میراث تئاتری حمید سمندریان از نگاه هنرمندان
جمشید مشایخی، اسماعیل شنگله، پیام دهکردی و احمد ساعتچیان از حمید سمندریان به عنوان استادی یاد می‌کنند که تمام عمر در تئاتر و برای تئاتر زندگی کرد.
آزاده سهرابی: یکشنبه 22 تیرماه مصادف است با سالروز درگذشت مردی که نامش حمید سمندریان بود، همه به او استاد میگفتند و از هنرمندان پیشکسوتی مانند جمشید مشایخی و عزتالله انتظامی، خود را شاگردش میدانستند تا بسیاری دیگر که طی پنج دهه اخیر در تئاتر این دیار خوش درخشیدند و تازه این همه داستان نیست.
دو سال پیش وقتی در کمتر از یک ساعت همه اهل تئاتر خبردار شدند حمید سمندریان از میان ما رفته است، کمتر کسی بود که اشک گوشه چشمانش ننشیند و آهی از ته دل نکشد. آنها به یاد مردی که تا آخرین روزهای زندگی با برکتش از گفتن درباره تئاتر و دیدن تئاتر و رویای اجرای نمایش دست نکشید، گوشهای از خاطرات خود را مرور میکردند که قطعا تصویری از این مرد بزرگ بود. حالا در آستانه دومین سالروز درگذشت هنرمندی که نامش بر تارک تاریخ تئاتر معاصرمان نشسته است، یک پرسش در ذهنمان میچرخد: میراث حمید سمندریان برای تئاتر این کشور چیست؟ سوالی که هنوز شاید سخت بتوان به آن پاسخ گفت، چون همچنان دوستان و شاگردانش به حس غم از دست دادنش نزدیکترند تا واکاوی تئوری حضور این کارگردان و استاد در عرصه تئاتر کشورمان. مردی که همه از او کما بیش یک تصویر دارند و این تصویر سرشار از حس حضور و عشق به تئاتر و مردمداری است.
جمشید مشایخی: سمندریان اهل حاشیه و شهرت نبود
جمشید مشایخی از آن دسته بازیگران پیشکسوتی است که خود را شاگرد سمندریان معرفی میکند و از مهمترین تاثیرات حمید سمندریان که شاید میراث او هم باشد این گونه میگوید: «آقای سمندریان در آلمان در رشته کارگردانی تحصیل کرده بود و به ایران که آمد در استخدام اداره هنرهای دراماتیک در آمد. آن زمان سالنی برای اجرای تئاتر نداشتیم و برنامه زنده در تلویزیون اجرا میکردیم. در همان اداره ،حمید سمندریان و دکتر فروغ کلاسهای آزادی گذاشتند و درس میدادند. بازیگری را سمندریان درس میداد و یکی از بهترین شاگردهایش هم مرحوم فنی زاده بود. یادم است تمایلی به تئاتر تلویزیونی نداشت و معتقد بود تئاتر باید روی صحنه اجرا شود.»
این بازیگر پیشکسوت ادامه میدهد: «من به عنوان شاگرد وی در دو کار صحنهای در کنارش بودم؛ « مردههای بیکفن و دفن» اثرسارتر و « آندورا » نوشته مارکس فریش. هنوز یادم هست سر تمرینها چقدر هیجان داشت. روحیه عجیبی داشت. صحنه را با آرامش میدید و مدام تذکر میداد و راهنمایی میکرد. من هر چه یاد گرفتم از او بود و همیشه میگویم استادم در تئاتر سمندریان است.»
او میگوید: «شیوه برخورد سمندریان با تئاتر چه وقتی درس میداد و چه وقتی کارگردانی میکرد، یادگاری است که برای همیشه برای تئاتر ما به جا گذاشته است. او یک شیوه را برای همیشه به تئاتر ما آورد، یک نگاه جدید به تئاتر.»
جمشید مشایخی میافزاید: «حمید همه متنهایی که برای اجرا انتخاب میکرد، با ارزش بود و نقصی نداشت. نمیتوانم بگویم کدام کارش بهتر بود. او با عشق و ایمان کار میکرد. نکته دیگر این بود که او همین طور متنی را روی صحنه نمیآورد.»
اما نکتههای دیگری هم درباره این مرد خوش آوازه بود. مشایخی ادامه میدهد: «او روی خوشی به حاشیه نداشت و هیچ وقت دنبال مطرح کردن خودش نبود. دنبال شهرت نبود. او هنرمند بزرگی بود که تا مطمئن نمیشد کاری درست است امکان نداشت آن کار را بکند. حرفهایش همه درست بود. روحش شاد . دلایل زیادی هست که باعث میشود او در تاریخ تئاتر این مملکت ماندگار باشد.»
اسماعیل شنگله: او به فکر تئاتر میخوابید و به فکر تئاتر بلند میشد
اسماعیل شنگله که از همنسلان سمندریان است و در کاری از او بازی هم کرده است، درباره مهمترین تاثیر سمندریان در تئاتر این کشور میگوید: «مهمترین تاثیر او این بود که در موقعی به تئاتر این سرزمین آمد که تئاتر در و پنجره ای نداشت. برنامهای نداشت. او در این فضا شروع کرد به کار کردن و درهای جدیدی رو به علاقمندان باز کرد. وضع تئاتر در آن زمان به مرحلهای رسیده بود که من به آن میگویم تئاتر لاله زاری. ما یک تئاتر لاله زار داریم و یک تئاتر لاله زاری. ریشه تئاتر ما از لاله زار است و هنوز هم تئاتر ما ادامه همان سنت تئاتر لاله زار است. اما در تئاتر لاله زاری آن دوران ، تئاتر تبدیل به واریته شده بود و بیشتر یک آکروبات بود که حالا یک پرده هم تئاتری اجرا میکردند که از مالیات فرار کنند. این فضا به یکی دو سال بعد از 28 مرداد بر میگردد. او در این فضا آمد که تئاتر همه چیز بود جز تئاتر. او افق جدیدی را باز کرد. به اداره هنرهای دراماتیک آن دوران رفت و شروع کرد به درس دادن و گروه کثیری از بازیگران دست پروده او هستند. تاثیر او همین قدر بس که الان بسیاری شاگر او هستند.»
شنگله در واکنش به این پرسش که بعد از سمندریان هم عده ای رفتند اروپا و برگشتند و شاید جایگزینهایی هم برای او میتوانستند باشند، اما چرا او یگانه ماند؟ پاسخ میدهد: «او به درستی توانست ایدههایش را پیاده کند. هم زمان خوبی به اداره تئاتر رفت و هم با انگیزه بود. او واقعا عاشق تئاتر بود و در تئاتر زندگی میکرد. تا جایی که توانست کار کرد و کارهای ارزنده ای هم کرد آن زمان نمایشنامههای روز را کار میکرد. حتی یک نمایشنامه را من از آلمان آوردم و او کار کرد. او به فکر تئاتر میخوابید و به فکر تئاتر بلند میشد.»
شنگله در نهایت میراث سمندریان را تاثیری که او در بازیگری گذاشت و کار کردن روی متنهایی که در آن دوران به روز بود میداند.
پیام دهکردی: سمندریان همیشه استاد بود
«واقعیت این است که شخصیت همیشه استادم حمید سمندریان تک بعدی و تک ساحتی نبود . » پیام دهکردی که یکی از شاگردان دهههای اخیر حمید سمندریان است، بعد از گفتن این جمله درباره تاثیر سمندریان در تئاتر این کشور میگوید : «باورم این است که شخصیت او جامعیت داشت و چند وجهی بود که همین نکته قابل درنگ درباره اوست. ساعتها و هفتهها میشود درباره اش حرف زد.»
او ادامه میدهد: «یکی اینکه دغدغه همیشگی استاد به مقوله اندیشیدن معطوف بود و در تمام این سالها همواره در بحث آموزش اهتمام جدی داشت. او اندیشه خاصی را یاد نمیداد، بلکه بستری برای نسلها فراهم میکرد که وادار به اندیشیدن شوند. و مسیر را با نگرشی اندیشمندانه پیگیری کنند.در این سالها دغدغه روزآمدی برای او همیشه اولویت داشت.کوشش او این بود که همه متون برای امروز فهم و درک شود. خوب خاطرم هست وقتی بانوی سالخورده را کار میکردیم، از او که پرسیده میشد چرا این متن که قبلا اجرایش کرده اید را دوباره اجرا میکنید، پاسخش این بود که صرف دوباره اجرا کردن نیست که سراغ این اثر رفتهام بلکه اندیشهای در این نمایشنامه هست که حرف امروز هم هست.»
دهکردی نکته دیگر درباره شخصیت این کارگردان را قدرت او در نه گفتن میداند و در این باره میگوید: «او خوب و استادانه بلد بود نه بگوید. نه از سر لجاجت یا هیجان یا وجد، بلکه از طریق باورش و یک ذهن تحلیلگر بود که گاهی نه میگفت. اگر یک مسیر و روش و پیشنهاد در تعارض با اندیشههایش بود، میگفت چرا باید بپذیرم. این ویژگی درخشان او بود. گاهی حتی به تحلیلی کلیشهای از یک متن نه میگفت. زمانی که «دایره گچی قفقازی» را کار میکرد خیلیها گفتند این برشت نیست ولی به گمانم او خوانش درست و به روزی از برشت داشت و ارائه کرد و سر اعتقادش ماند و اجرا درخشان شد.»
این بازیگر ادامه میدهد: «او خستگی ناپذیر بود حتی دقایقی اندک اگر کسی با او مینشت تصدیق میکرد این خستگی ناپذیری را. درست خاطرم هست روزی از روزهای پر برکت آخر زندگی او که تکلم برایش سخت بود ،هر وقت مجالی پیدا میکرد درباره تئاتر حرف میزد.»
دهکردی نیز پرهیز از حاشیه را از ویژگیهای بزرگ او میداند و باعث ماندگاری اش در تمام قلبها. میگوید: «یاد ندارم در تمام این سالها وارد فضای حاشیهای شده باشد. زیست او زیستن در متن بود و واجب بود برایش با صلابت زندگی کند. همواره دو دغدغه داشت؛ یکی آموزش و دیگری تئاتر. خصلتش این بود که میتوانست یک دانشجو را که انگیزه متوسطی در تئاتر داشت را تبدیل به عاشق تئاتر و شوریده تئاتر کند. سر کلاسهای او شور و شعور توامان بود.»
او میافزاید: «نکته دیگر او این بود که به همه ما یاد میداد شریف زیستن را. شرافت کاری را. شرافت زیستن در حوزه تئاتر را. باج ندادن و با اقتدار بودن را. او به تکثر آرا اعتقاد داشت هیچ گاه اختلاف نظرش با کسی به دشمنی و نفرت تبدیل نمیشد. او همه را دوست داشت و این دلیل جایگاه رفیع او در قلبها بود. او معتقد بود یک معلم،یک تئاتری حق ندارد ناامید باشد. او میگفت اگر میتوانی جایی را ارتفاع ببخشی حتی اگر آسیب میبینی باید حاضر باشی.»
و در نهایت این بازیگر پر توان تئاتر کشورمان درباره استادش میگوید: «عظمت حمید سمندریان این بود که در عین همه اینها که گفتم پاهایش روی زمین بود.»
احمد ساعتچیان: تاثیر او روی یک نسل و دونسل نبود
احمد ساعتچیان سالها شاگرد سمندریان و سالها در کنار او در آموزشگاه سمندریان به تدریس مشغول بود. این بازیگر و مدرس بازیگری درباره تاثیر حمید سمندریان بر تئاتر کشورمان که شاید بعدها به عنوان میراث او یاد شود، میگوید: «مهمترین تاثیر حمید سمندریان این بود که نگاه بازیگر را عمیق میکرد. بازیگر را صاحب اندیشه میکرد؛ نه صاحب اندیشهای خاص که صاحب اندیشه. او همواره میگفت هر چقدر شناخت روانشناسی، تاریخی و... را بیشتر کنید و رمان و ادبیات بخوانید و مسائل سیاسی و اجتماعی هر دوران را بدانید، هر اثر نمایشی را هم که کار میکنید، از همینها بهره میگیرید. برای او تنها مهم تحلیل نمایشنامه و نقش نبود. کل جهان بینی یک متن را ارائه میداد. این بزرگترین تاثیر او در بازیگری این سرزمین بود که به یک نسل و دو نسل هم محدود نمیشود.»
او ادامه میدهد: «سمندریان در دورهای این گونه کار میکرد که خیلیها نمایشنامه و نوع درام را نمیشناختند. وقتی اشباح را در ایران کار کرد چنین دورانی بود.»
ساعتچیان همچنین روحیه تجربه گرایی حمید سمندریان را از بزرگترین خصلتهایش بر میشمرد و میگوید: «او همیشه میگفت هیچ وقت فکر نکنید خیلی میدانید باید چیزهای جدید یاد بگیرید. میگفت نباید فقط فکر کنید نادان هستید بلکه باید باور کنید نادان هستید. در بازیگری همیشه میگفت وقتی نقشی را بازی میکنی باید بدانی داری از بوته آزمایشی دیگر عبور میکنی. برای همین آموختههایش است که هنوز سر کلاسها وقتی درس میدهم حس میکنم این حمید سمندریان است که دارد کلاس را میچرخاند نه من.»
ساعتچیان با بیان اینکه سمندریان همیشه میگفت بازیگری و کار تئاتر کردن پوست کرگدن میخواهد، درباره بزرگترین درسی که سمندریان به او داد میگوید: «بزرگترین درس او به من این بود که پشتکار از استعداد مهمتر است. این به نظرم نوع نگاه و برخوردش با تئاتر را نشان میدهد. برای همین به بازیگر سال اولی همانقدر انرژی میگذاشت و جواب سوالی را میداد که به یک بازیگر با تجربه.»
ساعتچیان میگوید تاریخ درباره استاد سمندریان قضاوت خواهد کرد اما یقین دارم همیشه از او به عنوان صادقترین فرد در تئاتر کشورمان یاد می شود، چرا که همیشه خود خودش بود.