حسین رفیعی: کودکی 45 سالهام/ قیمت هنرمندان را مردم تعیین میکنند

حسین رفیعی می‌گوید پیشینه تلویزیونی‌اش و این که مخاطب او را می‌شناسد، به کار او در تئاتر کمک کرده است.
کیمیا خطیب زاده: حسین رفیعی را بسیاری از مردم با اجرای برنامههای متعدد و متنوع تلویزیونی به خاطر میآورند. او فعالیت حرفهای خود را در زمینه مجریگری از سال 77 شروع کرد و بسیاری از کودکان و بزرگسالان نسل قبل، هنوز او را با نقش «ف ف» در برنامه «نیمرخ» میشناسند. او در این برنامه موفق تلویزیونی در کنار امیر حسین مدرس به نقشآفرینی میپرداخت. ولی او به جز مجریگری، در عرصه سینما، تئاتر، رادیو و نقاشی هم فعال است. به بهانه بازی در نمایش «جمعه کشی» به کارگردانی کامبیز بنان که این روزها در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه است، سایت ایران تئاتر گفتوگویی را با او انجام داده است که میخوانید.
بسیاری از مجریان تلویزیون کار حرفهای خود را از بازیگری و تئاتر شروع کردند. شما هم به این دسته تعلق دارید؟
من هم از بازیگری حرفه خود را شروع کردم. سال 72 به صورت جدی در برنامه «39» بودم که از شبکه دو پخش میشد. ما از اولین ورودیهای دانشگاه هنر بودیم؛ من و مسعود فروتن و افشین سنگ چاپ و بسیاری دیگر. مثلا «بچه فیل» نوشته برشت از کارهایی است که یادم میآید آن دوران اجرا کردیم. در آن دوران در نمایشی عروسکی نیز حضور داشتم که کارگردانی آن به عهده فریبا دلیری بود. پس از آن در چندین تئاتر تلویزیونی به کارگردانی محمد رحمانیان و بهروز بقایی شرکت کردم و در «پستو خانه» حمید امجد بازی کردم. از سال 77 تا 79 بود که به صورت جدی به مجریگری رو آوردم.
ارتباط بازیگری با اجرا چیست؟ افرادی هستند که میگویند این دو عرصه نباید با هم تداخل پیدا کنند و برای مثال یک مجری نباید نقش بازی کند.
از نظر من باید دید این یک نگاه کارشناسی است که این دو را از هم تفکیک میکند یا نگاه سلیقهای. متاسفانه نظام هنری کشور ما امکان همچین تفکیکی را میدهد؛ تفکراتی مانند کسی که تئاتر کار میکند نباید در سینما کار کند. مثلاً رامبد جوان را ببینید، در همه عرصهها فعال است، یا داریوش ارجمند. یا مثلا آقای جیرانی، آیا ایشان چون کارگردان بود نمیتوانست مجری برنامه هفت هم باشد؟ یا امیرحسن مدرس که در همه حوزهها تواناست. متاسفانه خیلیها دوست دارند برای همه چیز مرز بگذارند. من بارها گفتهام و باز هم تکرار میکنم که نه نقاشم، نه موسیقیدان، نه بازیگر و نه مجری. من فقط حسین رفیعیام. ادعایی ندارم و هنرجو هستم. هر روز تلاش میکنم بیشتر یاد بگیرم و فکر میکنم این از حقوق اصلی من است. قیمت من و هنرمندان دیگر را مردم تعیین میکنند، نه کار هنری ما. در کشور ما هنر سالاری و شایسته سالاری نیست، سلیقه سالاری است و البته باید به همه سلیقهها احترام گذاشت.
بگذارید خاطرهای از پیکاسو هم در این رابطه بگویم. روزی پیکاسو نمایشگاهی از نقاشیهایش را گذاشته بود. کارشناسی که به دیدن نمایشگاه رفته بود، به او گفت تو از بیسوادی مردم سوء استفاده میکنی. پیکاسو جواب داد من هم با تو موافقم، اما کسانی که به دیدن این نمایشگاه آمدهاند با من و تو موافق نیستند!
از تجربه بازی در نمایش «جمعه کشی» و حال و هوای نمایش که در دهه 50 میگذرد، بگویید.
این نمایشی است که میتواند برای همه جذاب باشد و مخاطب عام دارد. این انتظاری که در روزهای جمعه هست، برای همه آشناست، و این انتظار در حال و هوای نمایش است. داستان نمایش در دهه 50 میگذرد و برای من فضایی بسیار دوست داشتنی است. ما ایرانی هستیم. هر چقدر هم تهاجم فرهنگی باشد، این پیشینه تاریخی همیشه با ما میماند؛ نون سنگک و ظرف سبزی خوردن و فواره آبی و هزاران چیز دیگر. ایرانیهایی هستند که دو روز نیست از کشور خارج شدهاند، اما دلشان برای دربند و باقالی خوردن تنگ میشود. این یک اپیدمی است در جامعه امروز ایران و نمیدانم، شاید نقطه قوتی است.
برای کسی چون شما که در عرصهای دیگر شناخته شده است، بازی در تئاتر چه تجربه و حسی دارد؟
شاید بشود گفت کار تئاتر برای من سادهتر است. مخاطبان من را میشناسند و در ذهنشان پیشینهای از من به نام حسین رفیعی وجود دارد. در نتیجه این آشنایی قبلی، کار کردن با مخاطب راحتتر میشود. مثلا پژمان جمشیدی هم با تواناییای که داشت در تلویزیون بازی کرد و به سبب همین آشنایی قبلی، با مخاطبان تئاتر خوب ارتباط برقرار و نظر مردم را جلب کرد. کار تئاتر با تلویزیون خیلی متفاوت است و جنس این دو اجرا هیچ ربطی به هم ندارد. هر کدام عرصه مختلفی از هنر هستند. به هر حال من و گروه «جمعه کشی» بسیار تلاش کردیم تا مخاطبان از کارمان راضی باشند. نمیگویم عالی هستیم، اما همه تلاشمان را کردیم.
در بین تمام برخوردهایتان با مردم، تا به حال تجربه خاصی داشتهاید؟ برای مثال از ملاقات با نسل جوانی که قبلا مخاطب کارهای اولیه شما مانند برنامه «نیمرخ» بودند؟
بله بسیار زیاد شده که برخوردهای جذابی با مردم داشته باشم. در سفرهایی که به واسطه ماموریتهای کاری به جاهای مختلف داشتهام، موردهای متفاوتی پیش آمده است. یک بار آقایی که با واکر راه میرفت، پیش من آمد و گفت من الان 85 سالم است، اما وقتی بچه بودم شما را در تلویزیون میدیدم، که در واقع آن موقع هم او 70 سال داشته اما از نظر خودشان کودک بوده است. یا مثلا خانمی که الان بچه مدرسهای دارد، نزد من آمد و گفت من همسن پسرم بودم که کارهای شما را میدیدم. یا پدری میگفت بچهام تصویر شما را از روی تلویزیون میبوسد ولی من را نمیبوسد! برای من این برخوردها جذابترین بخش کارم و بزرگترین پاداش ممکن است. این انرژی مثبت فراوانی که از مردم میگیرم، بهترین قسمت ماجراست و نعمت خداست واقعاً. من عاشق کار کردن برای کودکان هستم و بسیار خوشحالم که در خاطره کودکان نسل قبل جایی دارم.
کودک درونتان هنوز زنده است؟
من هنوز اگر درخت بلندی ببینم ازش بالا میروم. همسرم عادت دارد بگوید من سه کودک دارم نه دو کودک! من 45 سالهای هستم که با کودک درونم زندگی میکنم. فکر میکنم کسانی که همچنان کودک درونشان زنده است، مهربانترند و از کینهتوزی و بزه به دورند. دنیای بچهها دنیا شیرینی است و شاید تنها دنیایی است که ارزش فکر کردن دارد. کودک درونم به من کمک میکند فارغ از غرور و خودخواهی کار کنم. باز هم میگویم من نه مجریام نه بازیگر، من حسین رفیعی هستم. و لذت میبرم که در این فضای هنری و در کنار هنرمندان دیگر حضور دارم.
درباره تجربه حضور در سینما حرف بزنید. آیا امکان دارد این مسیر را به طور جدیتری پیگیری کنید؟
شما بهتر از هر کسی میدانید اوضاع اقتصادی در این عرصهها به سامان نیست. خروجی کارها نامطمئن است و تیمهای خاصی وجود دارند که فقط با خودشان کار میکنند. طوری که از اسم کارگردان میتوان اسم تمام بازیگرهای کارهای شروع نشدهاش را هم گفت. اما چرا که نه؟ اگر پیشنهاد خوبی باشد حتماً کار میکنم. الان هم چند کار آماده برای اکران دارم. «صد آفرین» که کار کودک است، «افقی رو به بالا»، «لانه» و اثر دیگری که کارگردانی آن را نگار استخر به عهده داشته است.
آیا عرصه هنری دیگری هست که دوست داشته باشید در آینده در آن فعالیت کنید؟
خوشبختامه من جزو معدود افرادی هستم که میتوانم بگویم در همه عرصهها فعال بودهام. تئاتر، تلویزیون، کار کودک، دوبله، سریال، اجرای زنده و حتی تدریس. من عاشق تجربه کردن هستم. همیشه به جوانهایی هم که درسشان میدادم، میگفتم تجربه کنید. زمانی که استاد شدید، لزومی برای تجربه نیست، اما وقتی جوان و دانشجو و هنرجو هستید و امکان پیشرفت دارید، تا میتوانید تجربه کنید.