در حال بارگذاری ...
...

تئاتر بدون تماشاگر

اگرچه تصور عمومى از تئاتر، اجراى نمایش بر صحنه و براى تماشاگر است اما واقعیت این است که از حدود دهه سوم قرن بیستم، شکل دیگرى از نمایش پا به عرصه گذاشت که تماشاگر در آن جایى نداشت. نمایشى که ابداع آن را به ابتکارات خاص «مورنو» نسبت مى دهند. مورنو روانشناسى شیفته نمایش بود که در فلسفه، جامعه شناسى و مذهب نیز مطالعاتى عمیق داشت و صاحب نظر بود.

روزنامه شرق:
صالح صفوى
بخش اول

اگرچه تصور عمومى از تئاتر، اجراى نمایش بر صحنه و براى تماشاگر است اما واقعیت این است که از حدود دهه سوم قرن بیستم، شکل دیگرى از نمایش پا به عرصه گذاشت که تماشاگر در آن جایى نداشت. نمایشى که ابداع آن را به ابتکارات خاص «مورنو» نسبت مى دهند. مورنو روانشناسى شیفته نمایش بود که در فلسفه، جامعه شناسى و مذهب نیز مطالعاتى عمیق داشت و صاحب نظر بود. او پى برد که هنر نمایش ظرفیت هاى مهمى براى هدف هاى روانشناختى دارد، و به دنبال آن دست به ابداع تمرین و بازى هایى نمایشى زد که منجر به ایجاد شاخه خاص در نمایش شد. شاخه اى که امروز با عنوان کلى «نمایش روانشناختى» (سایکودرام) شناخته مى شود. در این فعالیت نمایشى تماشاگرى در کار نیست و یک گروه به بازى هاى نمایشى در جمع خود و براى خود مى پردازد و موضوع آن زندگى و تمایلات خود گروه بازیگران است. ویژگى دیگر و بسیار خاص این نوع نمایش، نتیجه و کاربرد خاص آن است. نتیجه و کاربردى که اگر نتوان گفت در اجراى نمایش صحنه اى و براى تماشاگر به کلى غایب است، مى توان گفت که ابعاد و تعریف آن با اینگونه نمایش شباهتى ندارد و به عبارتى نتیجه حاصل از این نمایش از جنس و جوهر ویژه خود برخوردار است، نتیجه اى که اولاً مستقیماً متوجه همان بازیگرانى است که در جمع خود بازى مى کنند و دوماً نتیجه اى اصولاً از جنس دستاوردهایى است که روانشناسى به دنبال آن است. اصطلاح فارسى «نمایش روانشناختى» برابر نهادى آزاد براى سایکودرام (psychodrama) است، این واژه انگلیسى تا مدت ها (حتى گاهى امروزه) به «تئاتردرمانى» یا «نمایش درمانى» ترجمه شده است.
اما واقعیت این است که «نمایش درمانى» فقط جزیى و شاخه اى در درون این مفهوم است. خود این واژه اشاره اى مستقیم یا تخصصى به «نمایش درمانى» ندارد و ترکیبى ساده از دو واژه عام «نمایش» و «روان» (روان _ نمایش) است. دکتر حسن حق شناس و دکتر حمید اشکانى که از اولین کسانى هستند که به ترجمه هاى تخصصى در این زمینه پرداخته اند، در پیش گفتار کتاب «درون پردازى» (که ویرایش قدیمى تر آن در سال ۱۳۷۰ با نام «تئاتردرمانى» به چاپ رسیده است) چنین مى گویند: «واژه «تئاتردرمانى» در مقابل «سایکودرام» تا حدودى نارسا است و سپس اضافه مى کنند: ««سایکودرام» به بیماران محدود نمى شود، بلکه این پدیده در موقعیت هاى آموزشى، مشاور ازدواج و مشکلات مراکز صنعتى به کار مى آید.» به این مجموعه مى توان اضافه کرد که این نمایش در بسیارى زمینه هاى مشاوره و نیز آنچه که امروز به عنوان «مهارت هاى رفتارى» شناخته مى شود و همچنین توسعه و شکوفایى عواملى مثل احساس، ادراک، شناخت و تخیل برنامه هاى اساسى دارد، ضمن آنکه تفریح و تفننى است که در بازسازى آرامش و تعادل روانى به خوبى موثر است. از همین رو «سایکودرام» بسیار فراتر از حوزه «نمایش درمانى» است و این شیوه تنها شاخه اى از آن است و برابر نهاد «نمایش روانشناختى» با درونمایه و اصل واژه «سایکودرام» همخوان تر است.۱
اما کاربرد «نمایش درمانى» در ایران بسیار محدود بوده و هست. یکى دو نهاد موجود نیز در واقع به عنوان نهادهاى نمونه اى فعالیت مى کنند. «نمایش درمانى» از روش شناسى تخصصى و خاص خود برخوردار است و جلسات آن را کارگردانى که متخصص روانشناسى بالینى و یا متخصص در گرایشى که روانشناسى شخصیت زمینه اصلى آن است هدایت مى کند. وى البته باید در زمینه نمایش نیز از شناخت تخصصى لازم برخوردار باشد و مانند کارگردان هنرى تئاتر، توان مقدمه چینى و برانگیختن درون بازیگر و ایجاد میل و شوق به بازى خلاق را داشته باشد. او باید رفتارها، معانى نهفته و عواطف را به زبان نمایشى (دراماتیک) بشناسد و اتفاقات زنده و فى البداهه جریان بازى را به شکلى خلاق جزیى از بازى و نمایشى کند که با هدفى درمانى جریان دارد و به اصطلاح با کالبدشناسى رویدادها که طى آن هدفى روانشناختى با زبانى نمایشى دنبال مى شود آشنایى کافى داشته باشد و در همه این زمینه ها دستیار یا دستیاران خود را به خوبى به کار گیرد.
جنبه دیگرى از «نمایش روانشناختى» شاخه بسیار مهم «نمایش شکوفایى» یا «نمایش خلاقیت» (creative drama) است که با نام «تئاتر خلاق» نیز معرفى مى شود، نامى که هر چند ترجمه واژه به واژه امانت دارى است اما گمان نمى کنم مفهوم آن را به درستى منتقل کند. این شیوه نمایشى بر حوزه سنى کودکان تا جوانان تاکید خاصى دارد و بیشتر تمرکز این نوشته نیز متوجه آن است. در این نمایش آنگونه که در «نمایش درمانى» رایج است کار تخصصى روانشناختى به طور مستقیم مطرح نیست، بلکه روانشناسى در طرح و برنامه ریزى هاى کلان آن نقش اساسى دارد.
برنامه هاى این تئاتر، رها شدن در دنیایى از بازى هاى حرکتى، شعر و ترانه و بازى هاى نمایشى است، در بازى هاى حرکتى، هدف هایى مانند رسیدن به رشد و خلاقیت ذهنى و جسمى (و در مسیرى از ساده به پیچیده) دنبال مى شود. در تمرین هایى مثل بازى هاى نمایشى، مهارت هاى رفتار و شناختى که با هدف درک روشن تر فرد از خود، به خصوص جنبه هاى پنهان مانده خود (از جمله استعدادها، خواسته ها و عواطفى که همیشه به راحتى خود را نشان نمى دهند) و نیز درک بهتر دیگران و محیط و یا پس زدن بعضى عوامل مزاحم درونى که راه بروز توانایى هاى نهفته در شخص را مى بندند، که از آن جمله مى توان به رشد مهارت هاى لازم براى کار گروهى اشاره کرد. به طورى که فرد با مهارت و تسلط بیشترى در جمع و با جمع کار، زندگى، شادى، رقابت و همکارى کند. از جهتى دیگر این بازى هاى نمایشى عرصه اى براى برون ریزى هیجان ها است، که یکى از نیازهاى زیستن است، زیرا عواطف، غرایز و نیروهاى درونى ما چنان زایش و انباشتگى پربارى دارند که فعالیت هاى عادى زیستن نمى تواند آنها را به خوبى آزاد کند و تعادل لذت بخش و آرام کننده اى بسازد و این کار نمایشى با رهاسازى فرد در دنیایى از شعر و ترانه، حرکت، بازى و نمایش مانند فعالیت هاى دیگرى همچون ورزش، تفریح، آثار هنرى، هم صحبتى (که به خصوص زن ها از آن بهره مى برند)، از جمله بسترهاى لذت بخش رهاسازى هیجان ها است و این برنامه نمایشى در محدوده ماهیت و تعریف خود سهمى از این نقش را برآورده مى کند.
اما «نمایش شکوفایى»واقعاً چگونه به این هدف ها دست پیدا مى کند؟
فرض مى کنیم در یک بازى «شعر و حرکت» از گروه مى خواهیم که همراه با خواندن این جمله به تصویر آن با حرکت نیز بپردازد:
آب جارى بود / ماهى ها در آب بازى مى کردند.
در این لحظه بچه ها به بازى جارى شدن آب مشغول مى شوند. ذهن و جسم آنها در بازى ساختن تصویرى از جریان آب فعال مى شود و همزمان با حرکت سازى، ذهن بر خواندن آواى ترانه مانند آن نیز متمرکز مى شود. لحظه اى بعد موضوع عوض مى شود و وارد بازى ماهى ها مى شویم، ذهن به سرعت موضوع فعالیت ابتکارى اش را عوض مى کند و جسم نیز هماهنگ با آن و فى البداهه بازى ماهى ها را اجرا مى کند. این تمرین که ذهن همزمان با خواندن در ابداع حرکاتى براى جریان آب و بازى ماهى ها تلاش مى کند، عاملى براى رشد بنیه ذهن، جسم و تقویت رابطه متقابل آنها است.
در حاشیه این تمرین جنبه هاى متنوع و مهمى مى تواند مورد توجه اداره کننده جلسه قرار گیرد. شاید پیش از شروع، وى براى انتخاب دلنشین ترین آوا از همه بخواهد که تک تک و به تنهایى شعر را با لحن دلخواهشان بخوانند. معمولاً کسانى از این جمع خیلى خوب و زیبا مى خوانند و برعکس کسانى دیگر آنقدر بد که حتى ممکن است خنده دار شود، خب، کسى که بد خوانده است و باعث خنده جمع به خود شده چه حسى پیدا مى کند؟ بعضى ها بى تفاوت اند و حتى ممکن است خود نیز مثل دیگران به کار خود بخندند و به زودى هم فراموش کنند. اما کسى دیگر ممکن است از این خنده و تمسخر احساس حقارت کند. پس او یکى از آن کسانى است که از این نتوانستن، مثل بعضى دیگر با شوخى و خنده نمى گذرد. و در این صورت این لحظات مى تواند یکى از بدترین لحظات زندگى او باشد. اداره کننده جلسه باید با ذکاوت این چیزها را زیرنظر داشته باشد و با شناختى که از افراد گروه دارد، مى تواند تمرین دیگرى بدهد که این بار او (همان کسى که باعث خنده دیگران شده) بازیگر موفق، نسبتاً موفق و یا تحسین برانگیز تمرین و بازى جدید باشد. (از همین رو بسیار مهم است که اداره کننده جلسه حوزه توانایى هرکس را نیز بشناسد) در اینجا و پس از این موقعیت، احساس رضایت و لیاقت مى تواند جبرانى براى آن حس حقارت شود و احتمالاً در این بازى جدید کس دیگرى مایه خنده مى شود. تکرار این تحقیرها، تحسین ها، بى تفاوتى ها، سرانجام مى تواند معناى کار و موفقیت و نیز رقابت را براى او بسیار نسبى تر از شکست مطلق یا کامیابى مطلق کند، به علاوه دریابد که همه کس در معرض توانستن و نتوانستن است و اصولاً هرکس در محدوده اى خاص تواناتر است، پس ریشه تولید احساس خودکم بینى و یا احساس حقارت در او ضعیف تر خواهد شد.
تکرار پى درپى این بازى ها مطمئناً در جریان واقعیت زندگى کارساز است. هر چند باید گفت که این نمایش و بازى هاى نمایشى به تنهایى عامل دگرگونى و ساختن شخصیتى سالم تر و تواناتر نیست، اما در جامعه اى که زنجیره اى از برنامه هاى رشد و سالم سازى فعال است، این بازى و نمایش به عنوان یک حلقه از زنجیره و درحد نقش سازنده اى دارد.
تمرین بالا نتیجه اى از جنس و جوهره دیگرى نیز مى تواند داشته باشد و آن رسیدن به احساس آرامش نشاط بخشى است که حاصل زندگى با زیبایى و آفرینش زیبایى است. به ویژه که یکى از عناصر بازى «آب» است، بازیگر با شناور شدن، بازى و پیچ وتاب هاى رویایى در پاکى و زلالى آب به آرامش و رهایى نشاط بخشى دست مى یابد. در این میان نقش کارگردان (مربى نمایشى) براى اینکه بازیگران به درونى ترین لایه هاى حسى این بازى دست یابند، بسیار تعیین کننده است. در اینجا لازم است رشته کلام را قطع کنم و درباره بعضى ویژگى هاى اداره کننده جلسه یادآورى هایى داشته باشم؛ او خود باید از رشد و بلوغ فردى لازم برخوردار باشد و نباید دچار لغزش تبدیل شدن به منبع قدرت در گروه شود، به خصوص که گاهى توجه خاص گروه به او نیز مى تواند زمینه ساز و تقویت کننده این احساس شود. و به هیچ وجه نباید بنا به سلیقه (یا به هر دلیل دیگر) به چاله (چاه) چالش و معارضه عصبى با اعضا (بازیگران) گروه کشیده شود و چه بهتر که در خمیره خود از نوعى وارستگى لازم برخوردار باشد. در بخشى از این موارد حمایت نهاد برگزارکننده این برنامه از عضو گروه و نیز حمایت هاى تخصصى و بنا بر ضرورت هاى حرفه اى از اداره کننده جلسه نقش مهمى دارد.
در کنار بازى هاى شعر و حرکت، بازى هاى نمایشى هم بخش مهمى از برنامه هاى «نمایش شکوفایى» است. یک بازى نمایشى مى تواند اجراى اتفاقى واقعى و گاه بسیار ساده زندگى یکى از آنها باشد. مثلاً مغازه دارى که توانسته او را در منگنه شرم بگذارد یا از عدم اعتماد به نفس او سوء استفاده کرده و او را ناچار به خرید چیزى کند. گروه نمایش مى تواند یک بار عین این اتفاقى را که براى یکى از آنها پیش آمده بازى کند. اما این اتفاق در ضمن مثل خمیرى است که قابلیت پذیرش شکل هاى مختلفى را دارد و به کمک تخیل و تجربه هاى زندگى هر کس مى تواند آن را به شکل هاى دیگرى تغییر دهد و گروه شکل هاى مختلف آن را بازى کنند. از جمله اینکه یک بار داستان را طورى تغییر دهند که در آن فروشنده نتواند خریدار را در منگنه شرمندگى قرار دهد و در واقع خریدار، اعتماد به نفس یا مهارت و توانایى بیشترى براى اعمال خواسته و میل باطنى خود نشان دهد. در اجرایى دیگر ممکن است خریدار پس از پرداخت پول بلافاصله پشیمان شود و مصمم به پس دادن جنس بشود، اما نهایتاً کار به پرخاش و خشونت یا زد و خورد بکشد. داستان حتى مى تواند سر از طنز درآورد و مثلاً مشترى نه تنها چیزى نخرد بلکه با مهارت جنس بنجل خود را به او بفروشد. (از پرداختن به اینکه آیا احتمالاً ممکن است بازى هایى بدآموز باشند مى گذرم) این شکل هاى گوناگون که هر کس با شیوه یا ضعف و توانایى هاى رفتارى خاص خود آن را بازى مى کند در واقع چیزى نیست جز نمایش گستردگى و تنوع واقعیت و در نهایت زمینه ساز تسلط بیشتر بازیگران بر واقعیت زندگى. بازى مکرر، نحوه هاى مختلف برخورد و تماشاى مکرر، چگونگى برخورد دیگران، مى تواند فرهنگ و رفتارشناسى تک تک افراد گروه را گسترش دهد و به عبارتى آنها را به واکنش هاى عاطفى یا منطقى مناسب و از پیش دانسته مجهز کند و مهمتر از این، زمینه ساز رشد و توانایى آنها در شناخت از خود، شناخت دیگران (که معمولاً و از آنجا که شخص بیشتر غرق در خود و نیازهاى خود است از آن غافل مى ماند، در حالى که این شناخت در درجه اول به رفتارهاى معنى دارتر و موثرتر خود وى کمک مى کند) و نیز این بازى ها زمینه ساز شناختى خلاق تر از محیط، شرایط و موقعیت هاى مختلف واقعیت است و به جهتى مثل حل کردن مسائل فرضى ریاضى است که در نهایت نوعى هوشیارى و سرعت انتقال را در شخص رشد مى دهد تا در واقعیت زندگى و در هر لحظه از اتفاق یا ارتباط جنبه هاى مختلف یک موقعیت را بهتر بشناسد و براى رفتارى مناسب تر توانایى و ابتکار عمل بیشترى نشان دهد.
اما با همه اینها «تئاتر شکوفایى» اصلاً به حوزه مشکلات عمیق رفتارى (مشکلاتى که مرز ساده و سطحى را پشت سر گذاشته اند) و روان نژندى ها (neurosis) وارد نمى شود و در این زمینه برنامه اى ندارد و اصولاً جنس و نوع انزواجویى، خودکم بینى، شرم و دیگر مواردى که در بحث «نمایش شکوفایى» به آنها اشاره شد، با آن انزواجویى، افسردگى، خودکم بینى و پرخاشگرى یا مواردى دیگر به معنایى که در اختلالات شخصیت و روان نژندى ها مطرح است ماهیت به کلى متفاوتى دارد و کلمات مشترک نباید باعث گم شدن موضوع «نمایش شکوفایى» شود، این شیوه نمایش روى بنیه هاى سالم و آماده شکوفایى شخصیت کار مى کند و نهایتاً مى خواهد شخصیت استحکام بیشترى یابد و در واقعیت زندگى کارایى بهترى از خود نشان دهد. هر چند که تلاش مى کند تا ضعف ها و رنجورى هایى را که اساساً منشایى سطحى دارند و بر سطح زمینه هاى توانایى نشسته اند، در حد توان پاک کند و این با پرداختن به انواعى از اختلال هاى شخصیت و روان نژندى ها، به کلى متفاوت است. به عنوان مثال در بازى «آب جارى بود...» همان طور که گفته شد ممکن است بازى یکى از بچه ها مایه خنده یا احتمالاً تمسخر دیگران شود و دیدیم که کارگردان (مربى نمایشى) مجموعه اى از راهکارها را براى بالا بردن اعتماد به نفس و ارتقاى روحیه فرد مورد تمسخر و سالم سازى جو گروه به کار مى بندد.
اما گاهى ممکن است کسى پیدا شود که در حدى افراطى دست به تمسخر و تحقیر دیگران بزند و نه فقط در همان لحظات بازى بلکه تا روزها و مدت ها این اتفاق را با پیگیرى و اصرار گزکى براى تحقیر او کند و حتى ممکن است دیگرانى را بازیچه خود کند و به بازى تحقیر او بکشاند. اینگونه ناهنجارى ها هر چند نادرند، اما نه فقط در زمینه تحقیر دیگران بلکه ممکن است در شکل هاى رفتارى مختلفى بروز کنند، مثلاً ممکن است کس دیگرى احساس زبونى بیش از حدى از خود نشان دهد و یا کسانى به دنبال برترى جویى و سرتر شدن هاى افراطى باشند و نظم بازى ها را به هم بزنند. یا کسى دیگر دچار تردید و دودلى هاى افراطى و شدید باشد. چنین حالت هاى افراطى و خاص که ضمناً جواب مثبتى به نوع بازى ها و چاره اندیشى هاى اداره کننده جلسه نمى دهند احتمالاً (فقط احتمالاً) مى توانند گویاى وجود مشکلى جدى تر، از نوع روان رنجورى و اختلالات شخصیتى باشند. که تشخیص قطعى و کار بر روى آنها در حوزه صلاحیت برنامه «نمایش شکوفایى» نیست. هر چند چنانچه این برنامه در مجموعه اى با برنامه ریزى و مدیریتى پیشرفته اداره شود، کارگردان (مربى نمایشى) طبیعتاً آن را با مشاور یا نهاد برگزارکننده برنامه مطرح مى کند. گذشته از اینکه این رفتارها لزوماً دلیلى بر کنار گذاشتن او از شرکت در «تئاتر شکوفایى» نیست.
اما تا آنجا که به شاخه هاى «نمایش روانشناختى» مربوط مى شود، اختلالات شخصیت و روان رنجورى ها (neurosis) در حوزه کار «نمایش درمانى» است که با روش شناسى تخصصى خود به زمینه وسیعى از اختلالات شخصیتى مى پردازد. مشکلات و روان رنجورى هایى که در یک جمع بندى کلى و عمومى از دیدگاه هاى روان _ آسیب شناسى ریشه در بهره نبردن کافى فرد از محبت سالم و صمیمى خانواده در کودکى و نیز تحمل تحقیر و تبعیض هاى اساسى و عمیق در دوران کودکى و در خانواده دارد و از جهتى دیگر ریشه در تحقیر و تبعیض هایى دارد که بنا بر سنت و فرهنگ جامعه و یا توسط نظام هاى سیاسى بر فرد تحمیل مى شود. تحقیر و تبعیض هایى که برحسب نژاد، طبقه اجتماعى، مذهب، نوع اندیشه و باورها، به افراد و یا گروه هایى از جامعه تحمیل مى شود و در این جریان پاره اى افراد به چنان چالش و معارضه فرساینده اى کشیده مى شوند که سرانجام مى تواند شخصیت آنها را مختل کند. در این صورت اولاً براى جلوگیرى از شیوع گسترده و نیز بازسازى سلامت شخصیت فرد، حذف ویژگى هاى «بیمارى آفرین» نهفته در سنت، فرهنگ و نظام اجتماعى، راه ریشه اى و اساسى است، اما نمایش درمانى به عنوان شیوه اى از «روان درمانى»ها و به عنوان راهى موردى و نه بازدارنده شیوع، چاره اى براى بهبود و بازسازى سلامت شخصیت است.
از دو پدیده «نمایش درمانى» و «نمایش شکوفایى»، مورد اول هیچ گاه در ایران به شکلى گسترده مطرح نشده است. در حالى که «نمایش شکوفایى» در ایران و در دوره اى هر چند محدود، به شکل گسترده و موثرى فعال شد. در نیمه اول دهه پنجاه، این شیوه نمایش طى برنامه اى گسترده از طرف «کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان» در بخش هاى مهمى از ایران پیاده شد. فعالیتى که در ابتدا و طى دوره اى کوتاه نتایج خوبى به همراه داشت. هنرمندان سپیده دم این نمایش در ایران پس از آنکه با این پدیده در اصل غربى آشنا شدند، به دلیل توانایى خوبى که در شناخت جنبه هایى از معانى درونى آن از خود نشان دادند و همچنین به دلیل ذوق و قریحه هماهنگ با زیبایى شناسى این تئاتر ذاتاً جهان وطن و نیز به مدد انسى که با بازى هاى کودکان ایرانى داشتند و توانستند برنامه هاى این تئاتر را به شکلى خلاق به زبان بازى هایى نمایشى براى کودکان و نوجوانان ایرانى ترجمه کنند و به عنوان مربیان تئاتر آن را در چنین گروه هاى تئاترى اى به کار گیرند. ضمن آنکه دستاوردهاى کار خود را به کسان دیگرى منتقل کردند و آنها این تئاتر را در گروه هاى تئاتر کتابخانه هاى «کانون پرورش...» تهران و بسیارى شهرهاى دیگر فعال کردند و جریانى از انتقال تجربیات که گاه بسیار مهم بودند رشد بیشتر آن را فراهم کرد.
پى نوشت:
۱ _ واژه نامه جدید «فرهنگ جامع علوم تربیتى» نوشته محمدرضا داورپناه، همین برابر نهاد را به کار برده است.