رضا کرمرضایی، از زبان قلمش
سی سال تمام به عنوان بازیگر، کارگردان، کارشناس و مدرس خدمت کردم در ضمن دارای مدرک درجه یک هنر هستم
نیلوفر رستمی: وقتی صدای پرانرژی و گرمش را میشنوم، تصویر ویلچر و خبرهایی از این دست را که حالش مساعد نیست، را از یاد میبرم. حالا پس از گذشت نیم قرن و به قول خودش نیم قرن عاشقی امسال از او تقدیر میشود. او که سالها در مقام بازیگر، کارگردان و مترجم در عرصه هنر تئاتر، سینما و تلویزیون فعال بوده است. هر چه اصرار میکنم زیر بار گفتوگوی حضوری نمیرود پس به اجبار سوالها را برایش میفرستم. کرم رضایی آنقدر شیوا و شیرین درباره خود با توجه به پرسشهای من جواب داده است که دلم نمیآید زیاد در آنها دخل و تصرف کنم، و با امانتداری از آن مطالب در گزارشم استفاده میکنم که در ادامه میخوانید.
متولد 1316 هستم، در سنقر آباد، روستایی در کرمانشاهان. به دنیا که میآیم، مادرم فوت میکند، خدا بیامرزدش. پدرم را در روستایی به نام”اولتا بخین” در نزدیکیهای ”کنگاور” به دایه میسپارد. شغل پدرم کندن زاغه بود: محلی برای نگهداری گاو و گوسفند که در دل کوه یا در زیرزمین میکندند. او عیارمنش بود و در کمک به دیگران همواره آماده این است که در سالهای هرج و مرج و ناامنی و پرآشوب جنگ بعد از جنگ جهانی دوم، در برابر حمله راهزنان مسلح از روستایی که در آن مهمان بوده است تیر میخورد. روانش شاد. در این زمان من پنج سال داشتم و داییام مرا به تهران میآورد و بزرگ میکند. خدا بیامرزدش.»
او از تحصیلاتش هم میگوید از اینکه مدتی برای تحصیل به آلمان میرود اما غم غربت نمیگذارد که مدت زیادی آنجا دوام بیاورد و دوباره راهی ایران میشود.
«ابتدایی را در دبستان غزالی، خیابان سینا و متوسطه را در دبیرستان شرف، خیابان منیریه گذراندم. از سال 1335 تا1338 در هنرستان هنرپیشگی تحصیل کردهام، و از 1340 تا1345 در انیستیتوی تئاتر و فیلم و تلویزیون دانشگاه مونیخ. در آلمان هم در زمینههای مختلف نمایشی تجربه میکردم؛ نوشتن نمایشنامه برای تلویزیون، بازی در فیلم، دستیار کارگردان در تله تئاتر و کار آموزشی در امور فیلم در باوریا فیلم مونیخ. برای امرار معاش و خرج تحصیل به کار نقاشی و گرافیک مشغول بودم اما بعد از مدتی به ایران برگشتم چون نمیتوانستم خودم را با آداب و رسوم و طریقه زندگی آنها تطبیق بدهم.»
مخالف تئاتر و سینما
اما اینکه چطور میشود او بازیگری را از میان همه حرفههای دنیا انتخاب میکند، خود حکایتی دارد:«اولین نمایشی که دیدم در سن شانزده سالگی بود. آنقدر از آن خوشم آمد که علیرغم مخالفت شدید خانواده تصمیم گرفتم بروم بازیگر شوم. خانواده من هم مانند آدمهای سنتی آن زمان به شدت مخالف تئاتر و سینما و این جور چیزها بودند، آنقدر که از همان ابتدای کار باعث جدایی من از خانواده شد. به سختی توانستم جایی را برای آموزش بازیگری پیدا کنم: ”جامعه باربد، تئاتر ملی در سال1333” در آنجا یک دوره چهار ماهه هنر آموزش در رشته بازیگری گذراندم، زیر نظر شادروان استاد بزرگ آن زمان رفیع حالتی و مرحوم استاد اسماعیل مهرتاش. آنها چنان مرا شیفته تئاتر کردند که عشق به تئاتر جای هوس بازیگری را گرفت و این عشق نیمقرن پایدار مانده است. در هنرستان هنرپیشگی با اساتید محمدعلی کشاورز، اسماعیل شنگله، جمشید لایق و آقای میری هم دوره بودهام.»
وی پس از مدتی بازیگری به کارگردانی تئاتر هم روی میآورد. اولین تجربه کارگردانی او در سال 1347 با اجرای نمایش”تابستان” بود. خودش در این باره میگوید:« من از همان ابتدای کار، کارگردانی را بیشتر دوست داشتم، الان هم خودم را بیشتر کارگردان میدانم، اگرچه مردم مرا به عنوان بازیگر میشناسند و امکانات کارگردانی را هم دیرتر پیدا کردم، در سال 1347 اولین کارگداینم در این سال نمایش”تابستان” اثر رومان واین گارتن نمایشنامهنویس و بازیگر فرانسوی بود که ترجمه خودم بود و در آن موقع نمایش مدرنی بود. الان هم اگر اجرا شود نمایش مدرنی به حساب میآید. آقای فردوس کاویانی یکی از چهار بازیگر آن نمایش بود که خیلی هم خوب بازی کرد و در محافل تئاتری با این نمایش موقعیت خوبی پیدا کرد.»
انیشتین
حالا او به سالهای دور برمیگردد و در حافظهاش به دنبال بهترین نمایشی میگردد که بازی در آن را بسیار دوست میداشته است. هر هنرمندی تعدادی کار خوب دارد که نمیتواند بگوید کدامیک بهترین است چون هرکدام رنگ و بو و لطف خاصی دارد. حال اگر مجبورم کنید که بهترین را انتخاب کنم. شاید نقش انیشتین باشد در نمایش”فیز یکدانها” که خودم ترجمه و کارگردانی کرده بودم. شاید هم نقش مصیب باشد در نمایش”سگی در خرمن جا”، به کارگردانی عباس جوانمرد. شاید هم نقشی که در نمایش تخت حوضی بنگاه تئاترال به نویسندگی و کارگردانی استاد علی نصیریان بازی کردم.
به جای فنیزاده
و البته من هم مانند بازیگران دیگر برایم پیش آمده که نقشهایی را به جای بازیگران دیگر بازی میکردم به خصوص در تئاتر. چرا که هر بازیگری از بازیگر دیگری که آن نقش را بازی میکند، میتواند ایرادهایی بگیرد و بگوید که اگر خودش به جای او بازی میکرده این ایرادها را پیدا نمیکرده است. شاید به همین دلیل باشد که بازیگران بیشتر از صاحبان مشاغل دیگر از خود راضی تشریف دارند.
کرمرضایی در فیلمهای زیادی نیز بازی داشته است. یکی از فیلمها به نام”اعدامی” بود که وی از اواسط فیلمبرداری به جای مرحوم پرویز فنیزاده به گروه پیوست و به جای آن مرحوم نقش وی را بازی کرد.
وی درباره این اتفاق میگوید:«من در نیمی از فیلم بازی داشتم. مرحوم فنیزاده سکانسهای داخلی را بازی کرده بود و سکانسهای خارجی مانده بود برای من و همین اشکال به وجود آمده بود چون این سکانسها لابهلای هم مونتاژ میشدند، مرحوم میآمد، من میآمدم، او میآمد، من میآمدم، همینطور تا آخر فیلم، در نتیجه تماشاگر گیج میشد چون تا آخرهای فیلم متوجه نمیشد که این دو، یک شخصیت را بازی میکنند. من به کارگردان گفتم خودش در فیلم باشد به عنوان کارگردان و این مسئله را توضیح بدهد اما نپذیرفت و به فیلم لطمه خورد چون تماشاگر آنطور که باید با آن رابطه برقرار نمیکرد. حیف چون فیلم خوبی بود و خوبتر میشد اگر خود مرحوم فیلم را تمام میکرد. شادروان پرویز فنیزاده یکی از بازیگران برجسته ما بود. به هر حال یکی باید به جای ایشان بازی میکرد، لابد کارگردان، آقای باقر خسروی مرا مناسب تشخیص داده بود قبلاً هم در دو فیلم بازی کرده بودم و در مورد من شناخت کامل داشت، رضا کرمرضایی نه تنها در زمینه بازیگری و کارگردانی بلکه در حیطه ترجمه ادبیات نمایشی نیز بسیار فعال بوده است.
فکر نمیکنم در زمینه ترجمه ادبیات نمایشی پرکارتر از من بوده باشد. به غیر از چندتایی که یادم نیست از اکثر درامنویسان مطرح جهان ترجمه دارم: برتولت برشت، شاعر و درامنویس آلمانی، مثل ارباب پونتسیلا و نوکرش ماتی، قیمت آهن چنده؟ جرقهای در تاریکی، توراندخت، هوارتیها و کوریاتیها و از اوژن یونسکو تشنگی و گشنگی ومستاجر جدید را ترجمه کردم.
همینطور از ادوارد آلبی نمایشنامه رویای آمریکایی، از فردریک دورنمات نمایشنامه فیزیکدانها، از رمان واین گارتن اثر تابستان، از ماکس فریش، نمایشنامه آتش فروزان و بالاخره از آستروسکی ”یک اشتباه از زیرکترین آدم هم سر میزند” و ... را ترجمه کردم.
مضحکه مادربزرگها
آخرین حضور وی در صحنه تئاتر به عنوان کارگردان در سال 79 در نمایش مضحکه مادربزرگها شکل گرفت. کرمرضایی درباره دوری از صحنه میگوید:« به علت مشکلات جسمی و سرنوشت دیگر نتوانستم در صحنه حضور داشته باشم البته در یک سریال به کارگردانی داود میرباقری و بعد از سالها دوری از سینما در فیلمی که هنوز اکران نشده است به کارگردانی فریدون جیرانی و تهیهکنندگی طباطبائی بازی کردهام. در حال حاضر هم دعا به جون شما و اهالی تئاتر میکنم و به نوشتن و ترجمه و مطالعه تئاتر مشغولم. دارم خاطراتم را مینویسم اگر ناشر خوبی سراغ دارید معرفی بفرمائید. سال1378 از اداره برنامه نمایش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بازنشست شدم. سی سال تمام به عنوان بازیگر، کارگردان، کارشناس و مدرس در آنجا خدمت کردم در ضمن دارای مدرک درجه یک هنر هستم که مدرک تحصیلی دکتری روند تجربی است از سوی شورای ارزشیابی هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با تأئید وزارت علوم و اداره امور استخدامی کشوری.»