در حال بارگذاری ...
...

گزارشی تحلیلی بر مجموعه نمایشنامه”روز بی‌کسی” اثر ناصر کوشان

ناصر کوشان، نمایشنامه‌نویس اصفهانی در مجموعه”روز بی‌کسی” ۷ عنوان نمایشنامه متفاوت را گنجانده است. او گاهی در متن‌های خود به شیوه‌های نمایش ایرانی استناد می‌کند، گاهی نیز بر آن است تا براساس شیوه‌های غربی از پس نگارش متون خود برآید و گاهی هم این دو در کنار هم تلفیق می‌شوند تا برخوردی مدرن در متن شکل بگیرد.

رضا آشفته:
ناصر کوشان، نمایشنامه‌نویس اصفهانی در مجموعه”روز بی‌کسی” 7 عنوان نمایشنامه متفاوت را گنجانده است. او گاهی در متن‌های خود به شیوه‌های نمایش ایرانی استناد می‌کند، گاهی نیز بر آن است تا براساس شیوه‌های غربی از پس نگارش متون خود برآید و گاهی هم این دو در کنار هم تلفیق می‌شوند تا برخوردی مدرن در متن شکل بگیرد.
ناصر کوشان تعزیه و نمایش‌های سیاه بازی، نقالی، پرده‌خوانی و معرکه‌گیری را به درستی می‌شناسد و از تمامی این تکنیک‌ها و شیوه‌ها به برداشتی قابل درک و درست در آثارش می‌رسد. او همچنین نسبت به بحران‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بی‌تفاوت نیست و علاوه بر توجه دقیق و ظریف بر تکنیک‌های اجرایی به محتوای آثارش توجه روزآمدی دارد و از برآیند این دو به متونی قابل اجرا در زمان حاضر می‌رسد.
این مجموعه در جلسات ماهانه”یک اثر، یک هنرمند” هنرسرای خورشید اصفهان توسط چند منتقد مورد نقد و بررسی قرار گرفت که در ادامه نقد و تحلیل اینجانب درباره این کتاب را خواهید خواند.
1- عکس یادگاری
نمایشنامه”عکس یادگاری” در 6 تابلوی به هم پیوسته و براساس تلفیق تعزیه و روحوضی ایرانی شکل می‌گیرد. شروع و پایان نمایشنامه‌ تاثیر مستقیم خود از شیوه‌های نمایش‌های ایرانی را برملا می‌سازد و البته تمام هم و غم نویسنده هم بر آن بوده تا با الگو پذیری محض از درام ایرانی بر قدرت دراماتیک این شیوه‌ها صحه بگذارد.
آسیابان بنا بر دسیسه‌ی، شهاب میرزا و با واسطه‌گری کدخدا که سال‌‌ها نقش حر را در تعزیه امام حسین(ع) بازی می‌کرده، در نقش شمر بازی می‌کند. او در این بازی سر امام خوان را می‌برد و ... حالا دو سرباز زن و مرد او را در سیاهچالی حبس و شکنجه کرده‌اند تا به جنایت خود اعتراف کند، در صورتی که از قبل برای او امان‌نامه‌ای برای نقش آفرینی گرفته شده است.
در صحنه آخر شهاب میرزا می‌خواهد با قتل آسیابان قائله را ختم به خیر کند اما او درگیر بازی سلطان و دلقک می‌شود. شهاب میرزا در لباس ناصرالدین شاه احساس غرور می‌کند و آسیابان دلقک او را وامی‌دارد تا با حس و حال سلطانی یک عکس یادگاری بیاندازد. این حس و حال و آرزوی کاذب و دروغین منجر به فرار و آزادی آسیابان می‌شود.
کوشان در 6 تابلو حقایق تلخ تاریخی را برملا می‌سازد و بر آن است تا از ساختار تراژیک تعزیه به مرگ‌های ظالمانه‌ای در تاریخ این سرزمین اشاره کند که تاکنون هیچ پاسخ قانع کننده‌ای برای آن‌ها داده نشده است. مرگ نابهنگام میرزا تقی‌خان امیرکبیر در زمان سلطنت ناصرالدین شاه رو در روی مرگ امام خوان قرار می‌گیرد و آسیابان بر آن است تا خود را از این بازی نابرابر آزاد سازد و در ضمن قاتل را به تماشاگر معرفی و خود را از گناه ناکرده مبرا سازد.
ساختار درام در 6 تابلو متکی به حضور پررنگ موسیقی و نور برای پیش بردن قطعه‌های به هم پیوسته است. دیالوگ‌ها هم با وزن، آهنگ و زبان زمانه قاجاریه نوشته شده است تا دلالت آشکاری بر حضور موثر تعزیه در این دوران داشته باشد. اگر تعزیه در دوران صفویه شکل امروزین خود را می‌یابد، در دوران قاجار به مرحله شکوفایی طلایی خود دست می‌یابد و حضور آن در میان مردم باعث بسیاری از اتفاقات موثر و مفید بوده که کوشان بنا بر ذوق و سلیقه شخصی خود یکی از آن اتفاقات را از صافی ذهن خود عبور داده است.
عکس یاگاری بنا بر ضرورت‌های تکنیکی به بافتی قابل انعطاف و ضرباهنگ مطلوب در پس کلمات می‌رسد و نویسنده موفق می‌شود با استحاله شهاب میرزا در نقش ناصرالدین شاه شیوه بازی در بازی را به نحو مطلوب مورد توجه قرار دهد.
کوشان با ظرافت و دقت از تکنیک‌ها بهره کافی را برای شکل دادن نمایشنامه‌اش می‌برد و در نهایت به اثری قابل قبول و اجرایی دست می‌یابد. باید روزی شاهد اجرای این متن توسط یک گروه قوی و مجرب بود تا تکنیک‌های موجود در متن بیشتر چشم‌نوازی ‌کنند.
2- تاریک و روشن
نمایشنامه”تاریک و روشن” در دو تابلو و به دنبال هم شکل می‌گیرد. در تابلوی اول با وضعیت نجفی سرایدار آشنا می‌شویم که از آبادان و پس از کشته شدن خانواده‌اش در زمان جنگ به اصفهان آمده است و دیگر هم نمی‌خواهد به دیارش باز گردد.
در تابلوی دوم وضعیت زندگی خانم سلطان و شوهر هنرمندش شهبازی را می‌بینیم که باید در یک زیرزمین نمور و بدبو زندگی کنند. هرچند آن‌ها با نواختن ساز شادی و شور زندگی را به خانه دیگران می‌برند.
زیبایی”تاریک و روشن” هم به چند لایگی و غیر مستقیم گویی آن برمی‌گردد. ناصر کوشان به عنوان نویسنده خود را در پس دو موقعیت دراماتیک پنهان می‌سازد تا بنا بر حرکت و پویایی شخصیت‌ها آن چه باید، آشکار شود در موقعیت اول برزوی پسر عمو می‌خواهد سر و صورت نجفی را اصلاح کند اما کار و اختیارات سرایداری و انتظارات دیگران مانع از انجام آن می‌شود. شاید بنا بر سفر همیشگی برزو به آبادان دیگر این اصلاح هم ممکن نشود!
در این موقعیت برای دقایقی شاهد روایت تلخ آن دو از زمان جنگ و ویرانی‌های آن هستیم که مو را بر تن سیخ می‌کند و چنان این روایت‌ها زنده هستند که به نجفی حق داده می‌شود تا هیچ گاه به آبادان برنگردد.
در موقعیت دوم دیالوگ سلطان خانم و گله داری هم بسیاری از حقایق تلخ زندگی هنرمندان امروز را افشا می‌کند. در عین حال آقای شهبازی و خانم سلطان با سر زندگی بر روی این تلخی‌ها خط بطلان می‌کشند. کوشان در دو موقعیت همسو و یکسان بسیاری از حقایق تلخ و تراژیک را می‌گنجاند. در این دو موقعیت موجز و مینی‌مال اتفاق دراماتیک در پس و پیش رفتارها و گفتارها شکل می‌گیرد و چند لایگی و ژرف اندیشی در آن موج می‌خورد. شخصیت‌ها بنا بر موقعیت طراحی شده در خطوط معلومی گام می‌زنند و دیالوگ‌های خود را چالش‌مندانه بروز می‌دهند تا میزانسن‌های احتمالی به راحتی در همین حرکات به ظاهر ساده و ملایم به عمق قابل درکی منجر شود.
نگاه اجتماعی کوشان به اختلافات طبقاتی بدون شعارگویی در”تاریک و روشن” عینی و قابل لمس می‌شود و بی‌آنکه اغراق و دروغی در آن روابط دیده شود همه تلخی‌های اجتماعی به اختصار و موجز پیش روی مخاطب قرار می‌گیرد. همین نوع نگاه عمیق باعث ارزشمندی اثر خواهد شد.
3- دیگر تنها نیستی
نمایشنامه”دیگر تنها نیستی” سه پاره از واگویه‌های یک زن تنها به نام پروانه است. پروانه هر شب با مزاحمت‌های تلفنی یک نفر ناشناس از خواب برمی‌خیزد و امشب تماشاگران را بهانه‌ای برای شنیدن درد دل‌هایش می‌کند.
او با مردی روشنفکر و اهل ادب و شعر ازدواج می‌کند که دلایل نامعلوم ـ از منظر پروانه ـ از دانشگاه اخراج می‌شود. مرد اوایل به شغل مسافرکشی مشغول می‌شود که به دلیل ضعف اعصاب از آن کار بیرون می‌آید. مرد بعدها به شغل صندوقداری روی می‌آورد که باعث می‌شود هر شب دیر وقت به خانه بیاید و ....
کوشان بر آن است تا در روایت‌های درونی شده که با تلنگری عینی ـ مزاحمت تلفنی‌ ـ برون فکنی می‌شود، به روابط روان پریشانه یک زوج بپردازد. پروانه مظلومانه در این بازی تحمیل شده از سوی دستگاه‌های سیاسی و فکری رنج مضاعفی را بر دوش می‌کشد بی‌آنکه بداند چرا باید چنین موقعیتی برای آنان ایجاد شده باشد؟! تنهایی زن زمینه سوء قصدهای بعدی را ایجاد می‌کند. پروانه در تنهایی خود از سوی افراد منحرف جامعه مورد تهدید و مزاحمت قرار می‌گیرد و همین زمینه ساز بر هم ریختگی‌ها و عصبانیت او خواهد شد.
مطمئناً این نوع واگویه‌ کردن رو در رو تاثیر مستقیم و زیادی بر تماشاگر خواهد گذاشت برای آن که از فاصله نزدیک مخاطب استنطاق می‌شود تا نسبت به کنش‌های روانی موجود در رفتار افراد بیمار جامعه بی‌تفاوت نباشد. همین ناآرامی‌ موجود در رفتار و گفتار پروانه می‌تواند به انحای مختلف در بی‌نظمی فکری و روحی دیگران مشاهده شود. به عبارت دیگر شرایط نامناسب که عوارض روحی و روانی در پی دارد در لحظه دامنگیر همگان خواهد شد بنابراین هیچ کس در این شرایط نمی‌تواند از عوارض موجود شانه خالی کند. تعمیم‌ پذیری فحوای درونی نمایشنامه”دیگر تنها نیستی” باعث شده که متن کارکرد اجتماعی و روانشناسانه پیدا کند و با اجرایی به شیوه تئاتر درمانی ـ پیسکو درام ـ تاثیر مطلوبی بر افراد روان پریش بگذارد.
4- روز بی‌کسی
نمایشنامه”روز بی‌کسی” یک روحوضی عاشقانه است. بلبل ـ سیاه باز ـ می‌خواهد با شیرین دختر میرزا باقر ازدواج کند که باید یک کیسه اشرفی به عنوان شیربها به پدر عروس هدیه کند. او برای آن که بتواند کیسه اشرفی را فراهم کند، مجبور است که بیشتر کار کند. اما سرکار پهلوان مانع از معرکه گرفتن او در گذر خیابان‌ها می‌شود و در پایان نیز او ناکام از عشق باقی می‌ماند.
کوشان براساس شیوه و تکنیک‌های رایج در متن‌های خاص نمایش‌های سیاه بازی”روز بی‌کسی” را تنظیم می‌کند. او به عنوان نویسنده پای بند ضوابط و قواعد موجود در این شیوه نمایش ایرانی بوده است و پایش را فراتر از خلاقیت‌های تثبیت شده نمی‌گذارد. ای کاش حضور امیرارسلان نامدار در متن”روز بی‌کسی” بهانه‌ای برای شکل گرفتن یک موقعیت جدید و خلاقه می‌شد. متاسفانه در حال حاضر متن فعلی کوشان نمی‌تواند خارج از چارچوب تعریف شده باعث شگفتی شود. البته رعایت قواعد و تقلید پذیری هم در نوع خود قابل تامل و ستایش است اما نویسنده بنا بر شرایط روز باید مفری برای طرح شدن مسائل روز پیدا می‌کرد. خوشبختانه سوژه بنا بر شرایط فعلی می‌توانست دستمایه مطرح شدن بسیاری از بدبختی‌های روزمره باشد. از سوی دیگر کارکرد اجتماعی و منتقدانه نمایش‌های سیاه بازی با توجه به بداهه پردازی‌های آن بستر مناسبی را برای طی بحران‌ها معضلات فراهم می‌کند. کوشان حتی گریزگاههایی را برای بداهه پردازی در زمان اجرا پیش‌بینی نکرده است، و البته گروه اجرایی بنابر ذوق و سلیقه خود باید در زمان اجرا بتواند چنین کلماتی را برای به روز شدن متن ایجاد کند.
روز بی‌ کسی متکی به تکنیک است و با آنکه در رعایت زیر و بم‌های تکنیکی موفق می‌نماید، اما همانطور که متذکر شدم از خلاقیت و شکستن برخی از چهارچوب‌های محتوایی باز می‌ماند، و آن گونه که باید و شاید در ارتباط با مخاطب موفق نیست. شاید زبان تندتر و اشاره‌های مستقیم به برخی از اتفاقات روز بتواند اعتبار اجرایی اثر را بالاتر از حد فعلی ببرد و مخاطب بتواند در آینه”روز بی کسی” زشتی‌های امروز خود را ببیند.
5 ـ رویای نیمه شب
نمایشنامه ”رویای نیمه شب“ درباره تهاجم دزدها و حرامی‌ها به منازل اهالی یک محله است. کوشان در فضایی نمادین و استعاری بر آن است تا محتوای مد نظر خود را به مسایلی کلان‌تر تعمیم دهد. اهالی محله از ابتدا فریاد می‌زنند که دزدانی را در حین ارتکاب جرم دیده‌اند که بعداً پراکنده شده‌اند. بودن کلاه فرنگی چهل قفله توهم غیر قابل باوری را برای پنهان شدن دزدان احتمالی تصویر می‌کند.
کوشان برای آنکه بتواند محتوای اثر خود را تعمق بخشد، در چهار چوبی واقع گرایانه و فرا واقع گرایانه به موضوع دزدی در اجتماع می‌پردازد. او با نگاهی تاریخی بر آن است تا موجب بیداری تماشاچی‌اش شود. هر چند بیداری و خواب همگان در متن بستگی صرف به بیداری و خواب شخصیت‌های آن دارد. در صورتی که شخصیت‌ها در چهارچوبی قابل تعریف قرار نمی‌گیرند تا با شناخت اصولی آنان بتوانیم نسبت به کنش‌های موجود، رابطه عقلانی و منطقی برقرار کنیم. اگر عده‌ای در اینجا خوابیده‌اند، باید علت‌ها مطرح شود و اگر هم بهروز و ثریا باعث و بانی بیداری می‌شوند باید انگیزه خیزش آنان در طول متن جاری باشد. دیگران هم بنابر مناسبت‌های اجتماعی به عنوان نماینده‌ای از اصناف جامعه باید حضور مؤثرتری در بیان کنش‌های متن داشته باشند. بنابراین آنچه در آنجا می‌بینیم در نگاه اول قابل تامل می‌نماید اما عدم شخصیت‌پردازی مانع از تداوم متن در جامعه می‌شود.
غلامحسین ساعدی نیز در”چوب به دستهای ورزیل” در چنین موقعیت‌ مشابه‌ای به مساله دزدی و استثمار توسط بیگانگان پرداخته که تا امروز به عنوان یک اثر کلاسیک ایران مطرح بوده است. ساعدی در آنجا و در نمایشنامه”آی با کلاه آی بی کلاه” به کنش‌های معقول و تعمیم پذیر توجه دارد. تا رفته رفته یک فضای استعاری ایجاد و حرف و حدیث موجود در متن باعث بیداری افراد جامعه شود.
6 ـ چوگان باز
ناصر کوشان در بهمن ماه 1357 نمایشنامه ”چوگان باز“ را نوشته است. در چنان شرایط زمانی‌ای پرداختن به موضوع شاه و دلقک مؤثر از فضای بحران انقلاب بوده است. کوشان به اقتضای زمانه بر آن است تا شکست حکام را در یک موقعیت دراماتیک به تصویر در آورد. در چوگان باز طلحک شبانه با پوشیدن لباس سیاه قزلباش را مورد ترس و توهم‌های وحشت زا قرار می‌دهد، و در یک شب او را هراسان و سراسیمه به قهوه‌خانه‌اش می‌کشاند، و در آنجا موجبات خودکشی قزلباش را فراهم می‌کند.
متن جزء آثار سیاسی محسوب می‌شود که بنابر محتوای آن نمی‌تواند خارج از محدوده زمانی تاثیرپذیری قابل تعمیم و گسترش باشد. چون آنچه در چوگان باز شنیده می‌شود، اگر به لحاظ اجرایی قابل دیدن می‌شد آن وقت متن با تصاویر تأثیرگذار همراه می‌شد. حتی بازی طلحک و قزلباش هم از منطق بالایی برای منجر شدن به قتل قزلباش برخوردار نیست. باید ظرایف و دلایل محکمی در این بازی حاکم می‌شد تا کنش پایانی قزلباش به یک بازی سطحی و بی تاثیر تبدیل نمی‌شد.
7 ـ من هیچکس‌ام؛ تو کیستی؟
”من هیچکس‌ام؛ تو کیستی؟“ با نگاهی به قصه کوتاه ”چهره غمگین من“ هاینریش بل آلمانی نوشته شده است. کوشان به آدمی بی‌هویت در فضای خفقان آور شاهنشاهی می‌پردازد، همین که نویسنده ایرانی به هویت و فضای ایرانی توجه دارد و باعث می‌شود که نمایشنامه‌اش از تاثیرگذاری مطلوب فاصله بگیرد.
عدم هویت، عدم ارتباط، خفقان ناشی از سیاست‌های کلان جهانی و غیره از جمله مضامین نمایش‌های ابزورد و گروتسک در دهه‌های 50 و 60 میلادی در اروپای غربی و شرقی و پس از جنگ جهانی دوم بوده است. هر دو گروه نمایشنامه‌نویسان بر آن بوده‌اند تا با حذف جغرافیا و فرهنگ به بحران‌های جهانی پس از جنگ ویرانگر و مشترک بپردازند. آنان موفق شدند تا در فضایی آوانگارد و غیر معمول بحران‌های پس از جنگ را به بهترین نحو ممکن مورد نقد و تامل مخاطبان در سراسر جهان قرار دهند. تا امروز بسیاری از نویسندگان غیر اروپایی متاثر از آن تجربه‌ها بحران‌های محیط خود را بدون توجه به جغرافیا و فرهنگ در چهارچوب‌های خیالی و فانتزی تصویر کره‌اند. ساموئل بکت، هارولد پینتر، اوژن یونسکو، آرتور آدامف، اسلاومیر مروژک و دیگران از جمله افرادی هستند که بیشترین میزان تاثیر را بر مقلدان این شیوه‌های نمایشی گذاشته‌اند.
کوشان در این تجربه مدرن از موفقیت‌ باز می‌ماند، برای آن که عنوان و جغرافیا برای شخصیت‌ها و مکان و زمان مشخص می‌کند. در صورتی که در یک فضای خیالی بهتر می‌توانست خفقان سیاسی را مورد کنکاش قرار دهد و بی‌هویتی آدم‌ها هم در این خفقان تحمیلی ریشه داشته باشد.