئاترها هم چون درآمدزایی ندارند، نمی‌توانند اجاره بها بدهند. تعمیر هم نمی‌شوند و همین طور آمار ضررهای آن‌ها بالا می‌رود. تئاتر پارس در مصادره جایی به نام ستاد فرمان هشت ماده‌ای امام است و حوزه هنری هم باید به این ستاد، اجاره بدهد. و به خاطر عدم بازدهی این تالار، امکان پرداخت اجاره وجود نداشت. در حالی که همین طور اجاره بها را بالا می‌برند. به همین خاطر، هنوز روی هوا مانده است. نه سازمانی آن را می‌خرد و نه در اختیار ارشاد و هنرمندان قرار می‌گیرد.»
جعفری می گوید:«مسئولان ضرورت وجود تئاتر را احساس نمی‌کنند. به تئاتر به عنوان جایی که هنرمند در آن تربیت می‌شود و پایگاهی برای سینما و تئاتر، نگاه نمی‌کنند و همین امر باعث می‌شود تا سالن‌های لاله‌زاری هم به تدریج از حیات، ساقط و یا تبدیل به پاساژ می‌شوند. به این ترتیب، طبیعی است که اعضاء آن هم بی‌کار شوند.»
تئاتر پارس هنوز هم ظاهری کهنه و فقیر دارد. هنوز هم صندلی‌های بالکن از کار افتاده است. کف سیمانی آن، تکه تکه کنده شده است. با معصومه ملکی، یکی از مدیران جدید تئاتر پارس که در این تئاتر قدم می‌زنیم، همواره خاطر نشان می‌کند که در بعضی جاها، با احتیاط قدم بگذاریم. روی چوب‌های قسمتی از پشت صحنه، بالکن و ....
مدیران جدید، معصومه ملکی و علی‌اصغر صباح کوهی، در ازای اجاره بهای ماهانه؛ هشتصد هزار تومان، این تئاتر را از”ستاد فرمان امام”گرفته‌اند. معلوم نیست این اجاره قرار است به چه نحوی پرداخت شود. در حالی که بدهکاری‌های پیشین هنوز مانده است و مدیران جدید هم در شیش و بش پرداخت پول برق و تلفن و هزینه‌های دیگر تالار مانده‌اند.
می‌گویند دو، سه ماه پیش، سعدی افشار نمایشی در تئاتر پارس روی صحنه برد و چراغ آن را روشن کرد. روزهای شلوغی و گرم این تالار با صد و خرده‌ای تماشاگر.
اما سعدی افشار هم می‌گوید:«این نمایش را به خاطر دوستی به نام صالح پناهی روی صحنه بردم. ایشان از من خواست به خاطر بازگشایی دوباره این تالار و شاید رونق آن، این کار را روی صحنه ببرم. اما این اتفاق نیفتاد. خدا کند روزی چراغ این تالار روشن شود. آن نمایش هم کم درآورد.»
سعدی می گوید:«دیگر سیاه بازی و تخت حوضی فراموش شده است. زمانی این نوع نمایش یک کار ریشه‌ای بود. اما دیگر آن آدم‌هایی که حرفه‌ای این کار بودند و من در کنارشان کار می‌کردم، از بین رفته‌اند. بسته شدن تئاتر نصر و پارس هم در به وجود آمدن این وضعیت موثر است. شاید فکر می‌کردند، فعال بودن یکی از این تالارها کافی باشد اما این اتفاق نیفتاد و به نوعی در حق این هنر خیانت شد. وضعیت لاله‌زار هم عوض شده است. دیگر مردم برای تئاتر به لاله‌زار نمی‌آیند.»
معصومه ملکی، مدیر تئاتر پارس می‌گوید:«فعال بودن این جا به نوعی، آب باریکه‌ای است برای هنرمندان قدیمی که دیگر جایی ندارند و هم این که چراغ این جا روشن است، مایه دلگرمی آن‌ها است. این روزها یک درام یک ساعته به نام”مادر فرشته زمین” به نویسندگی و کارگردانی معصومه ملکی در تئاتر پارس اجرا می‌شود. اما هنوز هم صندلی‌ها پاره است، سقف از دود بخاری‌های کهنه سیاه شده و نور مستقیم تنها پروژکتورهای این تالار بر چشم بازیگران می‌تابد.
همه چیز در حال فرو ریختن است. سقف کاذب اتاق‌های بالا، طبله کرده و پایین آمده، اجاره بها، پول برق، کف ناامن و در حال فرو ریختن بالکن و ....»
درهای تالار نصر همچنان، بسته است. صالح پناهی که سال‌ها پیش سقف آهنین تالار نصر را زده بود، معتقد است:»این سقف هیچ مشکلی ندارد. کما این که در این سه سال هم اتفاقی برای آن نیفتاده است. کسبه ساندویچی جلوی در ورودی تالار نصر، همچنان در این تالار رفت و آمد می‌کنند و معلوم نیست چرا این سقف روی سر آن‌ها نمی‌ریزد.»
دکتر محمود عزیزی، مدیر اسبق تئاتر نصر، از اتفاق‌های آتی تئاتر نصر بی‌خبر است و معتقد است این را باید از مسئولان بپرسید. ولی این وجهش را من هم تایید می‌کنم که سقف تالار نصر عن قریب فرو می‌ریزد و آن گزارشی که دوستان تئاتری ارائه داده بودند که امکان دارد ریزش سقف به تماشاگران و گروه هنرمندان صدمه برساند، کاملاً درست بود. مطمئن هستم که ساختمان نصر از ناحیه سقف دچار آسیب شده است. در بقیه مسائل، باید دیگران پاسخگو باشند.»