من آموختم به فضای صحنه فکر کنم تا اینکه برای آن دکور بچینم. آموختم نگذارم بازیگر غرق نقش شود، بلکه به تصویری بیندیشد که از بازیاش نشان میدهد. نمایش فقط گفتار نیست، بلکه نشان دادن است.
من آموختم به فضای صحنه فکر کنم تا اینکه برای آن دکور بچینم. آموختم نگذارم بازیگر غرق نقش شود، بلکه به تصویری بیندیشد که از بازیاش نشان میدهد. نمایش فقط گفتار نیست، بلکه نشان دادن است.
مهر: کورش نریمانی، فوق لیسانس کارگردانی از دانشگاه تربیت مدرس است که علاوه بر کار تئاتر و کارگردانی تله تئاتر، کارگردانی دو نمایش به نامهای "طالع عشق" نوشته خودش و "خسیس دهکده روگافورد" نوشته هرموند اولد را برای تلویزیون بر عهده داشته است. او را بیشتر با دو نمایش "شبهای آوینیون" و "والس مردهشوران" میشناسند. نریمانی این روزها با کارگردانی نمایش "دن کامیلو" در عرصه تئاتر حضور دارد. بازیگران این نمایش سیامک صفری، محمد جوزی، شهرام حقیقتدوست، مهدی بجستانی، امیر دلاوری، رویا میرعلمی و فرزانه ارسطو هستند.
داستان "دن کامیلو" درباره کشیشی به همین نام است که سالهاست با پپونه شهردار دشمنی دارد. ولی این دشمنی وقتی بالا میگیرد که پپونه رئیس حزب کمونیست میشود. همه این اتفاقها در روستایی دورافتاده در ایتالیا میافتد. نه دن کامیلو کشیش معتقدی است و نه پپونه کمونیستی بیدین و این میان مسیح قربانی خودخواهیهای دن کامیلو و پپونه میشود و بچه تازه به دنیا آمده پپونه بدون غسل باقی میماند.
مهر: شیوه اجرایی شما را در دو کار قبلیتان دیده بودیم که تقریبا برگرفته از نوعی شیوه روایی است. آیا این نمایش هم در ادامه همان مسیر است؟
نریمانی: مطمئنا در ادامه همان سیر قرار دارد. چون من این شیوه را دوست دارم و معتقدم تئاتر بر مبنای قرارداد بنا شده است. قراردادی که گروه اجرایی با تماشاگر میگذارد. ما قرار میگذاریم که به تئاتر بیاییم. قرار میگذاریم که تمرین کنیم و وقتی چراغها خاموش شدند، ما دیگر در سالن تئاتر نیستیم. بلکه در دهکدهای دورافتاده در ایتالیا هستیم و سیامک صفری یک کشیش است، نه یک بازیگر ایرانی.
مهر: به نظر میرسد نمایش رئالیستی بیپرده و صریحتر از نمایشهای فرمگرایانه فضای اجتماعی و سیاسی هر کشور را بربتابد؟
نریمانی: من اصلا ادعایی ندارم که نمایشهای من فرمگرایانه است. بلکه ادعای من خیلی ساده است. بعید میدانم کسی از نمایش ما بیرون برود و چیزی دستگیرش نشود. این فرق میکند با کسی که ادعای نمایش فرمالیستی دارد و نمایشیی روی صحنه ببرد که کسی چیزی از آن نفهمد. نمایشی هم که نتواند با تماشگر خود ارتباط برقرار کند، کاملا به بیراهه رفته است. این را هم قبول ندارم که رئالیسم میتواند مسائل مبتلا به جامعه را بهتر بیان کند. اتفاقا برعکس، رئالیسم تنها میتواند مسائل دم دستی جامعه را پوشش دهد. چون اصلا ظرفیت و گنجایشش را ندارد.
مهر: میتوانید مثال بزنید؟
نریمانی: تئاتر رئالیستی تنها میتواند مکان را به مثابه یک چارچوب بسته و محدود مثل خانه تعریف کند. شما چطور میتوانید تمام مناسبات اجتماعی را در این خانه بیان کنید؟ دوم اینکه در یک نمایش رئالیستی نمیتوان از تیپ استفاده کرد و شما ناچارید از شخصیت استفاده کنید. این باعث میشود که بازیگر شما کمتر دچار تغییر و تحول شود. از همه مهمتر اینکه صحنه شما این قابلیت را ندارد که در آن واحد تبدیل به چند مکان دیگر شود. همه اینها حوصله تماشاگر را سر میبرد. به نظرم کار رئالیستی کردن خیلی دشوار است.
مهر: "دن کامیلو" نمایشی رئالیستی است با شکل و فرمی روایی. کارهای شما را باید در کدام یک از قالبهای تئاتری تعریف کرد؟
نریمانی: تعریفی از جنس خودش. من هیچ جواب خاصی ندارم. چه "دن کامیلو" و چه دو نمایش قبلیام، هرسه اینها نمایشهایی هستند مبتنی بر قدرت خلاقه اجرایی گروه، تصویرسازی و نمایشی بودن آن. من هیج اسمی را روی آن نمیگذارم.
مهر: میتوانید بگویید ایده اجرایی نمایشهایتان از کجا شکل گرفته و تحت تاثیر چه مکتبی بوده؟
نریمانی: من این ایدهها را از استاد مسلم تئاتر آقای رفیعی گرفتهام. من آموختم که به فضای صحنه فکر کنم تا اینکه برای آن دکور بچینم. آموختم نگذارم بازیگرم غرق نقشش شود. بلکه به تصویری بیندیشد که از بازیاش نشان میدهد. نمایش فقط گفتار نیست، بلکه نشان دادن است.
مهر: چرا سراغ داستان "دن کامیلو" رفتید؟
نریمانی: یک مجموعه داستان است به نام "دنیای کوچک دن کامیلو" نوشته جیوانی گوآرسکی با ترجمه جمشید ارجمند که داستان برخورد کشیش دن کامیلو را با جماعتی دهاتی از جمله شهردار پپونه روایت میکند؛ که کمونیستهایی هستند که یکشنبهها به کلیسا میروند. ضمن اینکه دن کامیلو و پپونه سالها در جنگ با هم همرزم بودهاند. دن کامیلو در ذهن خود همیشه یک مسیح دارد و با او حرف میزند. سختی کار ما در این بود که قصهها آغاز و پایان مشخصی نداشتند و از مجموعه قصههای کوتاه پراکنده تشکیل شده بودند. ما سعی کردیم با هر تمهیدی که شده این سلسله قصهها را انسجام ببخشیم و مانند نخ تسبیح کنار هم قرار بدهیم. نمیدانم چقدر موفق بودهام یا نه، ولی حاصل همین شد که میبینید.
مهر: جنگ بین کلیسا و حکومت همیشه مورد توجه اغلب نویسندگان قرار گرفته و در این باره آثار زیادی را میتوان نام برد. شما و گروهتان چه تمهیداتی را برای کلیشه نشدن این رقابت انجام دادید؟
نریمانی: ما سعی کردیم به جزئیات بیشتر توجه کنیم. در خود قصه هم اتفاقات پیش پا افتادهای میافتد و تقابل بین آن دو تقابل پیش پا افتادهای است. با وجود اینکه میگویند سیاست مقوله پیچیدهای است، به نظر من خیلی هم ساده است. سیاست مبتنی بر قدرتطلبی، جنگ و خودخواهی است. سیاست همیشه یک قدم از هنر عقبتر بوده و در آن سیاستمداران مدعی بودهاند که برای مردم خدمت میکنند، ولی تاریخ خلاف آن را نشان میدهد. ما سعی کردیم این موتیف را در نمایشمان تکرار و حرکاتی را بر اساس آن طراحی کنیم که از کلیشههای رایج هم پرهیز کرده باشیم. اینکه چقدر موفق بودهایم را باید تماشاگران بگویند.
مهر: موضوع نمایش را چقدر به روز و مطابق با جامعهمان میبینید؟
نریمانی: موضوع این نمایش نه تنها برای ما که برای هر کجای این جهان به روز است. چون مساله رقابت سیاسی و دین در همه جای دنیا وجود داشته و قابل طرح است. البته اگر درست پرداخت شود.
مهر: هر نویسندهای و کارگردانی بهتر از هر کس دیگری نقص نمایش خود را میداند. چقدر از کار خودتان راضی هستید؟
نریمانی: مجموع تمرین ما 25 روز بوده. مسلم است که اگر امکان تمرین بیشتری داشتیم شرایط ایدهآلتری را برای نمابش خود میتوانستیم مهیا کنیم. یک هنرمند همیشه به ایدهآلها فکر میکند. من هرگز فکر نمیکنم این انتهای کارم است. اگر به ما اجازه میدادند که در این چند سال یکبار دیگر نمایشمان را روی صحنه ببریم، در آن صورت بهتر میتوانستم در مورد کارم با شما صحبت کنم. متاسفانه در کشور ما این مساله باب نیست. یک نمایش همیشه در برخورد با تماشاگر است که معنی اصلی خود را پیدا میکند.